تعدادی از سریالهای تلویزیونی بر پایه پیچیدگی داستانشان شکل گرفتهاند. سریالهایی مثل Lost و Twin Peaks تماشاگران خود را هر هفته و در هر قسمت با اطلاعاتی تکاندهنده، شگفتزده میکردند؛ اما برخی از پیچشهای داستانی این سریالها هرگز در نسخه نهایی مورد استفاده قرار نگرفتند.
هیچکس نمیتواند همه مفاهیم موجود در خط داستانی یک سریال تلویزیونی را تحلیل کند؛ زیرا در این صورت همه بینندگان آن سریال انتظار هر چیز غیرمنتظرهای را خواهند داشت و پیچیدگیهای داستانی جذابیت و تاثیر خود را از دست میدهند. یک خط داستانی پیچیده یا منحرفکننده باید در قسمت مناسبی از سریال مورد استفاده قرار بگیرد، که این موضوع همیشه یکی از معضلات سازندگان سریالهای تلویزیونی بوده است که نحوه انجام دادن این کار را یاد گرفتهاند. برای مثال قرار دادن یک قسمت غیرمنطقی در داستان یک سریال، سریعترین روش برای گمراه و منحرف کردن بینندگان از سیر اصلی داستان است.
آنچه در این مقاله میخوانید:
برترین پیچشها در 20 سریال معروف
در این مقاله به بررسی بهترین پیچشهای داستانی در 20 سریال میپردازیم که به دلایل مختلف از روند اصلی قصه حذف شدهاند و در نسخه نمایش داده شده، شاهد آنها نبودیم.
۲۰- مادر فرزند جدید راس در سریال Friends
یکی از پیچشهای مهم در فصلهای اخیر سریال Friends مربوط به داستان راشل و راس بوده است که برای مدت کوتاهی با هم رابطه عاشقانه داشتند و راشل طی این قضیه بچهدار شد. این داستان در حالی شکل گرفت که نویسندگان سریال Friends در اصل برنامهریزی دیگری برای این بخش داشتند. در واقع قرار بود این موضوع با یکی از دوستان قدیمی راس به اسم الیزابت پیش برود. پیشبینی شده بود که در فصل ششم سریال Friends، با آشکار شدن اینکه الیزابت بچه راس را باردار است، یک پایان رمانتیک و جالب برای این سریال رقم بخورد.
الیزابت در عین حال که یکی از دانش آموزان راس بود، رابطهای نزدیک و عاشقانه با او داشت. فصل هفتم سریال Friends بهگونه طراحی شده بود که راس با الیزابت، دوست سابقش، در حالی که بچه او را باردار است روبرو شود تا اینکه در نهایت این موضوع دز ادامه سریال آشکار شود که او واقعا پدر بچه الیزابت نیست. این ماجرا به دلیل اینکه کمی زودتر از شروع داستان بارداری راشل به پایان میرسید، کنسل شد؛ بنابراین شخصیت الیزابت به طور کلی از این سریال حذف شد.
۱۹- شخصیت سوسک آبی (Blue Beetle) از سریال Arrow حذف شد
صنایع کورد (Kord) شرکتی متعلق به تد کورد در داستانهای کمیک DC است. تد کورد در اوقات فراغتش در قالب یک ابرقهرمان ماسکدار ظاهر میشود. او با پوشیدن یک لباس سوسک آبی، در کنار سایر ابرقهرمانها با جرم و جنایت مبارزه میکند، هرچند که خودش هیچ قدرت ابرقهرمانی ندارد. گزارشاتی مبنی بر حضور صنایع کورد در سریال Arrow وجود داشت، اما کاراکتر سوسک آبی هنوز هم در این سریال حضور پیدا نکرده است.
ظاهرا قرار بود برندون راث نقش کاراکتر تد کورد / سوسک آبی را در این سریال بازی کند. نویسندههای Arrow نیز این موضوع را مطرح کردند که آیا میتوانند از سوسک آبی در این سریال استفاده کنند یا خیر، اما مسئولین کمپانی DC برنامه هایدیگری را برای به تصویر کشیدن این شخصیت در نمایشهایشان داشتند و بنابراین حضور او را در سریال Arrow نپذیرفتند. آنها به جای سوسک آبی، کاراکتر ری پالمر / اتم را پیشنهاد کردند، و این نقشی بود که در نهایت به برندون راث سپرده شد.
