در 10 برتر این هفته، بهترین بازی های بدون دیالوگ را مورد بررسی قرار میدهیم و به عناوینی خواهیم پرداخت که بدون کمترین دیالوگ و مکالمهای، بیشترین مفاهیم را به مخاطبشان انتقال دادهاند.
سازندگان بزرگ اغلب از پرداخت به پروژههای ریسکی اجتناب میکنند و ترجیح میدهند بیخیال تفکر و خلاقیت شده و روی همان عناوین AAA و توخالی خودشان دست بگذارند که حداقل از بابت فروش محصول خیالشان راحت باشد. اما اگر کمی، فقط کمی فرهنگ گیمری داشته باشید، از بکش بکش، کاور گرفتن یا هدشات کردن دست میکشید و به محض اینکه استودیوهایی مثل پلی دد (Playdead) یا SIE Japan بازی جدیدی عرضه کردند، از لابی بتلنت بیرون آمده و جایتان را گرم و نرم میکنید تا در یک تجربه ناب و دراماتیک و البته بدون دیالوگ غرق شوید. یکی از مزایای عناوین بیدیالوگ (منظورم هر جور رسانه فرهنگی است) این است که میتوانند مرزهای قومی، فرهنگی و منطقهای را به معنای واقعی کلمه بشکنند. فرقی ندارد آمریکایی باشید، مکزیکی، دانمارکی یا حتی ایرانی، زبان بازی را همه میفهمند و این فقط به سازندگان بستگی دارد که تا چه اندازه به این زبان غنی اشراف داشته باشند و بتوانند با آن اشاعه فرهنگ کنند.
فهرست:
معرفی 10 مورد از بهترین بازی های بدون دیالوگ
همانطور که احتمالاً تا الان متوجه شدهاید فهرست این هفته به 10 بازی برتر بدون دیالوگ اختصاص دارد. در این فهرست بازیهایی را مورد بررسی قرار خواهیم داد که توانستند تمام ناگفتههایشان را بدون کمترین دیالوگی به مخاطبان انتقال دهند. توجه داشته باشید که این فهرست به هیچ سبک خاصی محدود نمیشود و برای رعایت انصاف و تنوع بیشتر، از هر فرنچایز فقط یک بازی را قرار خواهیم داد.
۱۰- Machinarium
همیشه پای Machinarium در میان است. کمتر فهرست برترین بازیها وجود دارد که این عنوان اشاره و کلیک مستقل را درونش پیدا نکنید. ماجرای سرراست و در عین حال پیچیده و روایت مینیمال Machinarium، آن را به عنوانی شایسته و به یادماندنی در بین بازیهای بزرگ تبدیل کرده است. داستان حول ربات درب و داغانی به نام «جوزف» جریان دارد (نامش از جوزف کپک، خالق کلمه ربات گرفته شده است.) جوزف که نصفه و نیمه در قبرستان رباتها رها شده، با تلاش زیاد اعضایش را دوباره سرهم میکند، اما هنگامی که عزم سفر به خانه را دارد، درگیر مأموریتی حیاتی برای نجات شهرش از نابودی میشود. Machinarium با انیمیشن و فضاسازی استیم پانکیاش، داستان چندلایه و الهامبخشی را روایت میکند که شما را به فکر فرو خواهد برد. هیچ دیالوگی رد و بدل نمیشود، اما در حین حل معماهای اشاره و کلیک بازی یک داستان فوقالعاده و تأثیرگذار را شاهد هستید. جامعه دیستوپیایی و حکومتی دیکتاتوری و غمزده، Machinarium را نسبت به همتاهایش متمایز کرده و اینها همان ویژگیهایی هستند که در فهرست 10 بازی برتر بدون دیالوگ زیاد خواهید دید.
۹- Another World
بعضی اوقات باورم نمیشود که Another World را در کنسول سگا مگادرایو تجربه کردم. آخر مگر در یک کارتریج 8 بیتی هم میشود این قدر خوب داستان پردازی کرد. Another World را میتوان پدر بازیهای داستان محور دانست و به شخصه معتقدم که بیدیالوگ بودنش یک توفیق اجباری برای بازی بوده و محدودیتهای کنسولی این عنوان دوبعدی را به موفقیت سوق داده است. دانشمندی جوان روی یک پروژه شتابدهنده کار میکند و پس از سانحهای در بین آزمایشهای عجیبش به یک سیاره بیگانه منتقل میشود. بازیکنان باید از اسرار سیاره پرده بردارند، با ساکنین خوب و بدش آشنا شوند و در نهایت راهی برای بازگشت به خانه پیدا کنند. دلیلی که Another World را در فهرست 10 بازی برتر بدون دیالوگ قرار میدهد دقیقاً همان ویژگی است که باعث شده پس از گذشت 26 سال هنوز از تجربهاش لذت ببریم: درک درست بازی از روایت تصویری بدون استفاده از کوچکترین دیالوگ! همانطور که در ابتدا اشاره شد زبان بازی مرزهای مکانی نمیشناسد؛ Another World به ما ثابت کرد که میتواند مرزهای زمانی را هم جابهجا میکند.
