در هفتهای که گذشت سه فیلم تازه اکران Crazy Rich Asian ، Alpha و Mile 22 وارد جدول باکس آفیس شدند و در بین 4 فیلم پرفروش هفته قرار گرفتند.
پس از باز شدن پای هندیها به باکس آفیس این بار نوبت چینیها بود که به این جدول راه یابند. البته این چشم بادامیها فقط به حضور راضی نشدند و صدر جدول را از آن خود کردند.
Crazy Rich Asian (که به نظرم Crazy Rich Chinese اسم کمتر نژادپرستانهای برای این فیلم بود) به فاصله یک هفته بعد از اکرانش در چین، در تاریخ 14 آگوست (23 مرداد) 2018 در آمریکا اکران شد و توانست با 34 میلیون دلار فروش در صدر جدول باکس آفیس جا خوش کند. فیلمی چینی که از کتاب پرفروشی با همین عنوان از کوین کوآن اقتباس شده است. پیشنهاد میکنیم اگر از چینی و کالاهای به درد نخورشان و بچه پولدارهای بی درد و دنیای رومانتیک لاکچری دل خوشی ندارید، تا اینجای مطلب را نادیده بگیرید. هالیوود چینی نشود شانس آوردیم که من یکی اصلا اعصابش را ندارم.
وقتی مارک والبرگ دیوانگی جیسون استاتهام حین لت و پار کردن کوسه غول پیکر (دوباره میگم، آدم نه، کوســـــه !) دید، ترجیح داد به او نزدیک نشود و 22 مایل دورتر روی سکوی سوم بنشیند. از آنجایی که طی چند سال اخیر ناف پیتر برگ را با مارک والبرگ بریدهاند، برگ این بار هم گفت: یا داداشم مارک یا هیچ کس دیگر… بنابراین پس از فیلم های Lone Survivor ،Patriots Day و Deepwater Horizon فیلم Mile 22 را هم با او ساخت. من که به شخصه ترجیح می دهم مارک والبرگ را تد به بغل ببینم تا اسلحه بدست. به نطر میرسد فروش 13.6 میلیون دلاری این فیلم در هفته اول نشان میدهد که خیلیها با من هم عقیدهاند.
فیلم Alpha، دیگر تازه اکران این هفته بود. فیلمی با حال و هوای انیمشینهای هالیوودی و در عصر یخبندان. کدی اسمیت-مکفی که در اولین حضورهایش در سینما، جنگ برای بقا را در کنار ویگو مورتنسن و در فیلم جاده (The Road) تجربه کرده بود، این بار به همراه یک گرگ برای زنده ماندن میجنگد (تا زماینکه هالیوود این بچه را در جنگ بقا به کشتن ندهد، دست بردار نیست). فیلم تاکنون با نظرات تقریبا مثبت منقدان توانسته 10.5 میلیون دلار بفروشد و چهارمین عنوان پرفروش باکس آفیس هفته شود. البته یادمان نرفته که سینما دوستان بعد از تماشای فیلم 10000 BC خاطرهای خوبی از سفر به دوران ماقبل تاریخ ندارند، اما میتوان امید داشت هیوز توانسته باشد با تلفیق درام با روابط انسان و حیوان و بیرحمی عصر یخبندان فیلمی قابل قبول عرضه کند.
با اکران فیلم های Papilon و A.X.L در هفته آینده شاید بتوان گفت که چینیها فقط یک هفته زمان دارند تا صدرنشینی را جشن بگیرند و میز را برای مهمانان آمریکایی هفته دیگر خالی کنند. البته از این موجودات ریزه میزه همه چیزی بر میآید، حتی جدول باکس آفیس چینی!
آنچه در این مقاله میخوانید:
باکس آفیس هفته اخیر
در ادامه با مرور سه فیلم تازه اکران هفته با ما همراه باشید:
Crazy Rich Asian
در اوایل فیلم Crazy Rich Asian مسیجی روی صفحه نمایش داده میشود که اصطلاح «lah» را در خود جای داده است. این اصطلاح به زبان جنوب شرقی آسیا برای تأکید روی مسألهای خاص استفاده میشود. اگر در دیکشنریهای محلی سرچ کنید این کلمه در اتلاق به کسانی میآید که به ریشه آسیایی خودشان افتخار میکنند. Crazy Rich Asians با بازیگران چشم بادامی و داستانی در مورد جامعه آسیایی-آمریکایی، تماماً بر پایه همین اصطلاح شکل گرفته است. حین تماشای فیلم جان ام چو که با اقتباس از رمان پرفروش کوین کوآن ساخته شده، نمیتوانید انتظارتان را در حد پایین نگاه دارید، بیشتر به این جهت که فیلم با زمان دو ساعتهاش از محتواهای متنوعی پر شده که خودشان میتوانند مبدأ فیلمها یا سریالهای دیگر باشند.
