آنچنان دور نیستند سالهایی که شبکههای تلویزیونی با پخش آثار جذاب، مخاطبان را پای جعبه جادویی مینشاندند. حالا افت کیفی سریال های تلویزیون سبب شده که رسانه ملی رقیب را از میدان به در کند!
در سالهای اخیر تلویزیون جز مناسبتهای خاص، در باقی ایام سال سریالهای تکراری را به وفور مجددا روانه آنتن کرده است! این رسانه که روزگاری بهترین سریالهای ایرانی را تولید و پخش میکرد، حالا کارش به جایی رسیده که دست به دامن شاخهای اینستاگرامی و اینفلوئنسرهای مجازی برای جذب مخاطب شده و بسیاری از نیروهای زبده را که خود تربیت کرده بود از دست داده است! در این پرونده از پلازا سعی کردهایم دلایل افت کیفی سریال های تلویزیون را ریشهیابی کنیم و به این پرسش پاسخ دهیم که چرا کیفیت سریال های تلویزیون نسبت به دهه قبل پایینتر آمده است؟ چرا افت کیفی سریال های تلویزیون سال به سال و روز به روز بیشتر میشود؟
افت کیفیت حتی دامن تاک شوهای تلویزیون را هم گرفته است و نتیجهاش این روزها، پخش تاک شوهای قدیمی تلویزیون برای چندمین بار یا تولید و ساخت و کپی تاک شو های تکراری است. در انتهای مقاله نیز به اختلافات این روزهای رسانه ملی و سازمان سینمایی ارشاد درباره شبکه نمایش خانگی پرداختهایم. با پلازا باشید.
آنچه در ادامه میخوانید:
- افت کیفی سریال های تلویزیون یا توهم توطئه؟
- دلایل افت کیفی سریال های تلویزیون چیست؟
- پاشنه آشیل رسانه ملی: سیستم سلیقه محور در مدیریت
- خبری از بودجه و نیروهای جوان و خلاق نیست!
- و …
- ماجرای اختلافات تلویزیون و شبکه نمایش خانگی
- کلام آخر
افت کیفی سریال های تلویزیون یا توهم توطئه؟
اوایل دهه هشتاد اصطلاحی باب شد به نام «سریالهای خیابان خلوتکن» و روزنامهها و رسانههای مختلف این لقب را به سریالهای پرمخاطب صدا و سیما میدادند؛ چراکه معتقد بودند سریالهای پرمخاطب باعث شدهاند مردم در طول روز هر جایی باشند و هر مشغلهای داشته باشند، سعی کنند شب خود را پای تلویزیون برسانند و از تماشای سریال محبوبشان جا نمانند. البته آمارها هم نشان میداد که در ساعات پخش اینگونه سریالها، درصد تصادفات رانندگی داخل شهری، بزهکاریهای اجتماعی و مزاحمتهای نوامیس به شدت کاهش مییابد.
همین آمار و ارقام و استقبال باعث شد که هر سال مدیریت صدا و سیما علاوه بر ساخت سریالهای مناسبتی نوروزی، محرمی و رمضانی، برای شبهای عادی سال هم در تدارک سریالهای جذاب و پرمخاطب باشند. بطوریکه چند سالی سریالهای نود قسمتی کمدی و درام پای ثابت شبهای سریالی سیما بودند. شاید الان خیلیها سریالهای آن سالها را متوسط و نه چندان قوی بنامند، اما کیست که سریالهایی چون «روزی روزگاری»، «پدرسالار»، «کیف انگلیسی»، «پس از باران»، «زیر آسمان شهر»، «پاورچین»، «شبهای برره»، «نرگس»، «خانه بدوش»، «متهم گریخت»، «ترانه مادری»، «رستگاران» و «زیر هشت» را با شور و اشتیاق دنبال نکرده باشد.
اما در دهه نود اگر چند استثنا مثل «پایتخت»، «لیسانسهها» و «نون خ» را کنار بگذاریم، سریال جذابی با تعداد قسمت بالا در سبد صدا و سیما نبوده است که بتواند تمام مخاطبان را پای تلویزیون بنشاند. آیا مردم دیگر علاقهای به دنبال کردن سریالهای ایرانی ندارند یا صدا و سیما در این زمینه بسیار ضعیف عمل کرده است؟ با وجود اینکه در سالهای اخیر بهترین سریالهای روز دنیا به آسانی در دسترس مردم قرار گرفته، ولی پاسخ قطعا مورد دوم است! وگرنه «شهرزاد» و «هم گناه» و «هیولا» هم نباید پرمخاطب میشدند!
