غلامحسین ساعدی در ادبیات و مخصوصا نمایشنامهنویسی معاصر ایران، تاثیر شگرفی داشته است. او یکی از برترین نمایشنامهنویسان ایرانی است و چند اثر معروف او تبدیل به فیلمهای سینمایی بزرگی شدهاند. در ادامه با زندگینامه و آثار غلامحسین ساعدی بیشتر آشنا خواهیم شد.
غلامحسین ساعدی که بسیاری او را با نام مستعار گوهرمراد که شخصیت اصلی یکی از داستانهای کتاب عزاداران بیل به نویسندگی خود اوست میشناسند، نویسنده متبحر ایرانی و از برترین نمایشنامهنویسان ایرانی بود. او که فعالیت خود را با روزنامهنگاری در روزهای نوجوانی شروع کرد، در روزنامههای فریاد، صعود و جوانان آذربایجان فعالیت میکرد و در ادبیات و خط مشی سیاسی خود از پیروان مکتب جلال آل احمد محسوب میشد. غلامحسین ساعدی که نوجوانی خود را با نهضت ملی شدن نفت و کودتای 28 مرداد گذراند، گرایش سیاسی مخصوص به خود را نیز داشت و در داستانهای کوتاه، بلند، نمایشنامه و فیلمنامههایش هم این ردپا واضح و مشهود است. در ادامه این مقاله از پلازا با بیوگرافی غلامحسین ساعدی همراه شما خواهیم بود.
آنچه در ادامه میخوانید:
زندگینامه غلامحسین ساعدی
در ادامه مروری بر زندگی نامه دکتر غلامحسین ساعدی خواهیم داشت.
کودکی
زندگینامه دکتر غلامحسین ساعدی از حوادث پر فراز و نشیبی تشکیل شده است و خلاصه زندگی غلامحسین ساعدی را میتوان غمانگیز توصیف کرد. زادگاه غلامحسین ساعدی شهر تبریز بود و او در سال 1314 در این شهر به دنیا آمد و با وجود داشتن پدری کارمند، زندگی سخت و فقیرانهای را پشت سر گذاشت. غلامحسین ساعدی از سمت مادری خاندانی مشروطهخواه داشت، اما از سمت پدری، بسیاری از افراد خانوادهاش در دستگاه ولیعهد وقت، مظفرالدین شاه مقام داشتند.
بزرگسالی
غلامحسین ساعدی در روزهای نوجوانی خود به عضویت در سازمان جوانان فرقه دموکرات آذربایجان درآمد و اولین دستگیر شدن خود را نیز در همان سالها تجربه کرد. غلامحسین ساعدی تحصیلات ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان خود را در تبریز گذراند و سپس دانشجوی پزشکی دانشگاه تبریز شد. ساعدی روزهای دانشجویی خود در تبریز را با شرکت در فعالیتهای سیاسی آغاز کرد و در همین مسیر با صمد بهرنگی که آموزگار، منتقد اجتماعی، داستاننویس و پژوهشگر فولکلور آذربایجانی بود، آشنا شد.
زندگی حرفه ای
ساعدی در نهایت برای گذراندن خدمت سربازی به پایتخت سفر کرد و در همان شهر نیز تحصیلات خود را با گرایش روانپزشکی در تهران به پایان رساند. انتشار آثار غلامحسین ساعدی از سال 1332 و در بیست سالگی او آغاز شد. داستانها و نمایشنامههای ساعدی به سبب تاثیری که او از سالها طبابت و آشنایی با درد و رنج مردم گرفته بود، آثاری بود که نگاه عمیق، اجتماعی و دغدغهمندی داشت. او پس از پایان تحصیلات خود در گرایش روانپزشکی، در بیمارستان روانی روزبه مشغول به کار شد و مطبی در خیابان دلگشا اختیار کرد؛ مطبی که در آن اکثر مواقع از بیماران حق ویزیت نمیگرفت و آنها را به رایگان درمان میکرد.
