در این مطلب به 10 بازی مهجور برتر میپردازیم و عناوینی را مورد بررسی قرار خواهیم داد که علیرغم ویژگیهای مثبتی که داشتند، آن طور که باید تحویل گرفته نشدند. با 10 برتر این هفته همراه باشید.
چون اسمشان را نشنیدهاید، دلیل نمیشود بازیهای خوبی نباشند! یادم هست، آن زمان این جور نبود که وقتی یک بازی منتشر میشد، بزرگ و کوچک، گیمر و نوب از آن باخبر باشند. نه این که تبلیغاتی برایش نشود، بلکه به قدری طیف بازیها روی پلتفرمهای مختلف گسترده بود که از هر ژانر هزاران انتخاب داشتید و گاهاً بعضی عناوین AAA علیرغم شایستگی و نظر مساعد منتقدین، به دلیل وجود رقیبهایی پرقدرت مهجور مانده و به باد فراموشی سپرده میشدند. در نسلهای قبل صنعت بازی با یک عنوان آنلاین بیسروته تعریف نمیشد که ده نفر آدم بیست هزار بار در یک محیط تکراری به هم شلیک کنند و هر از گاهی هم کمپانی سازنده منتی روی سرشان بگذارد و با چند تا پچ زپرتی جیبشان را خالی کند.
راستش بازیکنان هم بهتر بودند. نبوغ بالاتری داشتند و چالش بیشتر جذبشان میکرد. اما متأسفانه بحث پول که در اولویت قرار بگیرد، عشق به گند کشیده میشود. بگذریم بحث این 10 برتر ربطی به اینجور حرفهای کلیشهای ندارد. تمام این حرفها را گفتم که بدانید چرا در فهرست امروز عناوین نسل هشتی پیدا نمیکنید، چون به نظر من نسل هشتم آغاز دوران سیاه بازی است. اگرچه هنوز هم سازندگان با عشقی هستند که یک God of War یا حتی Pillars of Eternity برایمان بسازند، اما دیر یا زود باید با کمپین تکنفره و آن خلوت دوستداشتنیمان خداحافظی کنیم.
به هر حال اگر تاریخچه گیمر بودنتان به خیلی پیش از این عناوین پوچ و توخالی باز میگردد، شاید از این مطلب لذت ببرید. در فهرست این هفته به 10 بازی مهجور برتر خواهیم پرداخت و عناوینی را مورد بررسی قرار خواهیم داد که علیرغم خوب بودن و گیم پلی یا داستانی سرگرم کننده، با استقبال و رویکردی که لیاقتش را داشتند مواجه نشدند. به جرأت میگویم نام حداقل یکی از بازیهای پایین را نشنیدهاید که اگر این طور است، پس از پایان مطلب تعلل نکنید و بلافاصله سراغش بروید، شک نکنید که ارزشش را دارد. زیادهگویی نمیکنم، این شما و این 10 بازی مهجور برتر.
آنچه در این مقاله میخوانید:
10 بازی که توجه بیشتری نیاز داشتند
۱۰- Spec Ops: The Line
هر چقدر که فیلم اقتباسی از کتاب ضعیف از آب در میآید، بازی مناسبترین بستر برای کتاب است. Spec Ops هم که تا حدودی با اقتباس از کتاب Hearts of Darkness جوزف کانرد ساخته شده از این قاعده مستثنا نیست. شما شخصیت مارتین واکر را کنترل میکنید، سرباز کار کشتهای که برای نجات «سرهنگ کانرد» (ارجاع اسم رو داشتید؟) به دوبی رو به زوال وارد میشود. مسیر بازی در میانه راه با یک پیچش شگفتانگیز تغییر میکند و پس از مدتی در مییابید با آن قهرمان آمریکایی که فکرش را میکردید، خیلی فاصله دارید. کار مشکلی است که در مورد داستان بازی حرفی بزنم و چیزی را لو ندهم، فقط همین قدر بدانید که تنها در یکی دو عنوان دیگر با چنین پایان شوکآوری مواجه شدم. کمی المانهای Gears of War را با فیلمهای The Hurt Locker و Apocalypse Now قاطی کنید تا حساب کار دستتان بیاید. گیم پلی Spec Ops چیز جدیدی برای گفتن نداشت اما ترکیب همان کلیشههای شوتر سوم شخص با مکانیک طوفان شن، بازی را به عنوانی متفاوت تبدیل کرد. بسیاری از بازیکنان به سادگی از کنارش گذشتند و متوجه داستان فوقالعادهاش نشدند، بنابراین اگر 10 بازی مهجور برتر اولین جایی است که با نام Spec Ops روبرو میشوید (خیلی بعید است) حتماً آن را در فهرست بازیهای آیندهتان قرار دهید، ضرر نمیکنید.