۱۸- نجات دادن تی داگ در سریال The Walking Dead
سریال تلویزیونی The Walking Dead به خاطر عوض کردن ماهیت شخصیتهای کوچک مجموعه، بدنام شده است. این امر برای بینندگان این سریال خستهکننده شده و همچنین همراهی کردن با کاراکترهای جدید، در صورتی که بخواهند آنها را طی چند قسمت به غذای واکرها تبدیل کنند، سخت خواهد شد. در فصل سوم این سریال قرار بود با یکی از کاراکترها خداحافظی کنیم و یک کاراکتر دیگر جایگزین او شود.
سرنوشتی که برای تی داگ (T-Dog) در فصل سوم این سریال در نظر گرفته شد، در واقع قرار بود برای کاراکتر کارول اتفاق بیفتد. همچنین با توجه به اینکه سرنوشت دختر کارول پیش از این مشخص شده بود، نویسندگان مجموعه The Walking Dead مطمئن نبودند که تا کجا میخواهند از کارول استفاده کنند. اما در نهایت نویسندگان تغییر عقیده دادند و سرنوشت کارول را با تی داگ عوض کردند؛ با اینکه تی داگ علیرغم نقش کمی که نسبت به سایرین داشت، مورد علاقه طرفداران سریال The Walking Dead بود.
۱۷- شخصیت ریکر جدید در سریال Star Trek: The Next Generation
اعضای خدمه کشتیها و ایستگاههای فضایی در فیلم Star Trek به ندرت ترفیع درجه پیدا میکنند و هرچقدر که مقامشان بالاتر میرود، حضورشان در فیلم کمتر احساس میشود. کاپیتان ویل ریکر به دلیل اقدامات مهمی که در جریان اتفاقات Star Trek: The Next Generation انجام داده بود، چندین بار صندلی کاپیتانی در تعدادی از کشتیها به او پیشنهاد شد، اما تمامی این پیشنهادات را رد کرد. البته این وفاداری او پیش از این ثابت کرده که میتواند منجر به از بین رفتنش شود.
در اپیزودی از این سریال با اسم Second Chance، قرار بود تا ویل ریکر که در حال انجام ماموریت است نابود شود و جای او را کلونش که توماس ریکر نام داشت بگیرد. این بدان معنا بود که کاراکتر دیتا در سریال به افسر ارشد تبدیل میشد و ریکر جدید پست قدیمیاش را در عملیاتها تصاحب میکرد.
از زمان مرگ کاراکتر تاشا یار، تعویض ریکرها میتوانست بزرگترین شگفتی باشد که در جریان این سریال اتفاق افتاده است؛ اما سازندگان مجموعه تصمیم گرفتند که اعضای اصلی را برای قسمت بعدی یعنی Star Trek: The Next Generation در کنار یکدیگر نگه دارند.
۱۶- پلنتیرها در مجموعه Captain Planet
کاپیتان پلنت و سایر پلنتیرها به دنبال یک فرمول بودند که در آن پنج تا از پلنتیرها تلاش میکردند تا با استفاده از حلقههای جادویی خود مشکل هفته را برطرف کنند. زمانی که نقشه پلنتیرها خراب شد، آنها نیروهای خود را با هم ترکیب کردند تا کاپیتان پلنت را احضار کنند؛ کسی که به تنهایی میتوانست مشکلات آن روز را حل کند. یکی از نویسندگان مجموعه Captain Planet and the Planeteers، نیک باکسر بود. او یک بار، مسیری کاملا متفاوت را برای این سریال طراحی کرده بود که به دلیل انحراف بیش از حد از داستان اصلی، توسط تد ترنر رد شد.
