بازی Death Stranding ساخته جدید هیدئو کوجیما بعد از جدایی او از کونامی است. در این مطلب به امتیاز منتقدان و بررسی بازی Death Stranding پرداخته و با داستان و گیم پلی آن آشنا میشویم.
طرفداران هیدئو کوجیما مدت زمان زیادی منتظر انتشار اولین بازی او پس از جدایی بحثبرانگیزش از کونامی بودند. در این بازی شاهد بازی بازیگران معروفی مانند نورمان ریدوس، ستاره سریال واکینگ دد هستیم. بازی Death Stranding دارای حواشی زیادی بود و در حالی که در ابتدا قرار بود به صورت انحصاری برای کنسول پلی استیشن 4 عرضه شود،چندی بعد برای رایانههای شخصی هم منتشر شد. در این مطلب میخواهیم نگاهی به نمرات منتقدین و بررسی بازی دث استرندینگ داشته و در نهایت هم این بازی را در پلازا بررسی کنیم. با ما همراه باشید.
تریلر بازی Death Stranding
در ادامه «تریلر بازی Death Starnding» را مشاهده می کنید.
در ویدیو بالا میتوانید تریلر بازی Death Stranding را تماشا کنید. این ویدیو مربوط به تریلر هنگام عرضه آن است که کمی طولانی بوده و شامل لحظههای بسیار جذابی است.
بررسی و نمرات منتقدین به بازی Death Stranding
همانطور که از قبل هم میشد حدس زد، منتقدان نظرات متفاوتی در رابطه با Death Stranding دارند. برخی از آنها گیمپلی منحصربهفرد بازی را مورد ستایش قرار دادهاند و بعضی دیگر آن را خسته کننده و تکراری میدانند. همچنین در بخش داستان، منتقدان وبسایتهای مختلف نظرات متضادی با یکدیگر دارند. چیزی که در اکثر نقدهای بازی به چشم میخورد این است که احتمالا خیلی از بازیکنها به دلیل یکنواختی ماموریتهای بازی و خشک بودن روند آن، استقبال چندانی از Death Stranding نداشته باشند.
به هر حال در ادامه میتوانید نظرات منتقدان درباره Death Stranding را بخوانید. لازم به ذکر است که این بازی تا کنون با مجموع 109 نقد در وبسایت متاکریتیک، میانگین امتیازات 82 از 100 را به دست آورده است.
IGN: 6.8/10
پس از سه سال انتشار تریلرهای مرموز و گیجکننده، حالا همه سوال میکنند که «Death Stranding دقیقا چطور اثری است؟» تنها پاسخ این است: «بسیار پیچیده و سر در نیاوردنی!»
بعضی از بازیهای بزرگ در سالیان اخیر مانند The Legend of Zelda: Breath of the Wild و Red Dead Redemption 2 به خوبی بین سختی زندگی واقعی و جذابیت دنیای مجازی تعادل برقرار کردهاند. اما Death Stranding با وجود اینکه بازی جاهطلبانهای است و ایدههای خلاقانه زیادی دارد، درست مثل قهرمان مشکلدارش، نمیتواند چنین تعادلی را رعایت کند. نقشه پهناور و تماشایی این بازی یک دنیای شگفتانگیز علمی-تخیلی را به نمایش میگذارد؛ به همین خاطر واقعا باعث شرمساری است که گیمپلی بازی نمیتواند وزن این دنیا را تحمل کند.
GameSpot: 9/10
جذب شدن به یک بازی مانند Death Stranding کار سختی است. پیچشهای عجیب زیادی در داستان بازی وجود دارند و اسامی احمقانه در کنار صحنههای از مد افتاده به جذابیت بازی لطمه زدهاند. این موارد در لحظات عادی بازی، مثلا زمانی که یک نردبان بهجا مانده از یک بازیکن دیگر را پیدا میکنید یا وقتی که با یک نامه از یک NPC مواجه میشوید که در آن از شما به خاطر تلاشهایتان تشکر کرده است، همچنان پا برجا میمانند. اما بدون اینکه بخواهیم از آزار دهنده بودن این موارد چشمپوشی کنیم، باید بگوییم که اینها جزو ویژگیهای مثبت بازی هستند. در واقع این بازی قصد دارد تا هم از طریق داستان و هم از طریق گیمپلیاش این پیام را منتقل کند که مشقت و سختی، دقیقا همان چیزی است که به انجام رساندن کارها و همچنین زندگی کردن را ارزشمند میکند. انجام این بازی صبر، ترحم و عشق لازم دارد و این همان چیزی است که ما هم اکنون به آن نیاز داریم.
Game Informer: 7/10
مشکل اصلی بازی این است که گیمپلی آن دقیقا به همان اندازه که بهنظر میرسید، ساده است و المانهای دیگر مانند داستان، مبارزات و ماموریتهای خستهکننده نیز به اندازه کافی جذاب نیستند که بازی را نجات دهند و گیمرها را راضی نگه دارند.
داستان بازی Death Stranding خطاهایش را نمیپوشاند. این یک ترکیب کوجیمایی معمولی از پیچشهای داستانی، استعارهها و مفاهیم سلطهجویانه است؛ اما حداقل من دوست داشتم که به موضوعات دنیای واقعی مانند تئوری چند بعدی و همچنین رویدادهای مهم زیست محیطی در تاریخ این سیاره بپردازد. درست مانند خود «سم»، من هم گاهی نمیدانستم که چرا در حال انجام و جلو بردن این بازی هستم. شاید چون به پایان رساندن یک مرحله دیگر و خط زدنش از لیست، باعث میشد تا کمی احساس سربلندی داشته باشم. اما متاسفانه پس از پایان بازی با پاداش دلچسبی مواجه نشدم.