ستاره فیلم کنستانس وو در نقش «راشل چو» یک استاد اقتصاد چینی-آمریکایی است. هنگامی که نامزدش، «نیک» (هنری گالدینگ) او را برای ملاقات با خانوادهاش در سنگاپور دعوت میکند، فیلم به ژانر اصلیش، یعنی یک کمدی-رمانتیک در جامعهای اشرافی و سنتی تبدیل میشود. این واقعیت که راشل توسط مادرش «کری» (تن خنگ هوا) به تنهایی بزرگ شده و باید برای رسیدن به اهدافش تلاش کند، به سرعت او را به یک غریبه در طایفه عیانی نیک تبدیل میکند و شانسش برای تحت تأثیر قرار دادن خانواده پرافاده او را کاهش میدهد. این مشکل، اساس کلی داستان فیلم را شکل میدهد، راشل به دنیایی ورود میکند که کاملاً برایش بیگانه است. بله، شرایط اقتصادی متفاوت بیتأثیر نیست، اما بیشتر ماجرا روی تفاوتهای فرهنگی تمرکز دارد، به این ترتیب راشل که در اوایل فیلم سعی دارد روی افزایش اعتماد به نفسش کار کند با خود میگوید: «اونا چینیان، خب منم چینیام». با این حال مادرش که چند تا پیراهن بیشتر پاره کرده، یادآور میشود: «چینی-آمریکایی» و این تفاوت به محض ملاقات با مادر نیک، «الانور» (میشل یئو) به شیوه گلدرشتی خودش را نشان میدهد.
در نهایت کشمشها و رقابتهای عشقی راشل و دیگر زنان برای تصاحب نیک خیلی ملموس و مشخص نیست. ما میدانیم که نیک، راشل را دوست دارد، اما این حس را نسبت به راشل نداریم، به علاوه واضح نیست که مقاومت الانور به منظور خوشبختی پسرش است، یا احساس مسئولیت و منافع خانوادگی.
بر اساس چیزی که فیلم برای تکمیلش تلاش میکند، باید گفت که از Crazy Rich Asian لذت خواهید برد. در فیلم طیف گوناگونی از شخصیتها وجود دارد، اما تک تکشان به قدری پرداخت دارند که در ذهن مخاطب باقی بمانند (رانی شینگ در نقش ادی حضوری پررنگ در خانواده دارد) و تماشای این همه بازیگر آسیایی خوب در کنار یکدیگر تجربهای مفرح را برای بیننده فراهم میآورد. راستی باید گفت که بازیگران واقعاً خوب عمل میکنند، از آوکواینا در نقش «پیک لین» دوست صمیمی راشل در کالج، تا گما چان در نقش «استرید»؛ پسرعموی خوش قلب نیک همگی به نحو احسن از پس نقششان بر میآیند.
Crazy Rich Asian کلی جزئیات ریز و درشت دارد که در سر مخاطبانش به پرواز در میآورد اما زیاد رویشان مانوری نمیدهد. تمرکزش روی موارد فرهنگی بیشتر از اختلافات اقتصادی موجب شده که فیلم چیزی بیش از یک کپی بیخاصیت از کمدیهای «ملاقات با مادر شوهری» باشد. البته حضور جمعی از بازیگران آسیایی روی پردههای بزرگ غربی خودش موردی جالب توجه است. از سکانس اول که مدیر سفید پوست هتل و پرسنلش، الانور و خانوادهاش را به خاطر رنگ پوستشان به خیابان پرت میکنند تا رونمایی از این قضیه که هتل توسط شوهر الانور خریداری شده است، تنها بخشی از یک روایت گرم و ضدنژادپرستانه محسوب میشود.
برای لذت بردن از فیلم این نکته را نباید فراموش کنید که Crazy Rich Asian عنوانی بینقص نیست، اما در ژانر خودش در زمره کم نقصها قرار میگیرد.
Alpha
داستان عصر یخبندان غریب، شیرین و تاحدودی ترسناک Alpha ماجرای هویت بهترین دوست انسانها (سگ) را روایت میکند. فیلم را با توجه به ترسیمش از اولین گرگ وحشی که در 20000 سال پیش گارد دفاعیش را جلوی یک انسان پایین آورد میتوانید Dog Zero هم بنامید.
اما همین Alpha هم کارمان را راه میاندازد.
نام این عنوان ساده و ابتدایی با سه شیوه مختلف تعبیر میشود: به عنوان سگ اصلی فیلم، به عنوان اسمی که دارنده سگ (کدا: کودی اسمیت مکفی) در فیلم برای او نامگذرای کرده و به عنوان نقش سلطهجویانه ناآشنای «کدا» که اساس اصلی فیلم را شکل میدهد.