نیک باکسر میخواست که در یک حادثه کاپیتان پلنت را از بین ببرد که این موضوع به معنای این است که پنج پلنتیر میتوانستند هر کدام به تنهایی به یک ابرقهرمان تبدیل شوند. این مسئله باعث میشد که نام این مجموعه به The Planeteers تغییر کند و داستانهای آن به صورت مختص برای کودکان به نمایش گذاشته شود. تد ترنر به دلیل اینکه احساس میکرد کاپیتان پلنت عامل موفقیت مجموعه است، این ایده را نپذیرفت.
۱۵- حضور مادران جایگزین در سریال How I Met Your Mother
فیلم How I Meet Your Mother را در طی زمان پخش خود می توان یکی از پر طرفدار ترین و بهترین سریال های کمدی خارجی نام نهاد اما یکی از بدترین پایانها را در طول تاریخ سریالسازی داشت. طرفداران این مجموعه واکنش شدیدی را به افشا نشدن هویت مادر نشان دادند. سازندگان مجموعه How I Meet Your Mother، در حقیقت تعدادی مادر جایگزین برای این مجموعه داشتند و زمانی که سریال کنسل شد، آنها داستان را به گونهای رضایتمندانه به پایان رساندند. برجستهترین نقش را در بین مادرهای جایگزین، ویکتوریا داشت که تد او را طی روند نمایش فصل اول معرفی کرد.
برنامه ریزی به این صورت بود که در صورت کنسل شدن نمایش How I Meet Your Mother، آنها داستان را پیچیده کنند و بگویند که ویکتوریا در واقع نقش مادر را داشته است. مادر جایگزین دیگر استلا بود، که در روند داستانی فصل سوم معرفی شد. درست در همین زمانها بود که بریتنی اسپیرز در سریال ظاهر شد و به توسعه داستان How I Meet Your Mother کمک کرد و این اطمینان را به طرفداران داد که این سریال به صورت ناگهانی کنسل نخواهد شد.
۱۴- زنی با تفنگ بنفش در سریال Breaking Bad
یکی از عناصر تکراری فیلم Breaking Bad، وسواس کاراکتر ماری نسبت به رنگ بنفش بود. به نظر میرسد هر چیزی که ماری در این فیلم بدست میآورد باید به رنگ بنفش باشد، که شامل لباسهای او و وسایل خانهاش میشوند. ظاهرا در یکی از صحنههای فیلم قرار بود ماری یک تفنگ بنفش بدست بیاورد. البته این بخش از مجموعه Breaking Bad حذف شد. قرار بود یک مرد پستچی با استفاده از همین تفنگ توسط ماری کشته شود.
این ماجرا به علت ترس ماری از کسانی بود که ممکن است به خانهشان حمله کنند، که در نهایت باعث میشد که او به مرد پستچی شلیک کند. علت حذف شدن این بخش از Breaking Bad این بود که از دیدگاه نویسندگان مجموعه، داستان کمی احمقانه به نظر میرسید. همچنین مشکل دیگر این بود که هنک، حتی با پیشینه شغلیاش به عنوان یک افسر پلیس، نمیتوانست ماری را از این مخمصه خلاص کند.
۱۳- کراس اور Magnum P.I با مجموعه Quantum Leap
داستان مجموعه Quantum Leap در مورد سفر دکتر ساموئل بکت در زمان، برای جلوگیری از حوادثی است که به اشتباه اتفاق افتادهاند. او این کار را با کمک یکی از افراد محلی انجام داد و از دانش او برای جلوگیری از برخی حوادث فاجعهبار تاریخی استفاده کرد. این شکل قصهگویی برای استفاده از تکنیک کراس اور (ترکیب دو مجموعه با یکدیگر) کاملا مناسب بود و هنگامی که مسئولان NBC تصمیم گرفتند برای فصل چهارم سریال Quantum Leap، سم را در قالب مگنوم پی.آی وارد این مجموعه کنند، داشت به وقوع میپیوست.
گفته میشود ایده کراس اور بین Quantum Leap و Magnum P.I بهوسیله تام سلک از بین رفت، زیرا او هیچ علاقهای به پیوستن به این مجموعه نداشت. یک سری تستها نیز مبنی بر پوشیدن لباس هاوایی به تن اسکات باکالا وجود داشتند، اما هیچوقت از این ایده به صورت رسمی استفاده نشد.