غلامحسین ساعدی در کنار افراد معروفی مانند بهرام بیضایی، علی نصیریان، اکبر راد و بهمن فرسی، با انتشار آثاری مانند آی باکلاه، آی بیکلاه و چوب به دستهای ورزیل، نقش مهمی در دگرگونی صحنه نمایش و تئاتر در دهههای چهل و پنجاه ایفا کرد. از معروفترین آثار غلامحسین ساعدی میتوان به کتاب «عزاداران بیل» که در سال 1343 منتشر شد، اشاره کرد. این کتاب که شامل هشت داستان پیوسته است، به مردمان روستایی به نام بیل اشاره دارد. داریوش مهرجویی فیلم معروف خود به نام «گاو»، با بازی «عزتالله انتظامی» را براساس داستانی از این کتاب ساخته است. غلامحسین ساعدی همچنین دوستی و ارتباط نزدیکی با احمد شاملو داشت.
ساعدی نیز مانند بسیاری از نویسندگان دیگر، از آثار نویسندگان پیش از خود الهام و تاثیر میگرفت و تاثیر این الهام را در ادبیات او از ادبیات صادق هدایت و چوبک میتوان به وضوح مشاهده کرد. با این حال او با حفظ جنبههای آثار این افراد، سبک خود را حفظ کرد و صاحب سبک باقی ماند. شاملو را پدر نوع تازهای از داستاننویسی به سبک رئالیسم جادویی معرفی کرده بود. او برای گوهرمراد ادبیات ایران، غلامحسین ساعدی سروده است:
به نو کردنِ ماه بر بام شدم با عقیق و سبزه و آینه. داسی سرد بر آسمان گذشت که پروازِ کبوتر ممنوع است. صنوبرها به نجوا چیزی گفتند و گزمگان به هیاهو شمشیر در پرندگان نهادند…ماه برنیامد!
زندگی شخصی غلامحسین ساعدی
ازدواج غلامحسین ساعدی عمر کوتاهی داشت. ساعدی در اواخر سال 1360 به پاریس سفر کرد. همسر غلامحسین ساعدی، بدری لنکرانی نیز در همین سالها با او ازدواج کرد. ساعدی در خلال سالهای 1361 تا 1364 مجلهای به نام الفبا را در پاریس چاپ کرد و نمایشنامههایی مانند اتللو در سرزمین عجایب و پرده داران آینه افروز را در این کشور نگاشت. او همچنین چند فیلمنامه، داستان و نمایشنامه را در این کشور آغاز کرد که تعدادی از آنها منتشر شد و بسیاری از آنها نیز با مرگ او ناقص ماند.
ساعدی هیچگاه از بودن در پاریس راضی نبود و زندگی خود را طوری میگذراند که گویی قرار است به زودی به ایران بازگردد. او در بخشی از پراکندهنویسیهایش نوشته بود:
در عرض این مدت یک بار خواب پاریس را ندیدهام. تمام وقت خواب وطنم را میبینم. چند بار تصمیم گرفته بودم از هر راهی شده برگردیم به داخل کشور. حتی اگر به قیمت اعدامم تمام شود. دوستانم مانعم شدهاند. همهچیز را نفی میکنم. از روی لج حاضر نیستم زبان فرانسه یاد بگیرم و این حالت را یک مکانیسم دفاعی میدانم. حالت آدمی که بیقرار است و هر لحظه ممکن است به خانهاش برگردد. بودن در خارج بدترین شکنجههاست. هیچ چیزش متعلق به من نیست و من هم متعلق به آنها نیستم؛ و این چنین زندگی کردن برای من بدتر از سالهایی بود که در سلول انفرادی زندان به سر میبردم.
غلامحسین ساعدی در روز دوم آذر ماه 1364 در سن 49 سالگی پس از یک خونریزی داخلی در بیمارستان «سن آنتوان» پاریس درگذشت. او را در قطعه 85 گورستان «پر لاشز» به خاک سپردند. غلامحسین ساعدی فرزندی از خود به یادگار نگذاشت.
