در سینمای ایران تعداد فیلمهایی که قهرمان اصلیشان کودک یا نوجوان باشد، بسیار کم است، اما استثناهای خوب و باکیفیتی هم پیدا میشوند. این پرونده 10 کودک و نوجوان قهرمان سینمای ایران را مرور میکند.
در حالیکه در سینمای جهان، پرداختن به داستانهای کودکان و نوجوانان یکی از مرسومترین پرداختهای داستانی سینما و تلویزیون است، اما این سبک از فیلمسازی در ایران بسیار ضعیف است. در سالهای اخیر نه تنها فیلمهایی با موضوعیت کودک و نوجوان قهرمان ساخته نشده است، بلکه آثار سرگرم کننده ویژه کودکان هم آنچنان ضعیف بوده است که فیلم شاخص کودکی را در دهه اخیر به یاد نمیآوریم. با این حال فیلمهایی هم وجود داشتهاند که قهرمانان آنها کودک یا نوجوان بودهاند و یا بازیگر کودک و نوجوان فیلم بسیار درخشان ظاهر شده است. در ادامه به بهترین فیلمهای سینمای ایران با شخصیت کودک و نوجوان قهرمان میپردازیم. با این پرونده خواندنی با پلازا همراه باشید.
آنچه در ادامه میخوانید:
- 11 کودک و نوجوان قهرمان سینمای ایران
- امیرو (مجید نیرومند)
- علی (میرفرخ هاشمیان)
- رنجرو (میثم فرهومند)
- و …
- کلام آخر
11 کودک و نوجوان قهرمان سینمای ایران
در سینمای ایران اگر بخواهیم نگاهی داشته باشیم به قهرمانان کودک یا نوجوان، به تعداد معدودی از کاراکترهای بهیادماندنی برمیخوریم. در این مطلب تصمیم گرفتیم برترین کودک و نوجوانهای قهرمان در سینما را برایتان مرور کنیم.
امیرو (مجید نیرومند)
- نام فیلم: دونده (سال 1363)
- کودک و نوجوان قهرمان فیلم: امیرو
- بازیگر نوجوان فیلم: مجید نیرومند
- کارگردان: امیر نادری
فیلم «دونده» اثر امیر نادری، کارگردان صاحبنام ایرانی، یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران است. این فیلم که توانست در سالهای جنگ توجه مخاطبان و حتی جهان را به سینمای ایران جلب کند، درباره پسری به نام امیرو است که با واکس زدن کفش توریستهایی که به آبادان میآیند، روزگار میگذراند. او علاوه بر این کار، زباله میفروشد و با پول حاصل و حضور در کلاسهای شبانه سعی دارد درس بخواند. رویای امیرو این است که با تلاش بتواند به جایگاه مهمی برسد؛ چراکه آرزوهای بزرگ در سر دارد. مجید نیرومند در این فیلم شخصیت یک نوجوان تنها و احوالات مختلف او را با هدایت درست نادری بسیار درخشان ایفا کرده است. این فیلم یکی از اولین آثاری است که سبب شد نگاه جهانیان به سینمای ایران پس از انقلاب تغییر کند.
علی (میرفرخ هاشمیان)
- نام فیلم: بچه های آسمان (سال 1375)
- کودک و نوجوان قهرمان فیلم: علی
- بازیگر کودک فیلم: میرفرخ هاشمیان
- کارگردان: مجید مجیدی
اگر عاشق سینما باشید، امکان ندارد فیلم سینمایی «بچههای آسمان» را ندیده باشید. ماجرای یک خانواده شریف که به دلیل فقر مالی، فرزندان خانواده یعنی علی و خواهر کوچکترش یک جفت کفش کهنه را بصورت مشترک استفاده میکنند تا پدر برای خرید کفش جدید دچار مشکل مالی نشود. علی در مدرسه با اطلاعیه مسابقه دو روبهرو میشود. جوایز مسابقه باعث میشود علی انگیزه پیدا کند تا با شرکت در مسابقه دو و سوم شدن در این مسابقه به هدف خود برسد. درست است! اشتباه نخواندهاید، علی هدفش اول شدن نیست، سوم شدن است؛ چون جایزه نفر سوم یک جفت کفش کتانی زیباست و علی میخواهد با شرکت در این مسابقه و برنده شدن کفش، آن را به خواهرش هدیه بدهد تا خواهرش با کفشهای پاره خداحافظی کند.