۱۲- آینده تیراندازان در فیلم Star Trek: Enterprise
Star Trek: Enterprise نمایشی مربوط به گذشته دنیای Star Trek بود، اما بهطور اتفاقی به آینده این مجموعه نیز ارتباط پیدا کرد. این موضوع به خاطر خط داستانی معرفی جنگ سرد موقتی بود که به مرور زمان و خودبهخود اتفاق افتاد.
در روایت خط داستانی جنگ سرد موقتی، یک کاراکتر پر رمز و راز وجود داشت که او را تنها بهصورت یک نیمرخ سیاه و شبهمانند نشان دادند. این کاراکتر اغلب توسط طرفداران مجموعه به اسم «پسر آینده» شناخته میشد، در حالی که هویت واقعی او هرگز آشکار نشد.
برانون براگا، این موضوع را آشکار کرد که برنامه اصلی برای پسر آینده مربوط به خودش میشد و قرار بود او آرچر از یک بازه زمانی بد در آینده باشد. این نسخه آینده آرچر در حال تلاش برای دستکاری کردن گذشته بود تا بتواند جهان را از فجایعی که در آینده رخ میدهند نجات دهد.
۱۱- نقشه مخفی در مجموعه BattleStar Galactica
فصل آغازین سریال BattleStar Galactica، کاراکتر سایلون را در حالی یک نقشه رمز آلود داشت معرفی کرد. این نقشه موضوع فعالیت های آن ها را برای قتل عام نژاد بشر توضیح می دهد. در نهایت آشکار شد که این موضوع که سازندگان این سریال هرگز دلیلی برای فعالیت های سایلون در قبال بشر نداشتند، کاملا دروغ بوده است.
در پیش نمایش کتاب مقدس در این فیلم، یک هدف معین و با دلایل کافی برای سایلون ها وجود داشت که در هنگام طراحی این مجموعه توسط سازندگان، درست شده بود اما در طول نمایش تلویزیونی، این طرح کاملا نادیده گرفته شد.
برنامه ریزی اصلی برای سایلون ها به اینگونه بود که آن ها بخشی از بشریت را برای فرار از نابودی کولونی ها می خواستند تا انسان ها بتوانند سایلون ها را راهنمایی کنند تا به زمین برسد. سایلون ها تا زمانی که پایشان به زمین باز نشده بود، قصد نابودی بشریت و تخریب ناوگان هایشان را نداشتند.
۱۰- جامپینگ جک فلش در سریال lost
جزیره ای که در سریال Lost وجود داشت، درواقع خانه یک آتش فشان خاموش شده بود که هواداران انتظار داشتند نقش چشم گیری را در جایی از داستان داشته باشد. این آتش فشان البته نقش کوچکی در پایان سریال Lost داشت، اما این نقش آن انفجار آتشینی که بسیاری فکرش را کرده بودند، نبود.
در برنامه ریزی های اولیه قرار بود که این آتش فشان با انفجار خود، نقش مهمی رادر قسمت آخر سریال داشته باشد، طوری که کل جزیره را به فرو پاشی تهدید کند. طرح اصلی برای قسمت پایانی، شامل نمایش مبارزه ای بین جک و مرد سیاه پوش، در میان جوی هایی از مواد مذاب بود، که در سر تا سر جزیره روانه شده بودند.
دلیل اینکه چنین پایانی برای سریال رقم نخورد، مسائل مالی و بودجه ناکافی قسمت آخر بود که اجازه خلق چنین حماسه ای را به سازندگان نمی داد. بنابراین نویسندگان مجبورشدند تا داستان را طوری تغییر دهند که امکان به تصویر کشیدن آن، با بودجه محدودی که در اختیار داشتند، عملی باشد.
۹- نجات کاراکتر سیتو در مجموعه Star Trek: Deep Space Nine
“Lower Decks” نام اپیزودی از مجموعه Star Trek: Next Generation بوده است که به تماشاگران نمایی از زندگی ها و چشم انداز برخی از افسرانی که در تشکیلات این فیلم حضور داشتند و جزء بازیگران اصلی نبودند را مشخص می کند. این گروه شامل افسر باجوران استارقلیتی به نام سیتو جاکسا بود، که در ماموریتی که شامل کمک کردن به فرار کارداسیان بود، نقش کمکی را ایفا می کرد.