۹- Comix Zone
زمانی که Comix Zone (ما بهش میگفتیم Comix) بازی میکردم، نمیدانستم اسمش یعنی چه و اصلاً چرا Comix است، خب البته چه چیزی را میفهمیدم که این دومیش باشد. فقط میدانستیم خیلی باحال است. کارتریجی که داشتم خراب بود و بازی به شکل رندوم هنگ میکرد، اما لعنتی به قدری رنگ و لعاب داشت که حاضر بودم ریسکش را به جان بخرم و آن را دوباره از سر شروع کنم. دهه نود مثل این روزها نبود که کمیکها از سر و کولتان بالا بروند، ما ایرانیها اصلاً نمیدانستیم کمیک چیست؟ به شخصه تصور میکردم که از ریشه کمدی میآید و به یک عنوان طنز اتلاق میشود. از همین رو Comix مثل دیگر بازیهای رزمی خیلی اسم در نکرد. شما به عنوان «اسکچ» بازی میکردید، کمیک آرتیستی که بوسیله شخصیت شروری که خودش خلق کرده در دنیای کتابش گیر میکند. گیم پلی بازی همانند عناوین هم نسلش یک بزن برو جلوی حسابی بود، اما چیزی که Comix را در زمره 10 بازی مهجور برتر قرار میدهد طراحی هنری زیبایش است، به گونهای که کاملاً حس میکنید در یک کتاب کمیک گرفتار شدهاید. برای جلو رفتن در مراحل صفحه را ورق میزنید، هنگام صحبت بالای سرتان حباب ظاهر میشود، فحشهایتان سانسور شده و صدای ضرباتی که به دشمنان وارد میکنید به شکل نوشته در میآیند. اگر ادعایتان میشود Dark Souls را قورت میدهید، Comix بازی کنید، ببینم با یک جان تا چقدر پیش خواهید رفت؟
۸- Enslaved: Odyssey to the West
نینجا تئوری از آن استودیوهایی است که دستش نمک ندارد. همین Hellblade را مدنظر داشته باشید که چقدر مورد استقبال قرار گرفت، تا چند وقت دیگر هیچکس یادش نیست «سنوا» که بود و چه ایثاری کرد (امیدوارم که سرطان بازیهای آنلاین روزی درمان شود.) درست است که Enslaved به پای شاهکار اخیر استودیو نمیرسد، اما در زمان خودش حال دلمان را خوب کرد. بازی که از یک داستان قدیمی چینی برگرفته شده، ماجرای «مانکی» (با بازی اندی سرکیس) و «تریپ» را در آمریکای پساآخرالزمانی روایت میکند. تریپ، جان مانکی را توسط یک تاج بردگی به جان خودش وابسته کرده و اگر بمیرد مانکی هم خواهد مرد. تا اواخر بازی از این دختر مو قرمز با آن قیافه احمقانهاش بیزار بودم که یک بدبخت را به خاطر رسیدن به دهکدهاش اسیر کرده است، اما پس از مدتی که خود مانکی زنجیر عشق او میشود و بدون تاج هم نوکریش را میکند، گفتم ما چه کاره باشیم که جلوی دو کبوتر (البته یکی میمون) عاشق را بگیریم. گیم پلی غنی بازی از مبارزات و کمبوها گرفته تا سکوبازی و آکروباتها، جذاب و مهیج هستند. در رأس همه اینها نقشآفرینی موشنکپچر اندی سرکیس به جای شخصیت مانکی چیزی نیست که بتوان بیخیالش شد. راستی شما میمونی میشناسید که سرکیس نقشش را بازی نکرده باشد؟
۷- L.A Noire