دلایل افت کیفی سریال های تلویزیون چیست؟
در این قسمتی نگاهی به دلایل افت کیفی سریال های تلویزیون خواهیم انداخت.
پاشنه آشیل رسانه ملی: سیستم سلیقه محور در مدیریت
همه ما میدانیم که هنر پدیدهای سلیقهای است و ممکن است آن چیزی که برای نگارنده جذابیت دارد، برای مخاطب این مطلب هیچ جذابیتی نداشته باشد و حتی آزاردهنده تلقی شود. اما این مسئله تا زمانی اعتبار و صحت دارد که ما مدیریت مجموعهای عظیم چون رسانه ملی یا شبکهای تلویزیونی را در دست نداریم.
یک مدیر رسانهای باهوش باید بداند که مخاطبانش طیف گستردهای از مردم را تشکیل میدهند که شاید آن چیزی که باب سلیقه او نیست یا نفرات زیرمجموعهاش دوست ندارند را دوست داشته باشد. پس نباید آنچه را که میپسندیم حتما در رسانه ملی اجرا کنیم و آنچه که با آن زاویه داریم مطلقا در رسانه ما جایی نداشته باشد. البته منظور این نیست که هر محتوای مبتذل یا غیرعرفی و غیر شرعی باید در رسانه ملی جا داشته باشد، بلکه مقصود این است که مدیران تلویزیون باید از اعمال نظرهای سلیقهای در چارچوب معمول عرفی و شرعی و اخلاقی خودداری کنند و اجازه خلاقیت را به هنرمندان بدهند.
در طول سالهای اخیر رسانه ملی با تغییر مدیریت اغلب تلاش کرده یا نیروهای متخصص و کاربلد خود را کنار بگذارد و یا آنقدر آنها را تحت فشار بگذارد و محدود کند که هنرمند موردنظر عطای ساخت سریال و برنامه در تلویزیون را به لقایش ببخشد. بارها کارگردانان و سریالسازان بزرگ تلویزیون در مصاحبهها و صحبتهای خود اعلام کردهاند که در دهه هشتاد حمایت بیشتری را از طرف مدیران سازمان و مدیران شبکه دریافت میکردهاند و برای ساخت سریال یا ارائه برنامهای متفاوت جسارتشان بیشتر و دستشان بازتر بوده است. به نظر میرسد اولین راه حل تحول در صدا و سیما، تغییر مدیران ردهبالای تلویزیون و شبکه های مختلف آن است تا تفکر سلیقهای حاکم کنار گذاشته شود و مدیران باتجربه در عرصه هنر بتوانند دوباره تفکری نو حاکم کنند.
چرا خبری از بودجه و نیروهای جوان و خلاق نیست؟
نکته دیگری که به شدت در تلویزیون دیده میشود، کمبود بودجه و عدم ورود نیروهای جوان و خلاق است. در این سازمان عریض و طویل به جای اینکه بودجه موردنظر برای ساخت سریالهای جذاب هزینه شود، اغلب به تولید برنامهای فاقد کیفیت یا سریالی ضعیف منجر میشود و با همین کار پول بیتالمال دور ریخته میشود. از طرفی با وجود کوچ کردن سریالسازان بزرگی چون حسن فتحی، مهران مدیری، رضا عطاران، سیروس مقدم و حسین سهیلیزاده به شبکه نمایش خانگی، خبری از دعوت و معرفی نیروهای جوان و خلاق نیست و کماکان کارگردانهای متوسط و درجه دویی چون جواد افشار، فلورا سام و بهرنگ توفیقی با وجود ساخت چندین اثر ناموفق و ضعیف همچنان در صف تولید سریالهای تلویزیونی قرار دارند و پشت سر هم پروژه جدید برایشان تعریف میشود!
مدیران تلویزیون اگر نیمنگاهی به سینما داشته باشند متوجه میشوند که سینما در دهه نود با حضور جوانانی چون سعید روستایی، محسن قرایی، محمدحسین مهدویان، بهروز شعیبی و هومن سیدی متحول شد و باید راه را برای ورود جوانان خلاقی که در این زمینه تحصیل کردهاند و سابقههای خوب و درخشان تئاتری یا ساخت فیلم دارند را مساعد و هموار کنند.