گرچه تماشاگران این صحنه را در فیلم مشاهده نکردند اما بعدها گزارش شد که سیتو در هنگام انجام این ماموریت کشته شد. با توجه به اینکه کاراکتر سیتو اثبات کرده است که مورد علاقه طرفداران و بینندگان این فیلم است، برنامه هایی مبنی بر حضور دوباره سیتو در مجموعه Star Trek: Deep Space Nine وجود داشت.
ایده حضور دوباره سیتو به این صورت بود که سیتو در یکی از زندان های کارداسیان پنهان شده بود و آزار و اذیت بسیاری را از طرف اسیر کنندگانش متحمل شده بود. همچنین داستان شامل این می شد که سیتو از بیماری PTSD رنج میبرد و این بیماری داشت تاثیرات خود را به روی بدن کاراکتر سیتو نشان می داد.
۸- GS Ball در مجموعه Pokemon
موفقیت های غیر منتظره فرنچایز Pokemon منجر به این شد که برنامه ریزی های اصلی که برای این انیمیشن طراحی شده بود، از بین رفته یا نادیده گرفته شوند. طبق برنامه ریزی ها قرار بود که مجموعه پوکمون در اولین فصل شکل گیری اش به پایان برسد، اما داستان این مجموعه برای پر کردن شکاف های این سریال گسترش یافت و یک جزیره به نام Orange Islands را شامل می شد، که کاراکتر اش (Ash) برای بدست آوردن یک آیتم به نام GS Ball به آنجا فرستاده شده بود.
GS Ball یک Poke Ball پر رمز و راز بود که به روش عادی و برای اهداف معمولی باز نمی شد و قابلیت انتقال آن با کامپیوتر نیز وجود نداشت. ماسامیتسو هیداکا (یکی از تهیه کنندگان مجموعه انیمیشنی Pokemon)، این موضوع را آشکار کرد که GS Ball در واقع حاوی یک پوکمون افسانه ای به نام Celebi بود. این یعنی کاراکتر اش در این مجموعه یک پوکمون لجندری بدست آورده بود.
هنگامی که برنامه ها بر این قرار شد که پوکمون Celebi به عنوان یکی از پوکمون های سینمایی Pokemon انتخاب شود، بنابراین خط داستانی مربوط به GS Ball از این مجموعه حذف شد.
۷- سرنوشت کایل در مجموعه South park
یکی از جک های تکرار شونده در فصل های اولیه مجموعه South park ، این بود که کنی به شیوه های مختلفی به هلاکت می رسید و در قسمت بعدی طوری به داستان بر می گشت که انگار هیچ اتفاقی نیوفتاده است.
قسمتی که تحت عنوان “کنی می میرد” نام گذاری شده بود، این بار مرگ او را حادثه ای جدی رقم زده بود و بعدا مشخص شد که تقریبا برای یک فصل کامل کنی در برنامه حضور نداشت.
این اتفاق مسیر داستان را به سمتی برد که بچه هایی که شخصیت های اصلی را تشکیل می دادند، برای چهارمین نفر گروه خود به دنبال عضو جدیدی بگردند.
در واقع کنی اولین شخصیتی نیست که گزینه ای برای حذف دائمی از سریال بوده است، چرا که پیش از این تری پارکر و مت استون در اصل می خواستند از شر کایل خلاص شوند.
این سوء قصد به این خاطر است که آنها فکر می کردند کایل و استان بیش از حد به هم شبیه بوده و می توانند جایشان را با هم عوض کنند.
آنها هیچ وقت به خلاص کردن استان فکر نکرده بودند، چرا که پدر او تبدیل به شخصیت محبوبی شده بود، و به همین خاطر کایل گزینه منطقی به نظر می رسید. اما بعد پارکر و استون نظرشان را عوض کرده و تصمیم گرفتند به جای کایل برای مدتی ار شر کنی خلاص شوند.
