بسیاری از بازی های ویدیویی در انتها، چندین پایان دارند که با توجه به تصمیمات مختلف بازیکنان حاصل میشوند. در این مطلب عجیب ترین پایان های فرعی بازی ها را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
همه چیزهای خوب روزی به پایان میرسند و بازیهای ویدیویی نیز از این قاعده مستثنا نیستند. اما در عین حال که پایان برخی از ماجراها تأثیرات احساسی روی بازیکنان میگذارند و آنها را گاهاً به گریه وا میدارند، پایانهای فرعی یا ثانویهای هم وجود دارند که باعث میشوند سرتان را بخارانید و به در و دیوار خیره شوید. با در نظر داشتن این موضع، عجیبترین پایانهای فرعی در بازیهای ویدیویی محبوب را با یکدیگر مرور خواهیم کرد.
فهرست:
عجیب ترین پایان های فرعی در بازی های ویدیویی
Far Cry 4
هدف «آجای»، پروتاگونیست Far Cry 4 فقط این بود که به آرزوی مادرش پس از مرگ عمل کند و خاکستر او را در وطنش یعنی «کیرات» و در کنار دخترش، «لاکشامانا» دفن کند. اما در نهایت خوی انقلابیش او را به نبردی خونین بین ارتش وفادار دیکتاتوری به نام «پگان مینگ» و شورشیهای شبه نظامی «راه طلایی» سوق داد. در این بین چیزی وجود دارد که بازیکنان کم طاقتتر احتملاً متوجهش نمیشوند. پس از این که مینگ با تماس تلفنی اتاق را ترک میکند، اگر بازیکنان 15 دقیقه ناقابل منتظر بمانند او باز میگردد و در نهایت خونریزی، جنگ داخلی و صد البته گیمپلی اصلی بازی زودتر از این که آغاز شود، پایان مییابد.
پس از این که مینگ بازیکن را به قصر محقرش (جان خودش) میبرد و به آجای میگوید که لحظهای آرام بگیرد و به حرفهایش گوش دهد، به بازیکن این انتخاب داده میشود که مخالفت کرده و در واقع بازی را آغاز کند یا با مینگ ستمگر همراه شود. انتخاب اول به این معنی است که به یک جنگ داخلی خونین با کلی تیراندازی و بکش بکش وارد شوید و آشوب به پا کنید. در حالی که با انتخاب دومین گزینه مینگ به قولش عمل کرده و آجای را زیر و پالش میگیرد و به او اجازه میدهد که خاکستر مادرش را به آرامش ابدی برساند؛ به نظر من که پایان خوش همین است. خب راستش پایان خوش فقط برای آجای؛ اما مردم فلک زده کیرات زیر مشت استبداد مینگ خرد میشوند (نه که بعد از انقلاب وضعشان خیلی خوب شد!)
Metal Saga
بازیکنان نقشآفرینیهای اوایل صده 21 به عواقب دراماتیک تصمیمات بین بازیشان عادت داشتند. اما خوب یا بد Metal Saga از این قاعده پیروی نمیکرد. در ابتدای این نقش آفرینی شخصیت اصلی یک گزینه دریافت میکند که کسب و کار پدرش به عنون یک شکارچی را دنبال کند یا (مثل مادرش) یک مکانیک شود. با این که مادر پروتاگونیست بازی دل خوشی از شکار ندارد، اما انتخاب این مسیر یک ماجراجویی هیجان انگیز را در دنیایی پسا آخرالزمانی و بامزه در Metal Saga آغاز میکند. در عین حال اگر بازیکن تصمیم بگیرد جا پای مادرش بگذارد و مکانیک شود، بازی به سرعت به پایان میرسد (البته قبلش بازیکن را به خاطر انتخاب احمقانهاش حسابی مسخره خواهد کرد.)
بازی با یک جهش زمانی به سکانسی کات میخورد که مادر پروتاگونیست از این که پسرش به بهترین مکانیک دنیا تبدیل شده افتخار میکند. از طرفی پدر و خواهرش را میبینیم که روی میز شام نشستهاند و در مورد اینکه بازیکن چگونه پدرش را ناامید کرده صحبت میکنند. در نهایت در بخش اختتامیه جزئیات تمام ماجراجویهای هیجان انگیزی که شخصیت اصلی میتوانست با شکارچی شدن همراه پدرش داشته باشد، شرح داده میشود و او پس از یک زندگی خسته کننده و یکنواخت در آرامش میمیرد. این هم یک جور پایان است دیگر! فقط یادتان باشد دکمه ریست را بزنید و دفعه دیگر بازی را درست و حسابی شروع کنید.