غلامحسین ساعدی و طاهره کوزه گرانی
غلامحسین ساعدی در روزهای جوانی خود که در تبریز زندگی میکرد، به دختری به نام طاهره کوزه گرانی دلبسته بود. عشقی که سالهای متمادی در پرده ماند و آشکار نشد و حتی بسیاری از دوستان نزدیک غلامحسین ساعدی نیز از آن آگاه نشدند. ساعدی در بازه زمانی 13 سالهای از سالهای 1332 تا 1345 نامههای بسیاری برای طاهره کوزه گرانی نوشت؛ نامههایی که اکثرا بیجواب ماندند و عشقی که به سرانجام نرسید. 6 سال پس از مرگ طاهره کوزه گرانی، کتاب «طاهره طاهره عزیزم» که متشکل از نامههای غلامحسین ساعدی به طاهره کوزه گرانی بود، در قالب 41 نامه و توسط نشر مشکی منتشر شد. شروع نامهنگاریها در کتاب از حوالی شهریور سال 1332 و نوزده سالگی غلامحسین ساعدی آغاز شده و تا حوالی دهه 40 ادامه پیدا میکند. نکته قابل تامل در این بین، تغییر لحن نامهها در طول این سالهاست.
در بخشی از کتاب «طاهره، طاهره عزيزم» که غلامحسین ساعدی خطاب به طاهره نوشته است، میخوانیم:
طاهره عزیزم، مدتهای طولانی است که منتظر نامهات هستم. انتظار بیهودهای نیست. منتظرم خبری برسد. حرفی و سخنی با من گفته باشی. من مشغول ترتیب کارهایم هستم. از یک طرف مشغول چاپ کتاب ایلخچی هستم که در حال تمام شدن است و از طرف دیگر پانتومیمها در چاپخانهای دیگر زیر چاپ است و باید به آنها سری بزنم. و در این میان یک مشت نوشتنی خرد و ریز دست و بالم را گرفتهاند. از کارم در نظام هیچ نتیجهای بدست نیامده ولی بههرحال من تمام اینها را رها میکنم تا یک دفعه پیش تو بیایم.
زمستان خوبی در تبریز خواهیم داشت، بعد از دو سال جدایی، حداقل این فرصت را خواهیم داشت که بیشتر و مفصلتر با هم حرف بزنیم. ساعات بیکاری توی خانه مشغول حافظ خواندن و خوابیدن هستم. و دارم خیلی رسمی عمر گرانمایه را در آشغالدانی میریزم.
حوصلهام از این همه شلوغی، از این همه بیسرانجامی تمام شده است. دلم میخواهد هر چه زودتر از اینجا خلاص شوم و بیایم سراغ تو. و میدانم تو مثل همیشه با محبت فراوان منتظر من نشستهای.
سبک شناسی آثار غلامحسین ساعدی
با مطالعه و بررسی آثار غلامحسین ساعدی، به سادگی میتوان به این موضوع پی برد که الگوهای مشابهی در هریک از آثار او تکرار میشوند. شاید بتوان با بررسی این الگوها، سبک این نویسنده را بهتر بررسی کرد و به شناخت از نوع نگارش او رسید. در تمام آثار غلامحسین ساعدی، میتوان تلاش او را برای به تصویر کشیدن لحظههای زندگی مردم عادی و رنجی که میبرند، مشاهده کرد.
مردمی که با جریانهای تکراری و پوچ زندگی دستوپنجه نرم میکنند و قشر روشنفکری که از درماندگی و عقبماندگی بسیاری رنج میبرند. سبک آثار غلامحسین ساعدی مانند هوشنگ گلشیری، رئالیسم جادویی بود و خصوصیات و ویژگیهای این سبک را بیشتر از سبکهای دیگر میتوان در آثار ساعدی پیدا کرد. به همین دلیل بسیاری از افراد در ایران، او را با گابریل گارسیا مارکز مقایسه میکردند.
رئالیسم جادویی را میتوان اینطور توصیف کرد که نویسنده باید در طول داستان خود، اتفاقات غیرقابل باور و دور از ذهن را که هیچگونه ارتباطی با دنیای واقعی و حقیقی ندارند، به گونهای به تصویر بکشد که خواننده آنها را باور کند. به عبارتی در این سبک، تصویرسازیهای نویسنده باید بسیار با مهارت و هنرمندانه انجام شود تا سوالاتی مانند اینکه «چرا این اتفاق افتاد؟» برای خواننده ایجاد نشود. ساعدی در طول دوران نویسندگی خود چیزی حدود 30 نمایشنامه، 60 داستان کوتاه و بلند و چند رمان و فیلمنامه نوشت و بسیاری از آثار او در ادبیات مـعاصر ایران معروف شد. گویش ساده آثار غلامحسین ساعدی، تصویرسازی خلاقانه و نگاه واقعگرایانه او به حقیقت جامعه، از ویژگیهای اکثر آثار او محسوب میشود.