۸- Limbo
داستان Limbo به قدری عمیق است که حتی اگر بتوانید تعریفش کنید چیزی از آن را لو نخواهید داد. همانطور که از اسمش مشخص است داستان به معنای واقعی در برزخ جریان دارد. شما به عنوان یک پسر بچه در دنیایی سیاه-سفید چشم باز میکنید و همانند یک پسر بچه در دنیای بیرحم اطرافتان ضعیف و ناتوان هستید. راستش خودمان هم نفهمدیم ته و توی ماجرا چیست؟ فقط میدانیم پسر بچه کله گنده داستان یک غلطی کرده و اکنون باید بارها تقاصش را پس بدهد. پس از هر بار مردن بدون هیچ صفحه لودینگ یا حاشیه اضافی به چند لحظه قبلتان باز میگردید تا طعم مرگ را دوباره بچشید. اگر بین تمامی رمانها، فیلمها و آثار ادبی کند و کاو کنید شاید نتوانید درکی درستتر از Limbo نسبت به برزخ مدرن بیابید. بازی بدون شک روایتش را مدیون طراحی گرافیکی مثال زدنیش است که از هر زبان و لهجهای گویاتر صحبت میکند. به جرأت میتوان گفت وحشت روانشناختی حاکم بر Limbo را در هیچ عنوان ترسناک پردیالوگی پیدا نخواهید کرد.
۷- Ico
«ایکو» را به دلیل داشتن دو شاخ شیطانیش به قصری بزرگ تبعید میکنند؛ البته چنین چیزی مطمئناً با دیالوگ یا نوشته به ما گفته نمیشود، هر چه باشد کسی از زبان عجیبوغریب و مندرآوردی بازی یک کلام هم دستگیرش نمیشود، اگر دستگیرش میشد Ico اینجا چه میکرد؟ اما همین زبان ناکجا آبادی به القای فضای مرموز و خطرات حاکم بر قصر کمک شایانی کرده است. Ico داستان فرار دختر و پسری جوان از یک معبد سمبولیک را روایت میکند. کمتر عنوانی وجود دارد که در قالب بازی با حداقل داشتههایش بیشترین مفهوم را القا کند، اما تخصص استودیوی SIE Japan هم همین است؛ با کمترین مواد لازم آشی برایتان میپزد که انگشتانتان را هم بخورید. در ادامه فهرست 10 بازی برتر بدون دیالوگ باز هم به عناوین این استودیوی ژاپنی سر خواهیم زد (شک ندارم که اسم بازی را هم خودتان میدانید.)
۶- Journey
دفعات اول که ویدیوهای Journey را از گوشه و کنار میدیدیم، همیشه میگفتم: «آخرش نفهمیدم فاز این بازی چیست؟ یک مشت موجود بدون وزن که همیشه در هوا معلقند و مشخص هم نیست به کجا میروند.» حق هم داشتم، داستان Journey را با تریلر، دیالوگ و این جور چیزها نمیشود حدس زد؛ بازی را باید خودتان تجربه کنید. Journey ماجرایش را در گیمپلی و میانپردههای جسته گریختهاش روایت میکند. به تصویر کشیدن یک داستان عاشقانه و کمنظیر، بدون استفاده از کمترین دیالوگ مسلماً کار آسانی نیست، اما Journey بدون هیچ ضعفی از پسش بر میآید. همراه با شخصیت اصلی به دریا، صحرا و برف سفر میکنید و با زبان تصویری و موسیقی حماسی، با فراز و نشیبهای داستان همگام میشوید. شاید حرفم تا حدودی درست نباشد، اما به نظرم Journey یک عنوان زبانشناختی است؛ با وارد کردن بازیکنان آنلاین به بازی یکدیگر آنها را به مکالمه از طریق حرکت و «وزوز» وا میدارد و همراه با یک کوئست فوقالعاده، داستان و زبان منحصربفرد خودش را میسازد. Journey یکی از لایقترین عناوین 10 بازی برتر بدون دیالوگ است.