ضعفهای L.A Noire بیشتر از این که تقصیر راکستار باشد، تقصیر ما بود. با توجه به این که Red Dead Redemption یک GTA در غرب وحشی بود با انتشار L.A Noire همه انتظار یک GTA دهه پنجاهی را داشتند. عنوانی که در یک لس آنجلس کلاسیک قدم بزنید و هر ماشینی که خواستید بدزدید و با تامسون 1928 با مافیای ایتالیا سرشاخ شوید. اما راکستار بدبخت هرگز قول این چیزها را به ما نداده بود که بخواهد زیرشان بزند؛ ما خودمان بریدیم و دوختیم. پس از انتشار بازی، بسیاری از L.A Noire به خاطر اکشن کم و تمرکزش رو روایت ماجراجویانه انتقاد کردند. در بازی به جای سنگرگیری و تیراندازی اکثر اوقات مشغول بازجویی یا جمعبندی سرنخهای به دست آمده بودید. تأثیر کم انتخابها و دیالوگهای طولانی در نهایت موجب شدند هیچکس متوجه داستان زیبا و نقش آفرینی فوقالعاده بازیگران به وسیله فناوری موشن کپچر نشود و L.A Noire هم به جمع فهرست 10 بازی مهجور برتر بپیوندد (میدانم یارو توی این عکس خیلی به لیونل مسی شباهت دارد.)
۶- Mirrors Edge
اگر از ورزش پارکور خوشتان میآید و هنوز یک عنوان درخور با چنین محوریتی پیدا نکردهاید این بازی خوراک خودتان است. در Mirrors Edge شما شخصیت «فیث کانرز» را کنترل میکردید، رانری که برای پاک کردن نام خواهرش باید از ساختمانها و آسمان خراشهای مرتفع و خطرناک بپرد. Mirrors Edge پر بود از صحنههای اکشن و نفسگیر و همراه با پروتاگونیست زن پرقدرت و موسیقی فوقالعادهاش همه موارد لازم برای تبدیل به یک شاهکار به یادماندنی را داشت، اما به خاطر خرده ضعفهایی در بخش مبارزات و باگهای گاه و بیگاهش خیلی مورد عنایت طرفداران قرار نگرفت و متأسفانه در فهرست 10 بازی مهجور برتر جا خوش کرد.
۵- Def Jam: Fight for NY
مهم نیست موسیقی رپ یا هیپ هاپ گوش میکنید یا نه، امکان ندارد طرفدار سبک مبارزهای باشید و به Def Jam معتاد نشوید. این عنوان که در دوران طلایی الکترونیک آرتز منتشر شده بود، استایلی از سبک مبارزهای را معرفی کرد که هنوز هم نظیرش دیده نشده است. کاری به شماره قبل و بعدش ندارم که هر کدام ضعفهای خودشان را داشتند، Def Jam Fight For NY آخر مبارزات خیابانی است. پس از ساخت شخصیت اصلی، بین 5 استایل مبارزهای گوناگون یکی را انتخاب میکردید و وارد بخش داستانی بازی میشدید. دیگر مبارزان از زن و مرد همگی خوانندههای معروف هیپ هاپ و رپ دنیا بودند؛ اسنوپ داگ، متود من، شان پال، آیس تی، لودا کریس و … هر یک شیوه و سبک مبارزه مختص به خودشان را داشتند. اگر تا این جای کار میگویید خب که چه؟ در جوابتان باید بگویم همه را بیخیال شوید و به گیم پلی اعتیاد آور بازی توجه کنید. مبارزات Def Jam به گونهای طراحی شده بودند که اگر 100 بار هم بازی را از اول شروع میکردید با دفعه قبلی تفاوت داشت. 5 استایل کیک بوکسینگ، مبارزات خیابانی، هنرهای رزمی، سابمیشن و کشتی را در نظر داشته باشید؛ با ترکیب هر یک از این 5 استایل و تغییر الویتشان یک مکانیک مبارزهای کاملاً متفاوت خلق خواهید کرد. با پیشرفت بیشتر میتوانید تا 3 استایل را با یکدیگر ترکیب کنید، خب حالا تصور کنید که اگر هر بار با یکی کارتان را آغاز کرده و سپس استایل دوم را تغییر دهید و به همین روال سومی را، تا چه طیف وسیعی فوت و فن جدید خواهید ساخت. واقعاً جای بسی افسوس دارد که چنین عنوان فوقالعادهای در فهرست 10 بازی مهجور برتر قرار بگیرد.