Deus Ex: Invisible War
پایان ثانویه شوتر مخفیکاری-نقشآفرینی Deus Ex Invisible War در عین عجیب بودن راضی کننده هم هست. شاید به این دلیل که باید اموال UNATCO را به گند بکشید. برای رسیدن به این پایان بازیکنان باید به منطقه آخر بازی بروند و پرچم سازمان UNATCO که در دفتر جوزف مندرلی قرار دارد را در مستراح فرو کنند.
لابد میپرسید نتیجه این حرکت زشت و قبیح چیست؟ پس از انجام این کار سرتاسر مرکز فرماندهی به کلوپ رقص و تمامی دکورها به آیتمهای مخصوص کلوپ و «پنگوئنهای آتشین» تبدیل میشوند. خب وقتی محیطش آماده باشد پرسنل هم دست روی دست نمیگذارند و خودی میجنبانند.
اکثر بازی های Silent Hill
سری ترسناک روانشناختی کونامی (Konami) به خاطر تعداد زیاد پایانهای فرعیاش شناخته میشود که هرکدام به شیوه بازی بازیکنان بستگی دارند. برای مثل غفلت از رسیدگی به زخمهای شخصیت اصلی ممکن است به این پایان وحشتناک تبدیل شود که پروتاگونیست رنج دیده جان خودش را بگیرد. اما همه پایانها این قدر هم جدی نیستند (مخصوصاً وقتی پای موجودات فضایی در میان باشد.) پایان نه چندان محبوب UFO از سری Silent Hill در همه قسمتها به جز دوتاشان وجود دارد و در آن بازیکنان توسط بیگانگان کله گنده ربوده میشوند. اما خیلی نگران این نباشید که به شکل تصادفی با آنها برخورد کنید، برای ملاقات با فضاییها بازیکن باید یک سری اعمال دشوار را طی مراحل انجام دهد، مثلاً در Silent Hill 3 حدود 30 هیولا را با استفاده از هیتر بکشد.
درست است که این پایانها خیلی متعارف نیستند و غالباً خورههایی به آن میرسند که تمام زیر و بم بازی را آنلاک کرده باشند، اما تماشای این که شخصیتهای مختلف سری جانشان را به خطر میاندازند تا از شهر کابوسزده فرار کنند، اما در نهایت توسط مریخیهای دهه پنجاهی ربوده میشوند، در عین اعصاب خردی، خنده دار و کمی احمقانه است. بعضی موقعها دلتان برای پرستارهای کله اسکلتی و قصابهای کله هرمی تنگ میشود؛ نه؟
Silent Hill 2
یکی از منفورترین پایانهای سری Silent Hill هیچ دخلی به آیینهای خوفناک، خودکشی یا حتی ربوده شدن توسط غیرزمینیها ندارد و به یک سگ هوشمند مربوط است. «پایان سگی» Silent Hill 2 در تاریخچه بازی یکی از احمقانهترین جمعبندیهای فرنچایز محسوب میشود. این پایان (البته اگر بتوانیم اسمش را پایان بگذاریم) دیدار پروتاگونیست بازی یعنی «جیمز» با یک سگ شیبا اینو به نام «میرا» را نشان میدهد. در آخر کاشف به عمل میآید که میرا دنیای سورئال بازی را بوسیله یک پنل رنگارنگ در اتاقی مخفی کنترل میکند و بازیکنان تنها هنگامی که دوباره یا حتی سهباره بازی را انجام دهند، میتوانند کلید پنهانش را بیابند. همانند پایان UFO، ایستر اگ کابوس میرا برای بازیکنانی رزرو شده که از سیر تا پیاز Silent Hill را قورت داده و قصد دارند همه چیز بازی را آنلاک کنند.
Pikmin
وقتی در مورد پایانهایی صحبت میکنیم که با ژانر بازیشان هماهنگ نیستند یاد عنوان بامزه Pikmin از نینتندو میافتیم که پایان فرعیاش مستقیماً از داستان Resident Evil اقتباس شده بود. اگر «کاپیتان اولیمار»، پروتاگونیست بازی تمام قطعات لازم برای تعمیر راکتاش را پیدا نکند و نتواند به خانه بازگردد، این مسافر بین کهکشانی تحت بد فشاری قرار خواهد گرفت. در تلاش برای فرار از سیاره غریبهای که در آن گیر افتاده، سفینهاش در هوا متلاشی شده و دوباره به سیاره برخورد میکند. البته پس از تصادف سفینه، پیکمینهایی که در طول سفر پرماجرایش با آنها دوست شده بود، انتظارش را میکشند. اما به جای اینکه با آغوش باز به استقبالش بروند، جسد بیجانش را به پایگاهشان (لانه پیکمینها) برده و او را به یکی از خودشان تبدیل میکنند. متأسفانه ساختار بدنی اولیمار خیلی با این فرم جدید سازگار نمیشود. فضانورد بیچاره به جای دگردیسی به یک گیاهخوار مهربان، به یک اولیمار فضایی دورگه و چندش آور تبدیل میشود. شرمنده فضانورد جان، الان دقیقاً یک گیاه زامبی هستی!