آثار غلامحسین ساعدی
در مرور زندگینامه غلامحسین ساعدی به تبحر و مهارت بسیار زیاد او در نویسندگی اشاره کردیم. ساعدی با وجود عمر کوتاه خود، آثار بسیاری را برای ادبیات معاصر ما به یادگار گذاشت. در این بخش به مرور آثار غلامحسین ساعدی میپردازیم.
رمان های غلامحسین ساعدی
- مقتل
- توپ
- تاتار خندان
- غریبه در شهر
- جای پنجه در هوا
نمایشنامه های غلامحسین ساعدی
- کار بافکها در سنگر
- کلاته گل
- ده لالبازی (10 نمایشنامه پانتومیم)
- چوببهدستهای ورزیل
- بهترین بابای دنیا
- پنج نمایشنامه از انقلاب مشروطیت
- آی باکلاه، آی بیکلاه
- خانه روشنی (پنج نمایشنامه)
- دیکته و زاویه (دو نمایشنامه)
- پرواربندان
- وای بر مغلوب
- ما نمیشنویم (سه نمایشنامه)
- جانشین
- چشم در برابر چشم
- مار در معبد
- قوردلار
- عاقبت قلمفرسایی (دو نمایشنامه)
- هنگامه آرایان
- ضحاک
- ماه عسل
داستان های کوتاه غلامحسین ساعدی
- خانههای شهر ری
- شبنشینی باشکوه
- عزاداران بیل (هشت داستان پیوسته)
- دندیل (چهار داستان)
- گور و گهواره (سه داستان کوتاه)
- واهمههای بینامونشان (شش داستان کوتاه)
- ترس و لرز (شش داستان کوتاه پیوسته)
- آشفتهحالان بیداربخت (ده داستان کوتاه)
برخی از برجسته ترین آثار غلامحسین ساعدی
کتاب عزاداران بیل
کتاب «عزاداران بیل» که در سال 1343 منتشر شد، از هشت داستان به هم پیوسته تشکیل شده است. این کتاب داستان مرموز و عجیب مردم روستایی به نام بیل است و داستانهای کتاب در ظاهر اینگونه به نظر میرسند که گویی به هم ارتباطی ندارند؛ با این حال اتفاقات مرتبط و یکسانی مانند رشتههای نامرئی این داستانها را به هم وصل کرده و برای درک تمام شخصیتها و اتفاقات کتاب، لازم است که تمام کتاب را مطالعه کرد. غلامحسین ساعدی با خلق این اثر، مهارتی را که در سبک رئالیسم جادویی دارد به رخ کشیده است.
غلامحسین ساعدی در کتاب عزاداران بیل، چندان اهمیتی به زمان و مکان وقوع اتفاقات نداده است و با اینکه از طریق فضاسازی و لهجهها میتوان حدس زد که این روستا در قسمتهای جنوبی کشور قرار دارد، اما هیچکدام از اسامی واقعی نیستند. او در این کتاب در تلاش بوده تا از مردمی بگوید که زندگی آنها پیوند ناگسستنی با جهل و خرافات خورده است و در برخورد با حوادث و اتفاقات، منطق و عقلانیتی ندارند. یکی از نویسندگان و منتقدان ایرانی، جمال میرصادقی معتقد است که کتاب «نقاب مرگ سرخ» از «ادگار آلن پو» منبع الهام نوشتن کتاب عزاداران بیل برای غلامحسین ساعدی بود. فیلم معروف «گاو» از داریوش مهرجویی، برداشتی از روی داستان چهارم کتاب عزاداران بیل است.