GamesRadar: 7/10
علیرغم تمام یکنواختیهایی که در گیمپلی و ماموریتهای بازی وجود دارد، Death Stranding در برخی جنبهها درخشان ظاهر میشود. جلوههای بصری عالی این بازی باعث خلق دنیایی زیبا شدهاند. وقتی که به یک منظره عظیم میرسید یا وقتی قله یک کوه پوشیده از برف را فتح میکنید، در اتمسفر شگفتانگیزی غرق میشوید و همه چیز از جمله موسیقی هم به انتقال این حس کمک میکنند. حداقل میتوانم بگویم که پس از ۷۰ ساعت گوش دادن به آهنگهای گروه Low Roar در پسزمینه این بازی، حالا یکی از طرفداران این گروه هستم. این احتمالا این پرخرجترین موزیک ویدیوی تعاملی است که تاکنون ساخته شده است. در مجموع میتوان گفت که حماسه اسرارآمیز کوجیما نقاط درخشانی هم دارد، اما نتوانسته انتظارات را برآورده کند.
Hardcore Gamer: 7/10
بازی Death Stranding یک تجربه فکری است که جذابیتی ندارد. تمام ماموریتهای بازی از همان فرمول قدیمی «رساندن یک آیتم به محل تعیین شده» پیروی میکنند. این بازی ارزشی برای زمان شما قائل نیست. در حالی که بازیهایی مانند Red Dead Redemption 2 پر از محتواهای مختلف هستند، در Death Stranding هیچ کاری جز رفتن از نقطه A به نقطه B برای انجام دادن ندارید. این بازی بدی نیست و پس از آنکه از تمام المانهای معمولیاش عبور میکنید، با ویژگیهای مثبتی هم مواجه میشوید. اگرچه این بازی به اندازه اسم کوجیما بزرگ و تاثیرگذار نیست، اما برای اکثر بازیکنها، المانهای جذابی هم دارد. دنیای به هم پیوسته بازی باعث میشود که ایراداتش را فراموش کنید و تم علمی-تخیلی و خوفناک بازی دقیقا همان چیزی است که از خالق مجموعه Metal Gear انتظار داشتیم. موسیقی احتمالا بهترین ویژگی Death Stranding است و جلوههای بصری با اینکه در برخی محیطها از نظر فنی با مشکلاتی مواجه میشود، اما به لحاظ طراحی مدل شخصیتها، یکی از بهترینها در بین تمام بازیها است. شاید اگر Death Stranding از موارد غیرضروری پرهیز میکرد، به بازی خاصتری تبدیل میشد، اما حالا ما با یک تجربه تکراری مواجه هستیم که تماشا کردنش لذتبخشتر از بازی کردنش است.
Destructoid: 8/10
بازی Death Stranding آن باغ زیبا و دستنیافتنی که گروه بازاریابی کوجیما پروداکشنز سعی داشتند نشان بدهند نیست. حرفم را باور کنید؛ این بازی غیرعادی و شگفتانگیز است. اما هر کسی با کمترین سطح از درک سوررئالیسم هنری، خیلی زود به حال و هوای این بازی که شبیه یک محصول هالیوودی است عادت میکند.
Game Revolution: 10/10
همیشه از این بابت متعجب بودم که مردم به بازیهای ویدیویی به عنوان یک سرگرمی کماهمیتتر از فیلمها، سریالها و کتابها نگاه میکنند. Death Stranding دقیقا در برابر چنین تفکری قرار میگیرد و من داستانش را برتر از هر چیز دیگری که طی یک دهه اخیر منتشر شده است میدانم. اگر تنها یک بازی وجود داشته باشد که حتما باید امسال تجربهاش کنید، همین بازی است. Death Stranding از آن بازیهایی است که باعث افزایش فروش یک پلتفرم میشوند و من عاشق این بازی هستم.
Push Square: 10/10
پس از سالها انتظار اسرارآمیز، Death Stranding بالاخره منتشر شد و تمام آنچه که لازم بود را ارئه کرد. مکانیکهای کامل و جذاب گیمپلی در این بازی باعث میشوند تا آنطور که مایلید کار را پیش ببرید. همچنین ویژگیهای اجتماعی بازی این حس را بهوجود میآورند که حتی وقتی از بازی خارج شدهاید، دنیای آن همچنان زنده و در جریان است. شاید تا زمانی که به نیمههای بازی برسید، روند آن تا حدی خستهکننده بهنظر برسد، اما داستان خارقالعاده و جلوههای بصری تماشایی باعث میشوند که نتوانید از بازی دست بکشید. Death Stranding باعث پیشرفت در هیچ سبکی نمیشود، بلکه خودش یک سبک کاملا جدید را معرفی میکند.
Screen Rant: 10/10
هیدئو کوجیما قول داده بود که یک دنیا و سبک جدید را خلق کند. تمام دوستان او و کسانی که در همان مراحل ابتدا موفق به تجربه بازی شدند نیز تایید میکردند که Death Stranding میتواند یک بازی انقلابی باشد. شاید این بهترین بازی که تا به حال ساخته شده نباشد، اما یکی از بهترین تجربهها در بین بازیهای مدرن است. Death Stranding یک بازی فوقالعاده است و هر کسی که تا کنون دسته بازی در دستش گرفته باید آن را تجربه کند.
PlayStation LifeStyle: 9.5/10
Death Stranding یک بازی جالب نیست، اما یک تجربه مهم و تاثیرگذار است که ارزشش به خاطر تمام سختیها و درماندگیهایی است که در آن تجربه میکنید. این بازی نگاهی به زندگی و مرگ، ارتباط و انزوا است. لحظاتی در بازی وجود دارند که خستهکننده و حتی ناامیدکننده میشوند، اما در نهایت با پاداش خوبی مواجه میشوید. این بازی از نظر طراحی و اجرای المانهای آنلاین بینظیر است. Death Stranding اگرچه در برخی زمینهها با مشکلات جزیی مواجه است، اما در نهایت تجربهای جذاب و بینظیر را ارائه میکند.