لحظاتی که علی با پاهای زخمی و نفس نفس زدن سعی در سوم شدن دارد و این اتفاق نمیافتد و اول میشود و از ته دل گریه میکند، جزو دراماتیکترین سکانسهای تاریخ سینماست. این فیلم بازیگر چهره ندارد، ولی خوب میدانیم که مجید مجیدی که چند فیلم مهم درباره کودکان و نوجوانان ساخته، استاد کار با نابازیگران است. فیلم «بچههای آسمان» افتخارات زیادی را برای ایران و مجید مجیدی به ارمغان آورده است. این عنوان علاوه بر نامزدی جایزه اسکار در سال 1998، برای سه رشته بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه هم در جشنواره فیلم فجر ایران و هم در جشنوارههای خارجی بسیاری، جوایز زیادی را از آن خود کرده است. «بچههای آسمان» در وبسایت IMDb به عنوان پنجمین فیلم برتر جهان در سال 1997 و یکی از 250 فیلم برتر تاریخ سینمای جهان معرفی شده است. راجر ایبرت منتقد سرشناس آمریکایی درباره این اثر گفته است:
این فیلم آموزنده و دارای سکانسهایی خارقالعاده است.
رنجرو (میثم فرهومند)
- نام فیلم: تنهای تنهای تنها (سال 1391)
- کودک و نوجوان قهرمان فیلم: رنجرو
- بازیگر نوجوان فیلم: میثم فرهومند
- کارگردان: احسان عبدیپور
باز هم یک فیلم با محوریت شخصیت کودک و نوجوان و باز هم یک قهرمان جنوبی! رنجرو نام شخصیت اصلی فیلم «تنهای تنهای تنها» است که رویایش رساندن پیام صلح به جهانیان و دفاع از حقوق کشورش در سازمان ملل است. او برای رسیدن به این آرزو به همراه دوستانش، تمام تلاش خود را به کار میگیرد و در نهایت موفق به انجام این کار میشود. احسان عبدیپور با کارگردانی متفاوت خود و بدون بازیگر چهره، در جشنواره فیلم فجر سال 91، «تنهای تنهای تنها» را به عنوان پدیده جشنواره به همه معرفی کرد.
نوید (مهدی قربانی)
- نام فیلم: ابد و یک روز (سال 1394)
- کودک و نوجوان قهرمان فیلم: نوید
- بازیگر کودک فیلم: مهدی قربانی
- کارگردان: سعید روستایی
در «ابد و یک روز» قصه حول شخصیت نوجوان فیلم نمیچرخد، اما نوید به عنوان پسربچهای وابسته به خواهر بزرگترش سمیه، روی داستان تاثیر زیادی دارد. مهدی قربانی در این فیلم پابهپای بزرگان بازیگری ایران «پیمان معادی»، «نوید محمدزاده» و «پریناز ایزدیار» هنر بازیگری خود را به رخ میکشد. فقط دو سکانس این فیلم کافیست تا بدانیم قربانی استعدادی است که باید جدی گرفته شود. سکانسی که برادر معتادش محسن وقتی در دستان پلیس گرفتار است دارد التماس او را میکند و همچنین سکانسی که او بطور مخفیانه و با گریه راز دلش را با خواهرش در میان میگذارد و از او میخواهد که یا از این خانه نرود یا او را هم با خود ببرد؛ چون نمیتواند بدون او زندگی کند. بازی خوب مهدی قربانی به عنوان یک نوجوان در این فیلم بسیار دیده شد.
مرتضی (مهدی قربانی)
- نام فیلم: بیست و یک روز بعد (سال 1395)
- کودک و نوجوان قهرمان فیلم: مرتضی
- بازیگر نوجوان فیلم: مهدی قربانی
- کارگردان: سید محمدرضا خردمندان
«بیست و یک روز بعد» یکی دیگر از فیلمهایی است که قصهای جذاب پیرامون قهرمان نوجوانش ساخته است. مرتضی پدر ندارد، عاشق فیلمسازی است و با فیلمنامهای که نوشته قصد دارد هم به عنوان کارگردانی صاحب سبک خودش را معروف کند و هم هزینه داروهای سرطان مادرش را تامین کند. او وقتی موفق به این کار نمیشود، سعی میکند از فریب نگه داشتن قطار مسافربری و اجرای این شعبدهبازی برای دوستان هممدرسهایاش، پول درآورد. پس از کش و قوسهای فراوان او موفق میشود داروهای مادرش را تهیه کند، اما همان لحظه دکتر به او میگوید این داروها باید پس از بیست و یک روز دوباره تهیه و استفاده شوند.