۴- Psi-Ops: The Mindgate Conspiracy
خدا رحمت کند میدوی (Midway) را، استودیوی خوبی بود و بازیهای خوبی هم میساخت. Psi-Ops شاید در نگاه بسیاری همانند دیگر شوتر سوم شخصهای اوایل 2000 به نظر بیاید (اگر یادتان باشد، آن روزها شوتر سوم شخص کم نداشتیم) اما با انتشار چند ماه زودترش از Half-Life 2 اولین عنوانی بود که مکانیک استفاده از فیزیک و قدرت Telekinesis (کنترل اجسام با ذهن) را به ما معرفی کرد. بازی یک سیستم سنگرگیری ساده هم داشت که برای گرفتن و کوبیدن دشمنان از راه دور به کار میآمد. با پیشرفت در مراحل مهارتهای پروتاگونیست افزایش مییافت و قدرتهای جدید به دست آورد. چیزی که وجود این مهارتها را در Psi-Ops از حالت سطحی خارج میکرد استفاده از آنها برای حل معماهای درون بازی بود. با توجه به تعلیق آخر داستان و پسوند The Mindgate Conspiracy، هیچ شکی نبود که پس از مدتی دنبالهای هم در کار است، اما مرگ میدوی فرزندانش را هم کشت.
۳- Max Payne 3
ذات انسان مثل قانون اول نیوتن نسبت به تغییر و تحول حتی در جهت مثبت مقاومت میکند. Max Payne 3 مثال بارز این تحول رو به جلو است. اصلاً از همان اول که راکستار خودش مسئولیت ساخت بازی را برعهده گرفت و رمدی سازنده بازی نبود، همه با شمشیر آخته به سوی مکس بیچاره رفتند. درست است که بازی امتیازات خوب هم از سمت منتقدین دریافت کرد، اما بازخورد کلی خیلی به نفع راکستار نبود. هنوز هم اگر از کسی بپرسید مشکل Max Payne 3 چه بود؟ کمی منو من میکند و در نهایت میگوید: «خوب بود، اما قبلیها یک چیز دیگر بودند.» اما واقعاً چرا؟ چون اورکت چرمش را درآورد و کلهاش را از ته تراشید؟ همین؟ یا به این خاطر که سازندهاش رمدی نبود، زورکی میخواستیم بازی را زیر سوال ببریم؟ یک لحظه منطقی فکر کنید، وقتی این موارد از بازی تغییر کردند، چه چیزهایی به آن اضافه شدند؛ فیزیک واقعگرایانهتر، اکشن خفنتر، گرافیک به مراتب بهتر، گیم پلی پویاتر (مکس برخلاف گذشته که جیب جادویی داشت، در قسمت سوم فقط میتوانست دو اسلحه سبک را همزمان حمل کند) و محیطهای متنوع که هر یک مکانیک خودشان را ارائه میدادند. انصاف هم خوب چیزی است، آخر چرا Max Payne 3 باید در فهرست 10 بازی مهجور برتر قرار بگیرد؟
۲- God Hand
اگر بازیسازان خودمان این بازی را میساختند مطمئناً اسمش را میگذاشتند یدالله! بگذریم، وقتی God Hand منتشر شد، به خاطر سختی بیش از حدی که داشت خیلی مورد توجه طرفداران قرار نگرفت. در هر منطقه کلی دشمن روی سرتان خراب میشدند که از پا در آوردن هرکدام نیازمند صرف زمانی طولانی بود. بسیاری بازی Remember Me از دونت ناد (که خودش هم میتوانست در فهرست 10 بازی مهجور برتر باشد) را به خاطر خلق