Shacknews: 9/10
فکر نمیکنم این عادلانه باشد که Death Stranding را با بازیهای پرفروشی که استودیوها هر سال نسخه جدیدی از آنها منتشر میکنند مقایسه کنیم. برای صحبت درباره Death Stranding باید از زاویه دیگری به این بازی نگاه کنیم. این بازی در سطح کاملا متفاوتی قرار دارد که هنوز بسیاری از بازیسازها به آن نرسیدهاند.
VideoGamer: 8/10
بازی Death Stranding پر از چیزهایی است که حتما باید ببینید. این بازی یک ماجراجویی علمی-تخیلی است که سبکهای زیادی را در بر میگیرد و بهوسیله سازندهای توسعه پیدا کرده که با همه بازیسازها متفاوت است. موضوع داستان و همچنین استفاده از شخصیتهای معروف در آن، بیشتر برای جذب مخاطب به نظر میرسند، اما کاگردانی و نقشآفرینی بازیگران واقعا درخشان است.
Guardian: 8/10
بازی Death Stranding خطابهای درباره اهمیت ایمان است. قدرتی که باعث میشود تا یک گام را جلوتر از گام دیگر بگذاریم؛ آن هم در زمانی که ظاهرا هیچ امیدی وجود ندارد و با ایمان به اینکه همه چیز بهتر میشود. با همکاری کردن، قدمهای کوچک میتوانند منجر به تغییر شوند و این اتفاقی است که در دنیای تکهتکه، خشن و گیجکننده این بازی رخ میدهد.
USgamer: 7/10
شاید Death Stranding برجستهترین و در عین حال، خسته کنندهترین بازی کوجیما تا به امروز باشد. به هر حال اصالت این بازی مهمتر از طراحی خسته کننده و سرعت پایینش به نظر میرسد. شاید Death Stranding عنوانی نباشد که آن را به همه پیشنهاد بدهم، اما یکی از جالبترین بازیهای ۲۰۱۹ است.
VG247: 6/10
اگر بتوانید خودتان را در Death Stranding حفظ کنید و آن را رها نکنید، با کورسویی از درخشش مواجه خواهید شد. اما همین کورسو خیلی زود میمیرد؛ درست مثل داستان بازی که زیر انبوهی از دیالوگها دفن میشود.
نظر شما درباره امتیازات بازی Death Stranding چیست؟ آیا با نظر منتقدان درباره این بازی موافق هستید؟
اختصاصی پلازا: نقد و بررسی بازی Death Stranding
بازی Death Stranding یکی از متفاوتترین و عجیبترین بازیهای نسل هشتم به شمار میآید. با نقد و بررسی این عنوان همراه پلازا باشید.
آخرین ساخته Hideo Kojima تا به امروز، بازی Death Stranding است که به سرعت به یکی از بحثبرانگیزترین عناوین نسل هشتم تبدیل شد. در ادامه به نقد و بررسی بازی Death Stranding پرداخته و با هم بررسی میکنیم که آیا واقعا بازی Death Stranding عنوانی فوقالعاده است یا خیر.
داستان بازی Death Stranding
داستان بازی Death Stranding، در آیندهای نزدیک روایت می شود. جایی که بشریت نه با رباتهای یاغی، بیگانگان فضایی و موجودات اهریمنی، بلکه با خطر و تهدیدی جدید روبهرو میشود. یکسری سلسله انفجارهای گسترده، با منشأهای نامشخص و مبهم، یکسری اتفاقات و پیشامد های ماوراءالطبیعه به نام Death Stranding را کلید میزنند. در نتیجه این حوادث، سر و کله موجوداتی ماوراءالطبیعه به نام BT (Beached Things) بر روی سطح زمین پیدا میشود. BT ها خود میتوانند انفجارهایی به نام Voidout را به وجود بیاورند و همچنین بارانی مرگبار و فوقالعاده خطرناک به نام Timefall را ایجاد میکنند. Timefall پس از برخورد با هر موجود زنده یا هر جسمی، به شدت زیاد و سرعت بالا فرایند بالا رفتن سن و عمر مفید را در آنها بالا برده و در نتیجه آنها را نابود میکند.
به علت Timefall، حضور گسترده BTها و دلایل مختلف دیگر، وحدت و یکپارچگی جامعه آمریکا در هم شکسته و ایالات متحده آمریکا خود به بخشهای کوچکتری تقسیم میشود. در این دوره دیگر خبری از جامعه، مردم و زندگی گروهی نیست و بیشتر ساکنان باقی مانده، در انزوا به سر میبرند. حال در همچین شرایطی، بازیبازان کنترل Sam Bridges را بر عهده میگیرند. فردی که قهرمان دنیای Death Stranding است. او قرار نیست دشمن اصلی را نابود کند، BT ها را ریشهکن کند و یا کار مشابهی انجام دهد. تنها کاری که او باید انجام دهد، این است که جامعه انسانی یا همان کشور آمریکا را دوباره متصل و یکپارچه سازد. از چه طریقی؟ بهوسیله تحویل بستههای گوناگون به کلونیهای مختلف انسانی، کسب رضایت و اعتماد آنها و کمک به آنها جهت بقا.
همین نکته را باید یکی از بزرگترین تفاوتهای داستان و روایت Death Stranding با عناوین آخرالزمانی مشابه دانست. در Death Stranding نه خبری از قهرمان قدرتمندی است که بخواهد دنیا را پاک سازد، و نه قصد و برنامهای برای این کار وجود دارد. هدف متصل ساختن انسانها و کلونیهای پراکندهای است که توانستهاند از اتفافات پیشآمده جان سالم به در ببرند. هدف ایجاد وحدت و یکپارچگی و خلق یک جامعه است. میگویند، بقا در جمع است…و این هدف شما و Sam Bridges است.