۶- پرورش یک رز در مجموعه Doctor Who
شخصیت دکتر در سریال Doctor Who در جریان ظاهر شدنش در قالب افراد مختلف، همراهی افراد گوناگونی را نیز تجربه کرده است. این افراد ماجراجویی های زیادی را به همراه دکتر انجام داده و به جست و جو در زمان و فضا از طریق “تاردیس” پرداخته اند، اما همواره در آخر او را ترک کردند.
برنامه ریزی ها طوری انجام شده بود که در قسمتی از جریان تصرف نهم دکتر مشکل همراهانی که همیشه در پایان کار او را رها می گردند به نوعی حل شود. همچنین پاول ابوت بر روی قسمتی کار کرده بود که در آن جک هارکنس به راز وحشتناکی درباره دکتر پی می برد.
در این ماجرا مشخص می شود که رز درواقع حاصل یک آزمایش مخفی بوده که دکتر برای ساخت همراهانی بی نقص و ماندگار ترتیب داده بود. به علاوه داستان، دوراهی دشواری را که جک بر سر گفتن یا نگفتن حقیقت به رز با آن درگیر می شود را به نمایش می گذاشت.
۵- روح لینکولن بزرگ در مجموعه The X-Files
مجموعه The X-Files به این علت آغاز شد تا با مشکلات مربوط به برخی از چیزهای وحشت زای هوشمندانه سر و کار داشته باشد. در این مجموعه هنوز هم گاه به گاه اپیزودهای واقعا ترسناک و تاریکی وجود دارند اما همچنین تعدادی از قسمت های این مجموعه، فقط احمقانه به نظر می رسند. به طور مثال می توان به قسمتی اشاره کرد که در آن آدم فضایی ها در حال بسکتبال بازی کردن بودند و کاراکترهای مولدر و اسکالی هم وارد یک بازی واقعیت مجازی شده بودند که می توانستند در آن مردم را سلاخی کرده و به قتل برسانند.
ما تقریبا داشتیم این موضوع را از یاد می بردیم که احمقانه ترین ایده یکی از اپیزودهای سریال X-Files چه بوده است؛ این موضوع مربوط به اپیزودی از این فیلم است که در آن مولدر و اسکالی در حال مواجه شدن با روح آبراهام لینکلن هستند. در فصل چهارم سریال X-Files، برنامه ریزی شده بود که در یک اپیزود مولدر و اسکالی از کاخ سفید دیدن کنند و درباره شایعاتی که درباره آبراهام لینکلن وجود دارند بررسی هایی انجام دهند.
تنها دلیلی که باعث شد این قسمت از سریال در دست ساخت قرار نگیرد، تاخیری بود که در ساخت اپیزود Musings of a Cigarette Smoking Man از این مجموعه، به وجود آمد.
۴- اژدهای Buffy Z در مجموعه Buffy The Vampire Slayer
به نظر می رسد که رابطه بین تارا و ویلو در مجموعه Buffy The Vampire Slayer بر محور نمایش همجنسگرایی در تلویزیون ارائه شود. نویسندگان این مجموعه برنامه ریزی کرده بودند که تارا را از بین برده و ویلو را به خاطر گناهی که مرتکب شده بود به عفریته شیطان تبدیل کنند.
از بین بردن تارا در این فیلم، با واکنش شدید طرفداران مجموعه Buffy همراه شد. جاس ودون در صدد این موضوع برآمد که کاراکتر تارا را با نوعی نیروی جادویی به مجموعه بازگرداند، اما با این حال به دلیل اینکه بازیگر زن کاراکتر تارا نمی خواست که به فیلم بازگردد، برنامه بازگرداندن او رها شد. برنامه ریزی برای مجموعه Buffy به این گونه بود که دریافت یک نیروی جادویی در قسمت انتهایی این سریال باعث بازگشت کاراکتر تارا می شد.
۳- پدرهای جاش در سریال 24
فصل پنجم و ششم سریال 24 نگاه عمیق تری را به خانواده جک باور، شامل برادرش گرام باور، پدرش فیلیپ باور و برادر زاده اش جاش باور، به مخاطب عرضه می کند.