محدودیت های فیلمنامه ای، ممنوع التصویری و ممیزی
یکی از معضلات بزرگی که سبب شده با افت کیفی سریال های تلویزیون در چند سال اخیر مواجه شویم، ممیزیهای بیش از اندازه از نظر فیلمنامه و همچنین ممنوعالتصویری چهرههای مطرح هنری در تلویزیون است. طبیعی است که وقتی کارگردان و تهیهکننده کار متوجه میشود قصه جذاب سریالش با اعمال سلیقههای بیمورد به اثری شلخته تبدیل خواهد شد یا نمیتواند از بازیگران مطرح و ستاره در سریالش استفاده کند، دلیلی برای همکاری با تلویزیون نمیبیند.
فقط کافیست به این فکر کنید که اگر مدیران تا این اندازه سلیقه را در کار وارد نمیکردند و محدودیتهای مرسوم را برای فیلمنامهنویسی و انتخاب بازیگران در نظر نمیگرفتند با کمی تحمل و همکاری میشد سریالهایی مثل «قهوه تلخ»، «شهرزاد»، «کرگدن»، «هیولا» و «همگناه» در تلویزیون ساخته و پخش شوند و مخاطبان را پای جعبه جادویی بنشانند! این روزها پیمان و مهراب قاسمخانی که طنزنویسان بزرگ تلویزیون هستند، در این رسانه ممنوعالکارند و نویسندههای جوانی چون امیر برادران جایی در صدا و سیما ندارند. همین میشود که پرویز پرستویی، فرهاد اصلانی، حامد بهداد، مصطفی زمانی، پانتهآ بهرام، باران کوثری، مریلا زارعی و دهها ستاره محبوب دیگر که روزگاری در سریالهای تلویزیون مهمان خانههای مردم میشدند، به سمت شبکه نمایش خانگی رفتهاند و تلویزیون از ستارههای باتجربه خالی شده است.
میدان دادن به افراد اینستاگرامی و مجازی برای دیده شدن
چه کسی فکرش را میکرد صدا و سیما که روزگاری شبکههای مجازی و استفاده بیرویه از آن را تقبیح و افراد اینستاگرامی را افرادی معلومالحال معرفی میکرد، حالا بعد از گذشت چندین سال جولانگاه اینفلوئنسرهای اینستاگرامی شود! هر شبکهای در هر زمان از شبانه روز میزبان چهرهای اینستاگرامی است تا بلکه تلویزیونی که زمانی محل حضور ستارگان سینما و تلویزیون بود بتواند به واسطه فالوئرهای اینستاگرامی چهرههای مجازی مخاطب پیدا کند. در حال حاضر به دلایل مختلف تلویزیون قافیه را به شبکه نمایش خانگی باخته است، اما یکی از مهمترین دلایل افت کیفی سریال های تلویزیون این است که جای کسانی همچون رضا عطاران و رضا شفیعی جم را علی صبوری و سایر دوستان اینستاگرامیاش گرفتهاند.
ماجرای اختلافات تلویزیون و شبکه نمایش خانگی
چند وقتی میشود که به دلیل استقبال مخاطبان از سریالهای نمایش خانگی و هجوم ستارهها و کارگردانان مطرح به سمت این مدیوم، مسئولان تلویزیون به تکاپو افتادهاند تا از هر فرصتی برای کنار زدن رقیب استفاده کنند. البته در سالهای قبل هم با استقبال مخاطبان از برخی سریالها، بخشهای خبری صدا و سیما همچون اخبار بیست و سی گزارشهای منفی را درباره آن سریالها تولید و پخش کرده بودند، اما در هفتههای اخیر این هجمهها نه تنها از طرف بخشهای خبری بلکه از طرف مدیران این سازمان به نمایش خانگی وارد میشود. حتی این اتفاقات سبب شدند که برنامه «شب نشینی» مهران مدیری، «استندآپ شو» رامبد جوان و «ام شو» به کارگردانی مجید صالحی با مشکل مواجه شوند.