بررسی داستان بازی Death Stranding
داستان بازی Death Stranding، مانند پازلی است که از چند هزار قطعه متفاوت تشکیل شده است. در ابتدای بازی، بازیبازان در حالی که چند قطعه کوچک را در دست دارند نگاهی به پازل انداخته، و به خاطر ابهام بالا ممکن است کمی گیج شوند. اما هر چه بازیباز در بازی پیشروی کند و مراحل اصلی را پست سر بگذارد، داستان بازی شکلی واضحتر و معنادارتر به خود میگیرد. در واقع هر کاتسین بازی (که تعداد و مدت آنها فوقالعاده زیاد است) مانند تکه پازلی است که اطلاعات مفیدی را به شما میدهد. دیالوگهای کلی شخصیتهای مکمل و همچنین برخی متنها و اطلاعات مکتوب که در بازی وجود دارند نیز پازل های کوچکتر داستان محسوب میشوند.
هر چه به پایان بازی نزدیکتر میشوید، طبیعتاً اطلاعات بسیار زیادی را کسب کرده و به نوعی قطعات زیادی از یک پازل را بدست آوردهاید. حال اگر این اطلاعات بدست آمده را کنار هم بگذارید، یک تصویر و درک عمیقتر و کاملتری از داستان، انگیزههای شخصیتها، علت وقایع مختلف و موارد مشابه بدست خواهید آورد. در واقع در این شرایط پازل داستان به تکمیل شدن نزدیک شده است. نکته جالب در مورد داستان و روایت Death Stranding این است که بر خلاف تصور اولیه، داستان بازی با تأکید بر روی Plot Twistها (یا همان پیچشهای داستانی) روایت نمیشود. باید گفت تعداد پلات توییستها و اتفاقات غیر منتظره احتمالا به مراتب کمتر از چیزی است که پیش از تجربه بازی ممکن است از داستان بازی انتظار داشته باشید.
البته اشاره به این نکته ضروری است که این امر تصمیمی هدفمند و دقیق بوده است، چرا که دنیای داستانی بازی، میبایست روایتی مستقیم و خطی داشته باشد و زیاد بودن اتفاقات غیرمنتظره و پلات توییستها، ممکن بود به اصل داستان بازی کمی آسیب وارد کرده و به نوعی ویژگی اصلی داستان را تحتالشعاع خود قرار دهد. چرا که پس از صرف 6 الی 7 ساعت در دنیای بازی، پر واضح است که کوجیما ایجاد وحدت و اتصال نقاط مختلف آمریکای از هم گسیخته را به عنوان هدفی ارزشمند و شرافتمندانه به بازیبازان می شناساند و متقابلاً از آنها انتظار دارد که آنها نیز این حس را هنگام کمک برای یکپارچگی دوباره آمریکا در خود احساس کنند.
بزرگترین مشکل بخش داستانی بازی، مربوط به شخصیت پردازی سطحی و نهچندان دلچسب تقریبا اکثر شخصیتهای فرعی، چه مثبت، چه منفی و چه خاکستری است. شخصیتهای مکمل بازی، بیشتر بهانه و دستآویزهایی هستند جهت ارائه اطلاعات مختلف پیرامون دنیای بازی و مراحل پیش روی سم. برای مثال شخصیت Fragile که به نوعی شخصیت خاکستری یا Anti Hero داستان محسوب میشود، بیشتر زمان دیالوگهای خود با سم را صرف توضیح در مورد جهان بازی و تاریخچه برخی اتفافات می کند. در حالی که او میتوانست دارای انگیزههای عمیقتر و نقشی قابل ملاحظه باشد. Die-Hardman دیگر شخصیت مکمل مهم بازی نیز دارای دیالوگهایی است که به سرعت فراموش می شوند و آنچنان نکته خاصی در برندارند.
شخصیت Die-Hardman بیشتر در نقش فردی است که مأموریتهای مختلف را به سم سپرده و اطلاعاتی کلی در این مورد به او می دهد. احتمالا پس از تحربه بازی با شنیدن نام Die-Hardman به مهم ترین چیزی که فکر کنید، ماسک عجیب و غریب و اسم متفاوتش باشد تا اینکه به صحبتها و دیالوگهای او در طول بازی فکر کنید. دیگر شخصیتهای فرعی نیز تقریبا حالتی مشابه داشته و بیشتر برای هدفی مشخص و ساده در بازی گنجانده شدهاند تا اینکه خودشان فردی انسانی با ویژگیهای عمیق و قابل باور باشند. در خود شخصیت سم هم متاسفانه کمی ضعف در شخصیتپردازی به چشم می خورد. دلیل آن هم این است که در طول بازی، تقریبا هیچگاه او نظر و عقیدهای برای خود ندارد و برخی رفتارهای او نیز قابل توجیه نیستند.
البته بازی نورمن ریداس در نقش سم، فارغ از این ضعف شخصیتپردازی، در سطح فوقالعادهای قرار دارد. در کل باید بگویم شاید شخصیتهای داستان Death Stranding در دید اول امیدوارکننده به نظر بیایند، اما اگر کمی به آنها توجه کنیم در مییابیم که سخت میشود آنها را شخصیتهای انسانی و طبیعی در نظر گرفت. دیگر موضوعی که کمی ممکن است آزاردهنده باشد، این است که در روایت داستان و وقایع بازی، گاهی اوقات شاهد این مسأله هستیم که حجم بسیار قابلتوجهی از اطلاعات مهم و حیاتی داستان بازی در مدت کوتاه به بازیبازان منتقل میشود در حالی که مقدمهسازی برای دریافت اطلاعات کاملا با برنامه و به درستی شکل نگرفته است.