نویسندگان سریال 24 ایده های زیادی برای شخصیت جاش در نظر داشتند که البته هیچ کدام از مرحله نوشتن فراتر نرفت. یکی از این ایده ها درباره پدر و مادر جاش بود و نویسندگان می خواستند هر کسی را به جز گرام ، به عنوان پدر جاش معرفی کنند.
یکی از ایده ها پیرامون این موضوع، افشا سازی رابطه ای بود، که مثلا جک و همسر برادرش در گذشته داشته اند و اینکه جاش درواقع پسر خود اوست.
ایده ای دیگر مبنی بر این بود که فیلیپ باور را به عنوان پدر جاش معرفی کنند، و عامل آن را طوری رقم زده بودند که مثلا فیلیپ زمانی در گذشته همسر پسر خود را وادار به رابطه با خود کرده است.
همچنین این ایده آخر به این معنا بود که جاش به نوعی برادر جک باور خواهد بود.
۲- خرس و مرد زشت در سریال Game Of Thrones
یکی از تغییرات ایجاد شده در اقتباس از رمان های A Song of Ice and Fire برای مجموعه Game of Thrones حذف گروه مزدوری به نام “همراهان شجاع” بوده است، که در جریان درگیری نیرو های شمال و سرزمین های غربی، چندین بار تغییر موضع داده اند.
سر دسته این گروه مردی است به نام وارگو هاوت که آن طور که در کتاب ها آمده، اوست که دست جیمی را قطع می کند.
گروه “همراهان شجاع ” از داستان کنار گذاشته شدند و به جای آنها گروهی از سربازان بولتون با رهبری مردی به نام لاک خلق شد. همچنین در سریال می بینیم که این لاک است که دست جیمی را قطع می کند.
سازندگان در اصل قصد داشتند که جیمی انتقام خود را از لاک گرفته و او را به گودال خرسی که خود داشت بیندازد.
آنها به قدری از بازی بازیگر شخصیت لاک تحت تاثیر قرار گرفته بودند که تصمیم گرفتند او را برای یک فصل دیگر هم نگه داشته و جیمی را در گرفتن انتقام ناکام گذارند.
۱- انتقام پتی و سلما در مجموعه The Simpsons
“چه کسی به آقای برنز شلیک کرد؟” یکی از مشهور ترین داستان های سیمپسون ها به شمار می رود. قسمت آخر فصل ششم با اقدام به ترور آقای برنز به پایان می رسد، در حالی که در شروع فصل هفتم ، با افتادن اسلحه آقای برنز در دستان مگی سیمپسون، به نوعی آشکار می شود که گویا کار او بوده است.
سازندگان مجموعه The Simpsons پایان های مختلفی را برای “چه کسی به آقای برنز شلیک کرد؟” (بخش دوم) ترتیب داده اند تا از افشا شدن ماجرا توسط برخی عوامل داخلی جلوگیری کنند. از طرفی این کار می تواند تا دودی به خاطر وجود مضنون های مختلفی نیز باشد که در ساخت این قسمت به آنها فکر شده بود.
جاش واینشتاین مدارک اصلی مربوط به داستان “چه کسی به آقای برنز شلیک کرد؟” را ، در صفحه توییتر خود منتشر کرد و بر اساس آن پتی و سلما از مضنونینی هستند که احتمال قاتل بودنشان بسیار قوی است.
دلیلی که باعث سوء قصد پتی و سلما به جان آقای برنز می شود، در واقع رابطه مخفی آقای برنز با هر دو خواهر ، بدون اطلاع یکدیگر بوده است. وقتی که پتی و سلما پی می برند که آقای برنز به هر دوی آنها خیانت کرده است، تصمیم می گیرند تا خودشان دست به کار شوند.
اگر پایان داستان به این شکل رقم می خورد، پتی و سلما ممکن بود به زندان افتاده و تقریبا از سیر داستان کنار بروند، اما به هر حال هر چیزی از پایان اصلی که برای “چه کسی به آقای برنز شلیک کرد؟” ساختند، بهتر می بود.