و شخصیسازی کمبوهایش به یاد دارند، اما این God Hand بود که برای اولینبار این ویژگی را معرفی کرد. میتوانستید انواع حرکات مشت یا لگد، قدرتی یا آکروباتیک را برای شخصیتتان تنظیم کنید و با استایل مورد علاقه خودتان وارد مبارزات شوید. طیف دشمنان هم به قدری زیاد بود که برای مقابله با هر یک باید تاکتیک خاصی طرحریزی میکردید. شاید God Hand برای زمان خودش کمی زود بود و با انتشارش در این دوره و زمانه که عناوین دشوار طرفداران بیشتری دارند در 10 بازی مهجور برتر قرار نمیگرفت.
۱- Freedom Fighters
قبل از این که هر حرفی بزنم، اگر Freedom Fighters را بازی نکردهاید، بیخیال همین چهار پنج خط آخر شوید و بروید دنبالش که دنیایی است برای خودش! اگر با آثار IO Interactive سازنده Kane and Lynch و سری Hitman آشنایی دارید، احتمالاً میتوانید فضاسازی بازی را در سال 2003 تصور کنید، اما عمراً اگر راجع به گیمپلیاش نظری داشته باشید. در هیچ عنوان دیگری مثل این شوتر سوم شخص نمیتوانید طعم جنگهای چریکی را بچشید. «کریس»، پروتاگونیست بازی همانند «سوپر ماریو» یک لولهکش ساده است (بترسید از این لولهکشها! موجودات توداری هستند) که حین حمله ناگهانی روسیه به آمریکا و نیویورک، تبدیل به یک مبارز آزادی شده و پس از مدتی رهبری این جنگجویان زیرزمینی را به دست میگیرد. اما Freedom Fighters مثل دیگر بازیها نیست که فقط اسم رهبر را یدک بکشید؛ در این بازی شما باید به یک لشکر 12 نفره فرمان بدهید. البته در ابتدا فقط 2 سرباز در اختیار دارید، اما با انجام مأموریتهای فرعی و افزایش نوار «کاریزما» میتوانید نیروهای فرمانبرتان را افزایش دهید که در میدانهای شلوغ نبرد حسابی کمکتان کنند. دستورات بازی که به سه عمل حمله، همراهی و دفاع خلاصه میشوند، ساده و در عین حال کارآمد هستند و در حین نبردهای حماسی به هیچوجه وقتتان را نخواهند گرفت. با توجه به امتیازات بالایی که Freedom Fighters از سایتها و مجلات بازی دریافت کرد واقعاً جای بسی سوال دارد که چرا این عنوان فوقالعاده از یادها پاک شده است! اصلاً همین Freedom Fighters بود که من را به نوشتن فهرست 10 بازی مهجور برتر وا داشت. IO Interactive قصد داشت دنبالهای برای بازی بسازد اما در نهایت فرمان را به سمت Kane and Lynch کج و ما را در افسوسی گیم گداز رها کرد. تصور قسمت دوم یا حتی یک ریبوت با قدرت گرافیکی امروز مو به تن آدمی سیخ میکند.
امیدواریم از فهرست ده برتر این هفته راضی بوده باشید. طبق معمول لازم به ذکر است که این فهرست بر اساس سلیقه و تجربه شخصی گردآوری شده و اگر عنوانی مد نظر دارید که جای خالیش در 10 بازی مهجور برتر حس میشود، نظرتان را با ما در میان بگذارید.