برای مثال در بخشهای پایانی برخی مکالمات بین Sam و Amelie نهتنها طولانی هستند، بلکه مطالب مهمی را نیز به بازیبازان منتقل میکنند اما بدون هیچگونه آمادگی ذهنی و مقدمهچینی لازم. بههمین دلیل ممکن است درک و هضم برخی مطالب مهم و حیاتی به سرعت برای مخاطبان امکانپذیر نبوده و در نتیجه آنها برخی نکات مهم را از دست بدهند. شاید بهتر بود کمی داستان و دنیای بازی پیچیدگی و ابهام کمتری داشت تا سازندگان مجبور نشوند برای توضیح و توجیه برخی وقایع و اتفاقات، کوهی از اطلاعات ریز و درشت را بدون پرداخت لازم به سمت مخاطب سرازیر سازند.
در کنار این نکته، نوع نگارش داستان بازی و دیالوگهای آن، عملکردی پر فراز و نشیب از خود به جای گذاشته است. کوجیما و دو نویسنده دیگر بازی یعنی Kenji Yano و Shuyo Murata تلاش کردهاند تا در کنار موضوع اصلی بازی که همان ارتباط، همبستگی و لزوم با هم بودن است، به برخی مسائل حاشیهساز دیگر مانند خانواده، انزواطلبی و انزواگرایی نیز به صورت گذرا اشاراتی داشته باشند. اما نکته اینجاست که گاهی دیالوگها و نحوه روایت داستان از مسیر اصلی خود منحرف شده و کمی به بیراهه می رود. اما با این وجود به لطف تعلیق بالای داستان بازی و همچنین بازی خوب بازیگران مشهور مانند مدس میکلسن، بخش داستانی بازی تا حد قابلقبولی جذابیتهای خود را حفظ کرده و بهخوبی توانایی همراه ساختن مخاطبان با خود را داراست. به صورت کلی داستان بازی خود از دو خط داستانی بزرگ تشکیل شده است.
اما باید به یکی از بزرگترین نقاط قوت بازی نیز در این جا اشاره کنی؛. کیفیت بسیار بالای کاتسینهای بازی…استفاده پرتعداد از بازیگران در کنار مهارت قابلتوجه شخص کوجیما در کارگردانی (که افرادی مانند مدس میکلسن و نورمن ریداس در مصاحبههای خود به مهارت بالای کارگردانی کوجیما نیز اشاره کردهاند) موجب شده تا برخی از برترین کاتسینها و صحنههای سینمایی در نسل هشتم را در عنوان Death Stranding شاهد باشیم. استفاده هوشمندانه از زوایای دوربین نهچندان مرسوم، بهکارگیری حداکثری پتانسیل بازیگرها، دیالوگهای سلسلهمراتبی همه دستبهدست هم دادهاند تا نتیجه خروجی بسیار فوقالعاده از آب درآید.
شخصا باید بگویم عملکرد بازیگران و صداپیشگان بازی را باید در سطح فوقالعاده بینظیری قرار دارد و برای خود من، Death Stranding سینماییترین بازی است که تا به امروز تجربه کردهام. این نکته را نیز در نظر بگیرید که بازی چیزی بیش از ۱۱ ساعت کاتسین و صحنههای سینمایی دارد بنابراین ارزش کیفیت کاتسینها اینجاست که بیشتر مشخص میشود. در واقع باید بگویم اگر صحنههای سینمایی بازی را جدا کرده و به صورت پشت سر هم نگاه کنید، این حس به شما منتقل میشود که در حال تماشای یکی از سریالهای Sci-Fi شبکه HBO با کیفیت قابل توجه هستید. شاید هم اگر ایده Death Stranding در قالب یک سریال تلویزیونی ساخته می شد میتوانست ننیجه موفقیتآمیزی در بر داشته باشد. شاید حتی نتیجه ای بهتر از نتیجه فعلی…
بررسی گیم پلی بازی Death Stranding
و اما گیم پلی بازی Death Stranding، بخشی که بلاشک بحثبرانگیزترین قسمت بازی نیز به شمار میآید بلاشک سختترین بخش نقد و بررسی را نیز به خود اختصاص میدهد. روند کلی کار مشخص، ساده و البته ثابت است. شما بستهها را در مراکز توزیع تحویل گرفته و وظیفه دارید آنها را به مقصد برسانید. حال اینکه چه مسیری را انتخاب کنید، چگونه پیشروی کنید و در چه شرایطی محموله را تحویل دهید کاملا به نحوه بازی شما بستگی دارد. دنیای Death Stranding مملو از کوههای بلند، تپههای مرتفع، رودهای خروشان، زمینهای سنگلاخ و دیگر موارد مشابه است. بسته به مسیری که برای رسیدن به مقصد انتخاب میکنید، با موانع طبیعی مختلفی روبهرو خواهید شد.
ممکن است راهی را انتخاب کنید که از کوهستان عبور میکند. در این شرایط باید با استفاده از نردبان و دیگر وسایل کوهپیمایی، خود را از مناطق کوهستانی عبور دهید. یا این که ممکن است مسیری را انتخاب کنید که از ساختمانها و مناطق متروکه میگذرد. انتخاب مسیر و البته و عواقب احتمالی کاملا برعهده شماست. خصوصا آنکه هر مسیر و هر مکان موانع طبیعی و غیرطبیعی مخصوص خود را داراست. ممکن است انتخاب یک مسیر به مواجهه با BTها و یا MULES منتهی شود (در حالی که مسیر کوتاهتر و راحتتری از حیث مسافت است) و در عین حال انتخاب مسیر دیگر شانس مواجه با MULES، BT یا Timefall را کاهش دهد، اما از سمت دیگر موانع طبیعی مختلفی را پیش روی شما قرار دهد.