داستان با کارگردانی آلبرت هیوز و نویسندگی دنیل سباستین، در ابتدا تمرکزش را روی کدا، پسر دوست داشتنی رئیس قبیله (جونس هوکور جوهانسون) منعطف میکند که دل و جگر پدرش را برای کشتن ندارد. مادرش (ناتاشا مالته) در سکانس قبل از شکار که به سقوط کدا از پرتگاه منجر میشود، در مورد او میگوید: «کدا با قلبش رهبری میکند، نه با نیزهاش».
این فیلم صمیمی و دوستانه نسبت به دیگر کارهای سازندهاش مسیری متفاوت پیش میگیرد (برداران هیوز به خاطر فیلمهای خشنی چون The Book of Eli و From Hell شناخته میشوند)، اما در عین حال خالی از لحظههای پرالتهاب نیست. یکی از این لحظهها سکانسی است که گله آلفا به کدا حمله میکنند و او مجبور میشود برای دفاع از خود یکی از آنها را زخمی کند. وقتی که کدا تصمیم میگیرد به جای کشتن حیوان، او را تیمار کند، یک رابطه همنیازی بین دو جاندار جرقه میزند. البته این روش علمی برای بیانش بود، غالباً آن را عشق هم مینامند.
اشتباه نکنید Alpha یک فیلم انسانشناسی نیست. البته به ریشههای علمی و تاریخی بین روابط شکارچی و سگسانان خیلی وفادار است، اما آن را در رأس کارش قرار نمیدهد. وقتی آلفا سلامتیش را باز مییابد، کدا سعی دارد تا او را از خودش براند و برای ترساندش تکه چوبی را به اطراف پرتاب میکند، اما آلفا چوب را دوباره برایش باز میگرداند که این به اولین بارقهها از رفتار تعاملی سگها اشاره دارد.
فیلمبرداری خیره کننده فیلم از مناظر چشمنواز کانادا و ایسلند، جلوههای بصری را در حد مطلوبی نمایش میدهد. عملکرد اسمیت مکفی نیز با توجه به دیالوگ کم و همبازی پشمالویش، راضی کننده است. مطمئناً چندتا واق واق کردن اشک کسی را در نمیآورد، این شیوه تعامل بازیگر با حیوان است که میتواند به خلق صحنههای دراماتیک منجر شود. Alpha با داستانی بی غل و غش، ماجرای یک دوستی ساده و ملموس را برایمان روایت میکند و در انجام این کار هیچ عجلهای هم ندارد.
Mile 22
خبر خوب در مورد Mile 22 فیلم جدید پیتر برگ/ مارک والبرگ این که کوتاه است و مدت زمانش به زور به یک ساعت و نیم میرسد. خبر بد این که به اندازه کافی کوتاه نیست. Mile 22 از همان مسیر اکشن اخیر Sicario: Day of the Soldado استفاده میکند، اما با ترکیب متناقض و خسته کنندهاش به جای این که بیننده را سرگرم کند، او را آزار میدهد. در حالت کلی داستان و فیلمنامه جذاب و قابل قبول به نظر میرسند اما شیوه پیادهسازیشان، به قدری تکراری و خزعبل است که شاید بیننده را از ادامه تماشا منصرف کند.
فضاسازی فیلم سیاه و خشن بوده و بستر را برای خلق موقعیتهای ملتهب فراهم میآورد: یک گروه از مأموران حرفهای CIA که به شکل مخفیانه فعالیت میکنند، وظیفه دارند تا یک پلیس آسیایی (ایکو اویس) را برای شهادت بر ضد اسرار دولتی به یک هواپیما انتقال برسانند. از طرفی مقامات رسمی فاسد که این اسرار حکم مرگ و زندگی را برایشان دارد، در تلاشاند تا این پلیس و مأموران CIA را در مسیر انتقال نابود کنند. با نگاهی خوشبینانه، این محرک میتوانست، بستری برای یک فیلم اکشن خونین و خشن باشد تا به بهترین شکل ممکن نمایش داده شود، اما دریغ. نقش آفرینی آوای (چند صحنه مبارزهای که در مرکز اصلی توجه قرار دارد، مثل سکانس آپارتمان) با شباهت زیاد به حضورش در The Raid، هیچ کمکی به سناریو نمیکند و تنها یادآور فیلمی میشود که حداقل مسیرش را درست میدانست.
Mile 22 تنها چند هفته بعد از Mission: Impossible-Fallout به اکران در آمده و به دلیل ژانری مشابه، مقایسهاش با این اکشن کمنقص منطقی به نظر میرسد اما شک نکنید کسانی که Mile 22 را پس از Fallout تماشا کنند، پس از نیم ساعت از روی صندلی بلند خواهند شد (اکشن فیلم در این حد فاجعه است) حتی سکانسهایی که روی مبارزات اویس تمرکز دارد، چندان توجه بیننده را جلب نمیکنند. هر بار که در یکی از سکانسهای فیلم دو نفر با یکدیگر درگیر میشوند، حداقل 10 دفعه هم را با چاقو سوراخ سوراخ میکنند. اگرچه حتی اگر این سکانسهای اکشن مرتبط و منطقی بودند، Mile 22 باز هم فیلم خوبی نمیشد، اما شاید کمی سر و ته پیدا میکرد.