Mass Effect 2
بر اساس استایل بازی بازیکنان، بدترین پایان Mass Effect 2 ممکن است دقیقاً همان چیزی باشد که شپرد لیاقتش را دارد. اگر تمام تصمیمات طی بازی را بد یا به اصطلاح (Renegade) اتخاذ کنید، «مأموریت انتحاری» در پایان بازی با شکست مواجه میشود. این پایان تراژیک برای بازیکنانی در نظر گرفته شده که تمام مأموریتهای وفاداری (Loyalty) همراهانشان را نادیده گرفتند و در عین حال از افراد نامناسبی برای آخرین مأموریتشان استفاده کردند. فروپاشی نورمندی تمام خدمه این کشتی افسانهای را به نابودی میکشد و تنها ژوکری زنده میماند که به دلیل اشتباهات فرمانده شپرد از کشتی اخراج شده بود. دسترسی به این پایان تلخ به این معنی خواهد بود که بازیکنان نمیتوانند فایلهای ذخیرشان را به Mass Effect 3 انتقال دهند. همه یارانتان پر پر شدهاند، کسی باقی نمانده که داستان را ادامه دهید!
Final Fantasy X-2
خوشبختانه برای بازیکنان مازوخیستی مثل ما، Mass Effect 2 تنها بازی تراژیک نیست. Final Fantasy X-2 یک پایان فرعی دارد که دنیا در آن توسط «شویین» به قطعات مختلف متلاشی میشود. «یونا» و گروهش در حین نبرد توسط «وگناگون» هیولا صفت نابود میشوند و در یکی از شوکه کنندهترین کات سینهای دنیای بازی صفحه بدنام Game Over پدیدار میشود. وگناگون برای نمایش توانایی نابودگرش موجی از انرژی متمرکز را به آسمان شلیک میکند و در حالی که مردم برای نجات جانشان از حملات بیوقفه فرار میکنند، «سرزمین آرام» از هم میپاشد.
Chrono Trigger
Chrono Trigger با طیف وسیعی از شخصیتهای گوناگون، سفر پیچیده و طولانیش در طول زمان و پایانهای متفاوت، ژانر نقش آفرینی ژاپنی را متحول کرد. بین 13 پایان مختلف که انتظار «کرونو» و همراهانش را میکشد، یک اختتامیه عجیب و غریب وجود دارد که رسیدن به آن بسیار دشوار است. اگر بازیکنان «لاووس» را در اوایل بازی تنها به وسیله «کرونو» شکست دهند، به سرزمین The End of Time منتقل خواهند شد؛ جایی که توسط موجودات و NPCهایی که هر یک نماینده سازندگان بازی هستند، استقبال میشوند. برخی با بازیکن شوخی کرده و دیگران به او تبریک میگویند؛ بسیاری هم بازیکن را دست میاندازند؛ مثلاً تظاهر میکنند که بازی را ریست کرده یا شما را به مبارزه با گروه دیگری از دشمنان مجبور خواهند کرد.
پس از صحبت با کل تیم سازنده، «گسپار» و «گوروی زمان» دروازههای تیم رویایی را باز کرده و بازیکن را با 5 تن از شخصیتهای کلیدی در پروسه ساخت Chrono Trigger آشنا میکنند: آکیرا توریاما، نوبو اوماتسو، یوجی هوری، کازوهیکو آووکی و هیرونوبو ساکاگوشی.
Nier
Nier یک اکشن نقش آفرینی فانتزی بود که همانند نسخه اخیر و موفقش در سال 2017 بعنی Nier Automata با هجمهای از پایانهای مختلف بازیکنان را شگفترده کرد. آنلاک کردن این پایانها نیازمند این است که بازیکنان در زمان به عقب بازگردند و بارها بازی اصلی را تکرار کنند. درعین حال که هر یکی از این پایانها به گونه خودشان منحصربهفرد و جذاباند، این حسن ختام چهارم بازی (پایان D) است که به یکی از معروفترین پایانها در تاریخ بازیهای ویدیویی تبدیل شد. در این پایان «نیر» خودش را فدا میکند تا جان «کاینی» را نجات دهد. اگرچه با نجات جان کاینی، از یاد و خاطر تمامی کسانی که او را میشناختند پاک میشود (حتی خود بازیکن.)
بازیکنان به دنبال ایثار نیر، باید پاک شدن تمام فایلهای ذخیره، پیشرفتها، کوئستها، سلاحها، کلیدها و تمام موفقیتهایشان را نظارهگر باشند. راستی سعی نکنید بازی جدیدی را با اسم قهرمانی که پاک شده آغاز کنید، چون اجازه این کار را نخواهید داشت. در بخش نظرات، دیدگاه خود را با ما به اشتراک بگذارید.