در کل انتخاب بر عهده بازیبازان است. انتخاب مسیر مناسب و منطقی از یک سوی دیگر نیز حائز اهمیت است و آن نیز جمعآوری و بههمراه داشتن ابزارها و وسایل مختلف بر اساس مسیر انتخابی است. اگر مسیر انتخابی شما بیشتر با موانع طبیعی سر و کار دارد، بدیهی است عقل حکم میکند بیشتر وسایل کوهنوردی و ابزارهای پیمایشی مختلف مانند نردبان و طنابهای پایهای را به همراه آورید. اما اگر می دانید بیشتر با MULES یا BT ها مواجه خواهید شد، پس منطقی است اولویت شما به همراه داشتن انواع سلاحها، ابزارهای Lethal و Non Lethal و همچنین نارنجکهای گوناگون باشد. همچنین فراموش نکنید سم همواره میتواند وزن مشخصی را حمل کند و اگر بیش از حد نیاز ابزار و وسایل همراه خود ببرید، سم سنگین شده و در نتیجه هم حرکات او کند میگردد و هم سرعت واکنشهای فیزیکی او پایین میآید.
در زمینه گیم پلی، جای خالی یک مکانیزم و بخش اصلی در بازی حس میشود. نبردهای تنبهتن گاهوبیگاه با افراد MULES، صحنههای درگیری با BT و سروکله زدن با بخش Inventory Management بهتنهایی نمیتوانند یک گیم پلی استخواندار و عمیق را شکل دهند. شاید اگر کوجیما توجه بیشتری نسبت به گیم پلی معطوف میکرد، نتیجه متفاوت میشد. در واقع باید گفت مدیریت داشتهها یا همان Inventory Management یکی از اصول اساسی گیم پلی بازی به شمار میآید. نحوه چینش ابزارها و وسایل و وزنی که آنها اشغال میکنند، کاربردشان و موارد دیگر همه و همه در چینش ابزارها بسیار حائز اهمیت هستند. اشتباه در چینش وسایل و ابزارها و مدیریت وزن و Cargoهای حمل شده نهتنها می تواند سرعت تحویل بستهها را به شدت کاهش دهد، بلکه حتی میتواند باعث از دست رفتن بستههای حمل شده شود.
بنابراین باید همواره در نظر داشته باشید که تنها وسایل و ابزارهایی را بههمراه خود داشته باشید که میدانید از آنها در طول آن مرحله استفاده خواهید کرد و آن ابزار یا وسیله میتواند در طول مسیر برای شما موثر ظاهر شود. در غیر اینصورت، حمل وسایل بدون کاربرد فقط فضای قابلحمل را کاهش داده و باعث افزایش وزن بیدلیل میشود. از طرف دیگر هر چه سم وسایل و وزن کمتری حمل کند، سرعت و چالاکی حرکات او بیشتر میشود که این سرعت و چالاکی بیشتر میتواند به شما کمک کند تا هم در جنگهای تنبهتن بهتر و سریعتر دشمنان را از پای درآورید، و هم آنکه سرعت بیشتر سم میتواند باعث زودتر تحویل دادن بستهها شود.
پس همانطور که گفتیم Inventory Management بسیار نقش مهمی در موفقیت شما در یک مرحله ایفا میکند. در پایان این بخش باید بگویم Inventory Management در بازی Death Stranding را باید یکی از عمیقترین و پیچیدهترین بخشهای مدیریت داشتهها در طول تاریخ بازیهای ویدئویی نامید. و اما برویم سراغ بررسی دقیقتر موانع پیشروی سم هنگام تحویل بستهها. اولین مشکل پیشروی او، حضور BTها در مناطق مختلف نقشه بازی است. در ساعات اولیه بازی و در مراحل ابتدایی، شما هیچ راهی جهت مقابله و نبرد با BTها ندارید و تنها کاری که میتوانید انجام دهید، این است که از آنها دوری کرده و با آهستگی از آن مناطق عبور کنید. رفته رفته با پیشروی در بازی شما به ابزارها، سلاحها و نارنجکهای متفاوتی دست پیدا خواهید کرد که این ابزارها میتوانند به شما کمک کنند BT ا را از پای درآورید.
در واقع باید گفت BTها به نوعی حکم باس فایت در بازی دث استرندینگ را دارا هستند. اما نکته این است هرچقدر نبرد و مواجهه با آنها از حیث بصری و فضاسازی ممکن است جذاب و جالب به نظر برسد، اما اگر دقیقتر این نبردها را بررسی کنیم در مییابیم که متاسفانه فاقد عمق و چالش لازم هستند. مبارزه با BTها پس از دو سه مرتبه تلاش به یک اتفاق قابلپیشبینی و یکنواخت تبدیل میشود. حملات آنها را جاخالی دهید و به آنها آسیب برسانید. این کار را ادامه دهید تا تمام سلامتیشان به پایان رسیده و نابود شوند. دیگر دشمنان مقابل شما همان MULES هستند که در تلاش برای تصاحب بستههای شما هستند. در برخی از قسمتهای نقشه آنها دارای پایگاههایی هستند که میتوانند در آن مناطق کار را بر شما سخت کنند.
در مواجهه با این دشمنان انسانی، شما هم میتوانید با آنها به قصد کشتن مبارزه کنید، و هم اینکه با نبرد تنبهتن و یا ابزارها و سلاحهای Non Lethal و غیرکشنده فقط آنها را بیهوش سازید. کشتن این افراد همانطور که گفتم میتواند موجب انفجارهای بزرگی شود (اگر جنازه آنها ظرف زمان مشخص سوزانده نشود)، به همین دلیل بهتر است تا حد امکان از کشتن آنها خودداری کرد. از طرف دیگر آنها نیز زمانی مانند سم یک مأمور انتقال بسته بودهاند به همین دلیل از حیث موارد انسانی و احساسی نیز شاید کشتن آنها اخلاقی نباشد. البته در پایان انتخاب نهایی کاملا بر عهده بازیبازان است و بازیبازان آزادی عمل کاملی در این زمینه دارند و هیچگونه اجبار و تحمیلی در این بخش وجود ندارد. فقط باید همواره این نکته را در نظر داشته باشید که هر تصمیم و اقدام، میتواند عواقب مختلف خود را داشته باشد.