در ادامه هم بارها در بیانیهها و مصاحبههای مختلف اعلام شد که مجوز سریالهای نمایش خانگی و محتواهای صوتی و تصویری فضای مجازی را تلویزیون باید صادر کند. این بیانیهها و اظهارنظرها ادامه داشت تا اینکه چند روز پیش معاونت نظارت سازمان سینمایی صراحتا اعلام کرد که نه تنها مجوز محتواهای خارج از تلویزیون به صدا و سیما ارتباطی ندارد و توسط وزارت ارشاد صادر میشود، بلکه طبق نص صریح قانون خود صدا و سیما هم اگر بخواهد خارج از تلویزیون برنامهای تولید کند باید از وزارت ارشاد مجوز بگیرد. در میان این اختلافات، کانون کارگردانان با انتشار بیانیهای حمایت خود را از مخالفت قاطعانه سازمان سینمایی با صدا و سیما اعلام کرد و نوشت:
«کانون کارگردانان پیش از این هم مخالفت صریح خود را با واگذاری مجوز سریال های نمایش خانگی به صداوسیما اعلام کرد و این مسئله را باعث تخریب روند این تولیدات دانست که میتواند صدها تن از اهالی سینما را در شرایط سخت این روزها مشغول به کار کند.
فیلمها، سریالها و برنامههای شبکههای مجازی داخلی توانستند میلیونها مخاطب ایرانی در داخل و خارج کشور را با سلیقههای متنوع جذب کنند و تنها رقیب محصولات ماهوارهای هستند و نه محصولات صدا و سیما که مخاطب خودش را دارد.
کانون کارگردانان خواستار ایجاد شرایطی است که کارگردانان و تهیه کنندگان به دور از هر نوع محدودیت و ممیزی جدید و فارغ از اعمال سلیقه تنگنظرانه بتوانند تولیدات مطلوب جامعه را در فضای مجازی ارائه داده و رضایت سلائق مختلف مخاطبین روزافزون فضای مجازی را با تولیدات داخلی تامین کنند تا این صنعت رو به رشد و پویا بهتر از قبل به حیات خود ادامه دهد».
در ادامه هم روز گذشته جامعه صنفی تهیهکنندگان در بیانیه صریح و رسمی اینگونه نوشتند:
«جامعه صنفی تهیه کنندگان با حمایت از سخنان بی پرده و صریح مدیر اداره نظارت و ارزشیابی درباره شبکه نمایش خانگی خواستار نظارت وزارت ارشاد به عنوان متولی امور فرهنگی در کشور به این رسانه تاثیرگذار است و معتقد است رسانه ملی اگر توان جذب مخاطب و ایجاد رضایت در میان بینندگانش را داشت باید با هزینههای گزافی که برای سریالهای تلویزیونی میکرد امروز یکی از پربینندهترین رسانهها باشد که متاسفانه شاهد افت شدید مخاطب در شبکه های مختلف این رسانه (به جز شبکه خبر) هستیم.
رسانه ملی هم اینک با عملکرد غلط و بدون کارشناسی پرهزینه ترین سریال خود را (سرزمین کهن) توقیف کرده است و بسیاری از سریالهایی که با پول بیتالمال تهیه کرده و یکبار روی آنتن برده است، به دلیل تغییر سلیقه مدیران حاضر به بازپخش آن نیست. صدا و سیما چطور میتواند برای رسانهای چون شبکه نمایش خانگی، توان تصمیم گیری آن هم بر اساس سلیقه مدیرانی که به ندرت 3 سال در پست خود ماندگار هستند را داشته باشد؟».
حال باید دید این ماجرا و این اختلافات به کجا میانجامد و آیا میتواند به نفع شبکه نمایش خانگی باشد یا آن را هم زمین خواهد زد!
کلام آخر
بهرحال با تمام تفاسیر و توضیحات فوق باید دید آیا صدا و سیما فکری به حال افت کیفیت سریال های تلویزیون میکند یا خیر. بدیهی است که اگر تلویزیون به همین رویه معیوب خود در برنامهسازی و سریالسازی ادامه دهد و چاره را در از راه به در کردن رقیب ببیند، مخاطبانش روز به روز کمتر و بیاعتمادتر خواهند شد. اما اگر با تغییر تفکر مدیران، از هنرمندان باتجربه استفاده کند و در کنارشان از جوانان هنری تحصیلکرده، کاربلد و واقعی هم بهره ببرد، شاید بتواند دوران درخشان دهه هشتاد را دوباره تکرار کند و به روزهای اوجش بازگردد. نظر شما در این باره چیست؟
شما مخاطبان عزیز پلازا میتوانید در رابطه با افت کیفی سریال های تلویزیون نظرات خود را زیر همین مطلب بنویسید. به نظرتان افت کیفی سریال های تلویزیون چه دلیل دیگری دارد؟ آیا این افت کیفیت ادامهدار خواهد بود؟ ماجرای اختلافات صدا و سیما و سازمان سینمایی وزارت ارشاد درباره شبکه نمایش خانگی به کجا خواهد رسید؟