۵- Proteus
Proteus واقعاً هیچ نیازی به دیالوگ ندارد و قرار ندادنش در 10 بازی برتر بدون دیالوگ به نظرم احمقانهترین کار ممکن است. چگونگی چرخه حیات، اساس کلی بازی را تشکیل میدهد و چه ندایی هم شیواتر از زندگی؟ به عنوان بازیکن وارد دنیایی تغییرپذیر با تمی رترو میشوید و با ماهیت جزیره تعامل برقرار میکنید. تغییرات فصلی بازی با رنگ و لعاب جدیدشان به محیط اطراف، این فرصت را در اختیارتان قرار میدهند تا با چشمی دیگر به دنیا بنگرید. موسیقی و صداگذاری عالی کلید ارتباطی Proteus برای القای فضا و اتمسفر روحیه بخشش به مخاطب است. مکانیکهای تعاملی بازی محدودند؛ به عنوان مثال به محض نزدیک شدن به یک قورباغه یا خرگوش، پا به فرار خواهند گذاشت اما این محدودیت تنها به این هدف در Proteus قرار داده شده که در دنیایش بچرخید، جست و جو کنید و از محیط پویاش لذت ببرید. موسیقی بازی گویا با شما سخن میگوید؛ هنگامی که در قله کوه هستید، به سکوت میرود تا لحظهای مزاحم آرامشتان نشود و وقتی در دشتی سرسبز پرسه میزنید در گوشتان نغمه زندگی سر میدهد. شاید Proteus مسلسل M4 یا کلت 1911 نداشته باشد، اما شهد شیرین زندگی را بهتر از هر کاپیتان پرایس و مستر چیفی به شما میچشاند.
۴- Little Nightmares
واقعاً کابوس که دیالوگ نمیخواهد! وقتی که خواب بد میبینیم مگر چند جمله در خاطرمان میماند؟ بدون هیچ خجالت و رودروایسی میگویم؛ Little Nightmares بیشتر از هر Resident Evil و Silent Hill مرا ترساند. بازی را بدون حتی کمترین دیالوگ با یک دختر بچه [ظاهراً] معصوم به اسم 6 شروع میکنید. چرا اسمش 6 است؟ ما هم نمیدانیم؛ مثل بسیاری از دیگر سوالهایی که در این عنوان مخوف و مرموز برایمان شکل میگیرند و بدون پاسخ رهایشان میکنیم. البته نگرفتن پاسخ سرراست در Little Nightmares به این معنی نیست که به کل پاسخی وجود ندارد، بلکه به قدری هوشمندانه و رازآلود در پس روایت عجیب و صامت بازی پنهان شده که باید بارها آن را تکرار و تجربه کنید تا حداقل به یک جواب احتمالی برسید. با همه این پیچشها و اسرار پنهان، داستان اصلی بازی را به راحتی متوجه میشوید. فضاسازی و وحشت کریه Little Nightmares که بیشترین تأثیرش را از مانگاهای ژاپنی و عناوینی مثل «شهر اشباح» گرفته، کاری میکند که در مقابل انساننماهایی که ولع سیریناپذیری برای گوشت آدمیزاد دارند، همانند یک دختر بچه بترسید و در زیر تخت قایم شوید. شاید خیلی چیزها از Little Nightmares را متوجه نشویم، ولی آنقدر سرمان میشود که استعاره موجود در وحشت یک کودک از بزرگسالان بچهخوار، گیشایی که مهمانان ثروتمندش را با گوشت بچه پروار میکند تا روحشان را بمکد، کودک گرسنهای که تا از هم نوعش تغذیه نکند سیر نمیشود و کلی جزئیات تلخ و در عین حال واقعی را متوجه شویم؛ در ضمن این را هم مطمئنیم که اگر Little Nightmares را جزو نیمه بالای (در این جا پایین) فهرست 10 بازی برتر بدون دیالوگ قرار ندهیم آخر بیانصافی است.
۳- Brothers: A Tale of Two Sons
شاید این حرفم بیمنطق به نظر بیاید، اما باید برادر داشته باشید تا زبان بیدیالوگ Brothers را کامل متوجه شوید (بازی برای برادرها ساخته شده، نه خواهران غریب.) شاید بهترین منطقی هم که پشت بدون دیالوگ بودن بازی وجود دارد همین برادر بودن دو شخصیت است که هر کدامشان را با یک آنالوگ کنترل میکنید. آخر برادرها که با هم حرف نمیزنند! هر کدامشان «ف» بگوید دیگری تا «فرحزاد» که سهل است تا فرانسه هم میرود. دو برادر که که اسمشان را نمیدانیم و مهم هم نیست که بدانیم، برای پیدا کردن دارویی برای پدر علیلشان راهی سفری پرماجرا و خطرناک میشوند. همین داستان ساده و بیشیلهپیله به قدری در روحتان تهنشین میشود که با هر یک از دو برادر همزادپنداری میکنید و ترس این که نکند بلایی سر هر کدامشان بیاید تنتان را میلرزاند. کدام بازی دیالوگدار وجود دارد که رفاقت برادرانه را اینقدر لطیف برایمان بازگو کند؟ اگر Brothers: A Tale of Two Sons بازی کردهاید و با حرفم موافق نیستید، اسم بازی مدنظرتان را بگویید که ما هم حالش را ببریم! والا، بازی که الکی ربته سوم 10 بازی برتر بدون دیالوگ را نمیگیرید.