با شنیدن این حرف آه از نهاد مرتضی برمیخیزد. فیلمنامه جذاب و شخصیتپردازی درست در کنار بازی گرفتن خوب از دو بازیگر نوجوان فیلم از ویژگیهای درخشان «بیست و یک روز بعد» است. مهدی قربانی که در «ابد و یک روز» استعداد خود را به عنوان بازیگری آیندهدار به رخ کشیده بود، اینجا نشان داد که ستاره سالهای بعد سینمای ایران خواهد بود.
سعید (علی شادمان)
- نام فیلم: میم مثل مادر (سال 1385)
- کودک و نوجوان قهرمان فیلم: سعید
- بازیگر کودک فیلم: علی شادمان
- کارگردان: رسول ملاقلی پور
بازیگر جوان این روزها که با بازیهای خیرهکنندهاش تا نامزدی سیمرغ بلورین جشنواره هم پیش رفته، کشف رسول ملاقلیپور در فیلم ماندگار «میم مثل مادر» است. علی شادمان ده ساله در سال 1385، نقش یک کودک بیمار نوازنده ویولن که از مشکلات ریوی و آسم رنج میبرد را بسیار درجه یک بازی کرد. تمام سکانسهای مشترک او و گلشیفته فراهانی به عنوان مادر و فرزند، حس عاشقانه بین مادر و فرزند را به درستی و بسیار زیبا به مخاطب منتقل میکند. البته در این سکانسها موسیقی آریا عظیمینژاد هم هنرنمایی شادمان و فراهانی را تکمیل کرده است. نکته جالب درباره بازی علی شادمان در این فیلم این است که رسول ملاقلیپور به دنبال کودکی بوده که بتواند ویولن بنوازد و شادمان بسیار اتفاقی برای این نقش انتخاب شد.
علی و سارا (یونا تدین و نیوشا علیپور)
- نام فیلم: قصر شیرین (سال 1397)
- دو کودک قهرمان فیلم: علی و سارا
- بازیگران کودک فیلم: یونا تدین و نیوشا علیپور
- کارگردان: رضا میرکریمی
خواهر و برادری که به عنوان فرزندان حامد بهداد در فیلم «قصر شیرین» ایفای نقش کردند، جزو معدود بازیگران کودک و نوجوان هستند که در جشنواره فیلم فجر نامزد سیمرغ بلورین شدهاند. تدین که قبلا تجربه بازی در «بچه مهندس 1» را داشت، در این فیلم شخصیت پسری که به دلیل مرگ مادر و ازدواج مجدد پدر روحیه خوبی ندارد را عالی بازی کرده است. در کنار یونا تدین، نیوشا علیپور هم با تسلط ویژه خود روی دیالوگها و بازی درخشانش، ترکیب این خواهر و برادر جذاب را به بهترین شکل کامل کرده است.
محمد (محسن رمضانی)
- نام فیلم: رنگ خدا (سال 1376)
- کودک و نوجوان قهرمان فیلم: محمد
- بازیگر کودک فیلم: محسن رمضانی
- کارگردان: مجید مجیدی
باز هم مجید مجیدی و باز هم یک نابازیگر! محسن رمضانی بازیگر نابینای فیلم «رنگ خدا»، از درخشانترین نابیناهای تاریخ سینمای ایران است. رمضانی با هدایت درست مجیدی و اجرای جزئیاتی که کارگردان از او خواسته است توانست در نقشی خاص بهترین بازی را ارائه دهد و برای این نقش نامزد کسب سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر شود. این اثر مجیدی نیز مانند فیلم «بچههای آسمان» به دلیل دارا بودن مضمون دینی و انسانی عمیق و به تصویر کشیدن عشق حقیقی در ایران و سایر کشورهای جهان به شدت مورد توجه قرار گرفت و تقریبا جوایز بسیاری از جشنوارههای معتبر را درو کرد.