نمایشنامه آی با کلاه آی بی کلاه
نمایشنامه «آی باکلاه آی بی کلاه» در سال 1346 منتشر شد و در همان سال نیز به وسیله جعفر والی کارگردانی شد و روی صحنه نمایش رفت. غلامحسین ساعدی در این نمایشنامه نیز از ترس و وحشت استفاده کرده است. در این نمایشنامه عدهای دزد به خانهای حمله میکنند. در این میان عدهای از شخصیتهای نمایشنامه وجود آنها را انکار میکنند، عدهای خود را از موضوع جدا میکنند تا گزند نبینند و عدهای نیز ابراز نگرانی میکنند. ساعدی تلاش کرده است تا در این نمایشنامه به صورت تمثیلی نشان دهد که اگر در هر جامعهای، قشر روشنفکری منفعل و بی تفاوت به مسائل حساس کشور وجود داشته باشد، چگونه جامعهای رو به نابودی خواهیم داشت.
کتاب ترس و لرز
کتاب «ترس و لرز» که دنبالهای بر کتاب «عزاداران بیل» است، از آخرین مجموعه داستانهای کوتاه غلامحسین ساعدی محسوب میشود. او در این کتاب نیز از فضای جنوب کشور استفاده کرده و شیوه داستاننویسی اقلیمی و بومی را به کار برده است. شخصیتهای کتاب یکی هستند و زمینه داستان نیز ثابت نوشته شده است و با استفاده از رئالیسم جادویی به وحشت و ترس و فقری که همراه با خرافات، بخشی از زندگی بومی مردم این منطقه شده است، میپردازد. این کتاب با شش داستان خود، در سال 1347 به نگارش درآمد و به چاپ رسید.
نمایشنامه چوب به دست های ورزیل
چوب به دستهای ورزیل که در سال 1344 نوشته شد، به حضور افراد بیگانه که به ظاهر برای بهبود اوضاع جامعه قدم پیش میگذارند اشاره دارد. افرادی که به عبارتی برای نجات جامعه میآیند و در نهایت خود مقیم و صاحب آن جامعه میشوند و هر چیزی را که برای افراد آن جامعه بود، غارت میکنند. جلال آل احمد پس از دیدن نمایشنامه چوب به دستهای ورزیل گفت:
بر سکوی پرش مسائل محلی به دنیا جستن، یعنی این. اگر خرقه بخشیدن در عالم قلم رسم بود و اگر لیاقت و حق چنین بخششی مییافتم، من خرقهام را به دوش غلامحسین ساعدی میافکندم.
بخش هایی از کتاب های غلامحسین ساعدی
در ادامه بخشهایی از کتاب های غلامحسین ساعدی را با هم میخوانیم.
واهمه های بی نام و نشان
هرکسی حق داره برای زندگی خودش تصمیم بگیره، این اصلیه که همه قبول دارن، یعنی هیچکس تو این دنیا وصی و قیم لازم نداره. اما یه چیزای دیگهام هست، آدم تنها واسه خودش زندگی نمیکنه. اگه غیر این بود که حرفی نداشتیم، اما دیگرونم هستن، اونایی که آدم به اون دل بستهس، یا اونایی که به آدم دل بستهن، به هرصورت دیگرونم باید در نظر گرفت، بیاعتنایی به دیگران، فکر نمیکنم تنها وسیله راحتی و رهایی باشه.
چوب به دست های ورزیل
محرم: بیا! من و تو دیگه از اونا نیستیم. پریشب نوبت من بود، دیشب نوبت تو. امشب هم که معلوم نیس. اونا همهشون خوشحالن.
نعمت: کیا رو میگى؟
محرم: همهشونو، کدخدا، اسدالله، عبدالله، مش ستار، جعفر. همهشون!
نعمت: هیچ کدومشون خوشحال نیستن.
محرم: آخه یه خورده هم میترسن؛ از فرداش میترسن. کسى چه میدونه، گراز که خبر نمىکنه. تو میدونى حالا واسه اونا حکم چى رو دارى؟ مثل اینکه اومدهان سر ختم عزیزت یا اصلا سر ختم خودت، بالا سر لاشهات. واسه سرسلامتى.
جمع بندی
در این مقاله با بررسی بیوگرافی غلامحسین ساعدی، نویسنده و نمایشنامهنویس معروف ایرانی همراه شما بودیم و به معرفی آثار او و بررسی تعدادی از آنها پرداختیم. آیا شما تاکنون کتابی از غلامحسین ساعدی مطالعه کردهاید و با آثار او آشنایی دارید؟ نظر خود را درباره آثار او، با ما و دیگر کاربران پلازا به اشتراک بگذارید.