یک نکته جالب دیگر در مورد نبرد با MULES وجود دارد؛ این دشمنان معمولا دارای لوتهای ارزشمند و قابلتوجهی هستند. همین مسأله نیز در نوع خود میتواند وسوسهکننده باشد. در اینجا دوباره تصمیمی نسبتا سخت پیش می آید. آیا میخواهید با MULES درگیر شده و با شکست آنها به لوتهای آنان دست یابید با وجود اینکه خطر آسیب یا نابودی بسته شما وجود دارد؟ در اینجا نیز بازیبازان تصمیم گیرنده خواهند بود. پس از تحویل بسته به مقصد مورد نظر، سم بر اساس عملکرد خود رتبه و امتیاز دریافت می کند. طبیعی است هر چه سریعتر بتوانید بستهها را تحویل دهید امتیاز و رتبه بهتری را دریافت می کنید. مسیر انتخاب شده توسط شما، آسیب وارده به بسته و تعداد بستههای تحویل داده شده نیز همگی در امتیاز و رتبه پایانی هر مرحله تاثیرگذارند.
همچنین برخی مراحل و برخی بستهها دارای برخی نکات اضافی نیز هستند. به عنوان مثال اگر بسته مورد نظر پیتزا باشد باید درست در اینونتوری قرار گرفته و همچنین قبل از سرد شدن نیز تحویل داده شود. یا مواد دارویی معمولا دارای مدت زمان مشخصی هستند که طی این مدت میبایست بسته را تحویل دهید. همچنین برخی بستهها شکننده بوده و آسیب بیشتری را از ضربات و خطرات مختلف دریافت می کنند بنابراین هنگام حمل این بستهها باید دقت بیشتری به خرج دهید. در پایان هر مرحله در کنار رتبه، شما لایک نیز دریافت میکنید که در واقع لایک در دنیای Death Stranding حکم همان XP در دیگر بازیها را داشته و بدست آوردن تعداد مشخصی لایک میتواند مهارتها و تواناییهای سم را ارتقا دهد. برای مثال وزن بیشتری را تحمل کند و یا بستههای بیشتری حمل کند.
هنگام حمل کردن بستهها نیز باید دقت لازم را به خرج دهید. سقوط از ارتفاع، ضربه خوردن توسط دشمنان، به زمین افتادن، قرار گرفتن در معرض Timefall همگی میتوانند به بسته حمل شده آسیب وارد کنند. حتی امکان وقوع اتفاقات غیرقابل پیشبینی نیز بسیار بالاست. برای مثال ممکن است به زمین بیفتید و یکی از بسته های شما در رود افتاده، و جریان آب آن را همراه خود ببرد. در کل اتفاقات مختلفی ممکن است برای شما رخ دهد. دنیای بازی و دشمنان انسانی و ماوراءالطبیعه هرکدام ممکن است باعث از دست رفتن یا آسیب دیدن بستههای شما شوند.
اما مشکل گیم پلی Death Stranding اینجاست که به اندازه کافی توانایی جذب و نگه داشتن عامه مخاطبان را دارا نیست. در بازی علاوه بر Inventory Management و حفظ تعادل هنگام حرکت یا صعود، یکسری لحظات اکشن و یا نبردهای تنبهتن در مواجه با بیتیها و MULES نیز وجود دارد که کمی تنوع به گیم پلی بازی میبخشند. اما این صحنههای اکشن و خاص در مقایسه با بخشهای دیگر بازی کم تعداد و کماهمیت هستند. هنوز هم اکثر زمان گیم پلی بازی به راه رفتن در دنیای بازی و حفظ تعادل سم خلاصه میشود. نکته این جاست که بازی Death Stranding عنوانی ۱۰_۱۵ ساعته نیست و برای اتمام آن حداقل به ۴۵ ساعت زمان نیاز دارید. به همین دلیل خیلی دشوار است که کل این زمان را به اندک مبارزههای موجود و الباقی تلاش برای حفظ بستهها سپری کرد.
شاید بهتر است بگویم جای خالی یک مکانیزم بزرگ گیم پلی در بازی حس می شود. یک مکانیزم یا سیستمی عمیق که بتواند کاملا رنگ و بویی جدید و سرگرم کننده به گیم پلی کند و آرام بازی ببخشد. اما متأسفانه اینچنینن مکانیزم و بخشی در گیم پلی بازی به چشم نمیخورد و به همین دلیل با گیم پلی کند، آرام و تقریبا یکنواخت طرف هستیم که بیشتر زمان مخاطب هنگام تجربه آن صرف Inventory Management و مشاهده کاتسینها میشود و عملا آنچنان خبر خاصی از گیم پلی فعال و جذاب نیست. گیم پلی کند، آرام و تقریبا یکنواخت طرف هستیم که بیشتر زمان مخاطب هنگام تجربه آن صرف Inventory Management و مشاهده کاتسینها میشود و عملا آنچنان خبر خاصی از گیم پلی فعال و جذاب نیست. در کنار این نقطه ضعف، طراحی مراحل بازی نیز از حیث تنوع اصلا تعریفی ندارد.