۲- Shadow of the Colossus
از این دو حالت خارج نیست؛ یا پس از دیدن اسم این عنوان با خودتان گفتید: «ایول، قبول دارم» یا اینکه «Shadow of the Colossus شد دوم؟ بیخیال!» به هر حال برای هر دو بازخورد دلیل موجهی وجود دارد. اولین باری که کنترلر را به دست گرفتم هیچ امیدی نداشتم که بازی را به پایان برسانم؛ فقط بهخاطر گرافیک خارقالعاده (در کنسول پلی استیشن 2) و مناظر چشمنوازش یک فرصت کوتاه به آن دادم. کسی در بازی حرفی نزد و میانپردهای هم پخش نشد که بفهمم کجا باید بروم و چه کار باید بکنم. دختری زیبا در خوابی ابدی فرو رفته بود و من هم اطرافش پرسه میزدم تا از کسی مأموریتی، چیزی بگیرم. چرا هیچکسی در این دنیای بزرگ پیدا نمیشود؟ یعنی در بازی به این بزرگی من تنها هستم؟ باید خودم دست به کار میشدم؛ اسبم «آگرو» را صدا زدم و بیهدف و بدون مقصد چهار نعل دویدم. پس از اینکه «خیلی شانسی» غول (یا به اصطلاح بازی Colossus) اول را پیدا و نابود کردم، هنوز امید داشتم که میانپردهای پخش میشود و یک نفر به من میگوید که ماجراجوییم را چگونه آغاز کنم … اما نه، من تنهام! داستان بازی همین است؛ تنهایی غمگین من! من و اسبم و تنهایی با هم ماجراجویی کردیم، به دل خطر زدیم، از غولهای پرنده آویزان شدیم تا زیبای خفته فقط برای لحظهای چشم بگشاید و ناجیاش را ببیند، اما افسوس! مگر قصهای اشکآورتر از ماجرای تنهایی هم داریم؟ تنهایی که دیالوگ نمیخواهد؛ سکوتش گفتن تمام حرفها است. اما با وجود این قصه تلخ و زیبا، عنوانی را مد نظر دارم که لیاقتش در رأس فهرست 10 بازی برتر بدون دیالوگ بیشتر از Shadow of the Colossus است (عکس پایین را ببینید، خودتان میفهمید.)
۱- Inside
اگر بگوییم Inside یک بازی خوب است و طراحی هنری مثالزدنی دارد، بدون شک در حقش کملطفی کردهایم. Inside یک اثر یا بهتر بگویم کالبدی است که بخشی از روح انقلابی خالقانش در آن دمیده شده و با زبان بیزبان خودش با ما سخن میگوید. قصد ندارم با خزعبلات کلیشهای گرافیک و گیمپلی مینیمال و معماهای فوقالعاده Inside حوصلهتان را سر ببرم؛ هم من و هم شما میدانیم که بازی در این بخشها هیچ چیزی کم نگذاشته است. فقط لحظهای از قالب بازی Inside خارج شوید تا ببینید در یک اثر حداکثر 2 ساعته چقدر مفاهیم سیاسی و فلسفی جای میگیرد و کلمه «انقلاب» با سکوت چقدر رساتر شنیده میشود. استعارات چندلایه بازی حتی در کوچکترین جزئیات شما را به فکر وا میدارند: دهکدههای حصار زده، خوکهای انگل گرفته، مأمورهای کت و شلواری، سگهای شکاری و آدمهای مسخ شدهای که فقط باید فرمانبر باشند و پسر بچهای که از او فرمان میبرند، مطمئناً برای هدف والاتری از یک تفریح چند ساعته ساخته شدهاند. پسربچه داستان که در ابتدا قصد دارد از چنگ شکارچیان فرار کند، پس از رستاخیزش (قصد ندارم داستان را اسپویل کنم) تبدیل به تنها کلید رهایی میشود. اما در نهایت به زیباترین شکل ممکن با این حقیقت تلخ برخورد میکنیم که تنها راه رهایی از استثمار و مکتبهای خودکامه مرگ است. اگر قبول ندارید که Inside باید شماره اول 10 بازی برتر بدون دیالوگ باشد مطمئنم که آن را بازی نکردهاید.
امیدوارم از 10 برتر این هفته هم لذت برده باشید. طبق معمول لازم به ذکر است که این فهرست براساس سلیقه و تجربه شخصی گردآوری شده، پس اگر عنوانی مد نظر دارید که جایش در فهرست 10 بازی برتر بدون دیالوگ خالی است، نظرتان را با ما به اشترک بگذارید.