Mile 22 برخلاف همکاریهای گذشته والبرگ و برگ مثل Lone Survivor و Patriots Day براساس داستان واقعی نیست، بنابراین والبرگ هم در خیالی و غیرواقعی بودن شخصیتش چیزی کم و کسر نگذاشته است. او در فیلم نقش «جیمی سیلوا» را بازی میکند، یک مأمور سیای نابغه که هوش بالایش تا حدودی باعث انزوایش شده است. بسیاری از قهرمانان مدرن تاریک و بیرحم هستند، اما Mile 22 جیمی را طوری نمایش داد که گویا کلاً روح ندارد. والبرگ در فیلم کلی مونولوگ غیرضروری دارد که کمکی به روایت داستان نمیکنند، البته همه شخصیتها به همین شکل هستند، اما والبرگ در بعضی سکانسهای واقعاً پرچانه میشود.
یکی از عواملی که بیننده را سردرگم میکند این است که نمیتواند بازیگر نقش اول را در Mile 22 تشخیص بدهد. بله ما هم قبول داریم که مارک والبرگ نام آشناترین شخصیت فیلم است اما انصافاً اویس با نقش مرموز پلیسیش میتوانست به عنوان هسته مرکزی فیلم باشد. تمام کاری که والبرگ در سکانسهای اکشن انجام میدهد این است که اسلحه بردارد و به چند نفر شلیک کند، اما اویس طوری از جان مایه میگذارد که زد و خوردهایش را باور میکنید (لااقل سعی میکنید که باور کنید).
شاید پایانبندی بیمعنی فیلم را بتوان بدترین بخش آن دانست. Mile 22 طوری تمام میشود که ظاهراً باید انتظار یک جور دنباله را برایش داشته باشیم. این طور به نظر میرسد که کارگردان و دستاندرکاران فیلم به قدری از آش بیمزهشان خرسند و راضی بودند که خیر سرشان میخواستند در آخرین لحظه بینندگان را با جمله تاریخ مصرف گذشته «ادامه دارد» سورپرایز کنند. Mile 22 با تمرکز روی هدف اصلیش شاید میتوانست یک اکشن نصفه و نیمه باشد، اما با روایت و فیلمنامه شلختهای که دارد، عنوانی توهینآمیز، ابلهانه و هول هولکی است که دیدن و ندیدنش هیچ فرقی نمیکند.
پس از مرور تازه اکرانهای هفته نگاهی به جدول باکس آفیس داریم و فروش آخر هفته فیلمها را بررسی خواهیم کرد. فیلمهای The Spy Who Dumped Me ،The Equalizer 2 و Ant-Man and the Wasp با آمدن تازه اکرانها از جدول خارج شدند و هیولاها اتاق شماره 9 هتل ترانسیلوانیا را یک هفته دیگر تمدید کردند. فیلم Mamma Mia! Here We Go Again هم که یک سقوط سه پلهای داشته، نامه ترخیصش را از جدول گرفته و احتمالا تا هفته دیگر، از باکس آفیس خارج شود.
فیلم | رتبه فعلی | رتبه هفته گذشته | مدت زمان اکران (هفته) | فروش آخر هفته (میلیون دلار) | مجموع فروش تاکنون (میلیون دلار) | |
---|---|---|---|---|---|---|
Crazy Rich Asians | 1 | — | 1 | 25.2 | 34.0 | |
The Meg | 2↓ | 1 | 2 | 21.2 | 83.8 | |
Mile 22 | 3 | — | 1 | 13.6 | 13.6 | |
Alpha | 4 | — | 1 | 10.5 | 10.5 | |
Mission: Impossible – Fallout | 5↓ | 2 | 4 | 10.5 | 180.7 | |
Christopher Robin | 6↓ | 3 | 3 | 8.9 | 66.9 | |
BlacKkKlansman | 7↓ | 5 | 2 | 7.0 | 23.0 | |
Slender Man | 8↓ | 4 | 2 | 5.0 | 20.7 | |
Hotel Transylvania 3: Summer Vacation | 9 | 9 | 6 | 3.7 | 153.9 | |
Mamma Mia! Here We Go Again | 10↓ | 7 | 5 | 3.4 | 111.2 | |
منبع: IMDB |
امیدواریم که از تریلرها و مطالب این هفته لذت برده باشید. شما دوستان میتوانید نظرات و پیشنهادات خود را جهت بهبود عملکرد این بخش با ما در میان بگذارید.