مجید (مهدی باقربیگی)
- نام سریال: قصههای مجید (1369-1370)
- کودک و نوجوان قهرمان فیلم: مجید
- بازیگر کودک فیلم: مهدی باقربیگی
- کارگردان: کیومرث پوراحمد
«قصههای مجید» تنها مجموعه تلویزیونی این فهرست و یکی از خاطرهانگیزترین سریالهای تاریخ تلویزیون ایران است. بطوریکه یکی از نوستالژیهای دهه شصتیها، تماشای ماجراهای پسر بچهای به نام مجید و مادربزرگش بی بی بود. مجید پسری بامعرفت، بامحبت و مودب بود که هیچگاه بی بی را تنها نمیگذاشت، اما با توجه به سن و سالش شیطنتهای خاص و بامزه خودش را داشت که همین امر چاشنی طنز این سریال را بالا برده بود. مهدی باقربیگی بعد از این سریال هیچگاه در عرصه تصویر ظاهر نشد تا اینکه در ماه رمضان سال 89 در سریال حسن فتحی در نقش یک جوان فرهنگی اصفهانی که توسط یک فوتبالیست به قتل میرسد ایفای نقش کرد. او در ادامه وارد عرصه سیاست شد و دیگر سمت سینما و تلویزیون نیامد.
امیرعلی (محمدرضا شیرخانلو)
- نام فیلم: دهلیز (سال 1392)
- کودک و نوجوان قهرمان فیلم: امیرعلی
- بازیگر کودک فیلم: محمدرضا شیرخانلو
- کارگردان: بهروز شعیبی
محمدرضا شیرخانلو حالا دیگر در میان اهالی سینما و تلویزیون نامی برای خود دست و پا کرده است و شاید او را بتوان باتجربهترین بازیگر کودکی دانست که وقتی در «دهلیز» بازی میکرد، چندین تجربه خوب تصویری در تلویزیون و سینما داشت. او در این فیلم با هدایت خوب بهروز شعیبی در نقش یک کودک نسبتا آرام که پدرش در آستانه اعدام است بازی کرد. مونولوگ او در سکانس انتهایی، همانطور که اشک مادر مقتول را درآورده بود، اشک تمام مخاطبان این فیلم را جاری کرد تا ثابت کند چیزهای زیادی در چنته دارد. او اگر مراقب خودش باشد و کارگردانها استفاده درستی از هنرش بکنند، میتواند یکی از بازیگران توانمند سالهای بعد سینمای ایران باشد.
بهار (ساره نورموسوی)
- نام فیلم: نفس (سال 1395)
- کودک و نوجوان قهرمان فیلم: بهار
- بازیگر کودک فیلم: ساره نورموسوی
- کارگردان: نرگس آبیار
«نفس» از آن فیلمهاست که با وجود معرفی به اسکار به عنوان نماینده ایران، اما در داخل کشور و در جشنوارههای مختلف آنچنان که شایسته بود تحویل گرفته نشد. شاید چون نقشهای اصلی این فیلم چهار بازیگر خردسال بودند که داوران هیچگاه جدیشان نگرفتند. اما تمام کسانی که این اثر را تماشا کردهاند، متفقالقول معتقدند ساره نورموسوی بازیگری که نقش دختری به نام «بهار» را در این فیلم بازی میکرد، به عنوان اولین تجربه تصویری بسیار سرزنده و قابل قبول ایفای نقش کرده است.
او در این عنوان به همراه مادربزرگ و پدرش غفور در روستایی در دهه پنجاه زندگی میکند و در مقطعی از فیلم به همراه خانوادهاش به شهر یزد سفر میکنند. با توجه به رمانی از نرگس آبیار به نام نفس و البته اظهارات خود او، بخش زیادی از اتفاقات فیلم ریشه در کودکی و خاطرات نرگس آبیار دارد و به نوعی میتوان گفت بخش زیادی از کاراکتر بهار، همان کودکی نرگس آبیار بوده است.
کلام آخر
در این پرونده سعی کردیم 10 کودک و نوجوان قهرمان که در فیلمهای سینمایی مختلف برایمان خاطره ساختهاند و ماندگار شدهاند را با هم مرور کنیم. البته فیلمهای دیگری هم بودند که با به کارگیری بازیگران کودک به عنوان نقشهای محوری، کاراکترهای کودک و نوجوان خوبی خلق کرده بودند که در این فهرست اسمشان نیامده است. شما کاراکترهایی را که به یاد دارید و حس میکنید مناسب این فهرست هستند را به ما یادآوری کنید. به نظرتان بهترین کاراکترهای کودک و نوجوان قهرمان ایرانی کدام شخصیتها بودند؟