نهتنها تقریبا تمام مراحل اصلی بازی به صورت صرف به انتقال بستهها خلاصه میشود، بلکه متاسفانه مراحل فرعی بازی نیز شرایط مشابهی دارند و در طی مراحل فرعی نیز جهت راضی کردن گروهها و افراد مختلف برای پیوستن به سبک اصلی، باید بستههای مختلفی را جابهجا کنید و عملا تفاوت خاصی میان مراحل اصلی و فرعی دیده نمیشود. در واقع باید گفت ضعف در طراحی مراحل فرعی در کنار گیم پلی نهچندان راضیکننده باعث شده است که بازی Death Stranding را نتوان عنوانی فوقالعاده در نظر گرفت. بالاخره نباید فراموش کرد این اثر یک بازی ویدئویی است و در دنیای بازیهای ویدئویی گیم پلی نقش بسیار پررنگی در موفقیت یک عنوان ایفا میسازد و بنابراین ضعف شدید در گیم پلی، یعنی ضعف قابل توجه خود اثر.
بررسی بخش گرافیکی بازی Death Stranding
در بخش گرافیک، عملکرد بازی چه در حوزه فنی و چه در حوزه هنری بسیار رضایتبخش و مطلوب است. به لطف استفاده از موتور گرافیکی قدرتمند guerilla Games یعنی Decima، شاهد دنیای فوقالعاده چشمنواز، زیبا و خارقالعاده هستیم. کیفیت بافتها و تکسچرها چه از فاصله نزدیک و چه در فاصله دور بسیار مطلوب و مناسب است و عملکرد بسیار مطلوبی دارد. نورپرداری بسیار ماهرانه و طبیعی صورت گرفته و کمتر ایرادی بر آن وارد است. سایهزنیها نیز کاملا در حد و اندازههای عنوانی نسل هشتمی و در خور نام نسل هشتم است. به لطف موتور Decima، در Death Stranding شاهد برخی از چشمنوازترین مناظر در تاریخ بازی های ویدیویی هستیم.
خوشبختانه به همان میزان که گرافیک هنری بازی عملکرد بسیار مطلوبی از خود به نمایش گذاشته، مشکلات فنی بازی در سطح حداقلی قرار دارد. فریم ریت حتی در PS4 معمولی تقریبا اکثر اوقات ثابت و بدون افت است و باگهای فنی و گرافیکی هر چند که در بازی به صورت گاهوبیگاه به چشم میخورند، اما هرگز نمیتوانند مانع و مشکلی بزرگ جهت تجربه بازی تلقی شوند. به صورت خلاصه نقد خاصی بر گرافیک بازی چه در بخش هنری و چه در بخش فنی وارد نیست.
بررسی موسیقی و صداگذاری بازی Death Stranding
بخش قابل توجهی از لحظاتی که در دنیای Death Stranding میگذرانید، به عمد خبری از موسیقی متن و ساندترک نیست و فقط صداهای محیط و کارهای مختلف به گوش میرسد. با این وجود در برخی لحظات خاص مانند وقتی که به مقصد نزدیک هستید، یا در برخی لحطات نفس گیر و پر استرس، ساندترک بازی وارد عمل شده و خود را به خوبی نشان میدهد. آهنگساز بازی آقای Ludvig Forssell است. فردی که پیشتر به عنوان آهنگساز در Metal Gear Solid V Phantom Pain نیز با کوجیما همکاری کرده بود. عملکرد Ludvig Forssell در Death Stranding بسیار قابل تحسین است و آن هم به یک دلیل عمده. همخوانی فوقالعاده ساندترک بازی با اتمسفر و دنیای بازی. برای درک بهتر و کاملتر این نکته خود باید بازی را تجربه کرده و با گوشت و خون این مطلب را حس کنید اما شک نکنید که عملکرد Ludvig Forssell در Death Stranding کاملا انتظارات را برآورده کرده است.
قبل از سخن پایانی، پیشنهاد ما به شما برای تجربه بهتر بازیها، تهیه ستهای گیمینگ مانند گیم پد، هدفون گیمینگ، کیبورد گیمینگ، ماوس گیمینگ، ماوس پد گیمینگ، پایه شارژ PS4، اسکین PS4، محافظ دسته PS4، کیف کنسول پلی استیشن، برچسب ایکس باکس و … از فروشگاه اینترنتی پلازا است.
سخن پایانی؛ آیا تجربه Death Stranding به همگان توصیه میشود؟
برای لذت بردن از Death Stranding باید صبور باشید. نکات مختلفی وجود دارد که میتوانند به تجربه شما از بازی لطمه جدی وارد سازند. متاسفانه گیم پلی بازی تا سطح ایدهآل فاصله بسیار قابل توجهی دارد، تنوع مراحلی فرعی اصلا راضی کننده نیست و از طرف دیگر شخصیتپردازی اکثر شخصیتهای مکمل فاقد عمق و واقعگرایی لازم است. با این وجود بازی Death Stranding تجربهای فوقالعاده خاص و منحصربفرد بهشمار میآید. جدیدترین اثر کوجیما توانایی برانگیختن احساساتی را داراست که بسیاری از بازیهای ویدئویی از شناخت آنها عاجزاند.
تلاش برای بازسازی جامعه و ایجاد وحدت و پیوستگی یک حس فوقالعاده شریف و انسانی را در مخاطبان بر میانگیزد. به لطف بازیگران ماهر، کارگردانی سطح بالای کوجیما و همچنین گرافیک هنری فوقالعاده چشم نواز، Death Stranding برخی از برترین کاتسینهای تاریخ بازیهای ویدئویی را خلق کرده است. در پایان باید بگویم Death Stranding عنوانی نیست که همگان بتوانند از آن لذت ببرند. بازی دچار نقصها و مشکلات مختلفی است که بعضا لذت بردن از بازی را سخت میسازند. اما اگر به دنبال تجربهای متفاوت هستید، Death Stranding میتواند پیشنهاد مناسبی برای شما باشد. به شرط آنکه صبور باشید.