وارن بافت بعد از اهداء میلیونها دلار از ثروت خود به خیریهها، اکنون گران مایه ترین دارایی خود را در اختیار ما گذاشته است. او از تجربهها و شکستهای خود میگوید.
برای بسیاری از سرمایهگذاران، وضوح ایدهها و سادگی رویکرد وارن بافت، یکی از ویژگی های منحصر بفرد او است که این شیوه ها برای همه قابل دسترسی بوده؛ مخصوصا این که اکنون معلم ما خود وارن بافت است. مطمئنا وارن بافت با این ایدهها متولد نشده و یا این ایدهها به یک باره به او الهام نشده، او تا زمانی که مهارت نداشت، به جست و جو و امتحان کردن و شکست پایان نداد. داستان موفقیت وارن بافت، یک داستان دلگرم کننده است. زیرا او تاکید میکند که موفقیت در بازار سرمایه گذاری در سهام، تنها به نبوغ متکی نیست بلکه به تمرکز بر اصول مناسب و انطباق با شرایط زمان نیز بستگی دارد. در ادامه به 4 مورد از اشتباهات وی در طول زندگی خود اشاره میکنیم. این اشتباهات هر کدام یک داستان مفصل و آموزنده برای سرمایه گذاران است.
او اجازه داد احساسات برایش تصمیم بگیرد
در سال 1962 شریک سرمایه گذاری وارن بافت که BPL نام داشت، سهام یک شرکت نساجی به نام برکشایر هاتاوی (برکشایر هاتاوی) را خرید؛ قیمت متوسط این سهام 7.5 دلار بود. بعد ها او این کار خود را «کسب و کار وحشتناک» نام گذاری کرد. تمام سهام برکشایر متعلق به «سیبوری استنتون» بود. او قصد داشت تا سهام این شرکت را 11.5 دلار به ازای هر سهم به بافت بفروشد اما پیشنهاد رسمی چیزی حدود 11.375 دلار بود. بافت این کار سیبوری استنتون را فریب کارانه دانست و ترجیح داد که معامله نکند. به جای معامله او تصمیمی گرفت که بعد ها این تصمیم خود را «تصمیم احمقانه ی احمقانه» نامید. او از طریق BPL شروع به خرید سهام شرکت برکشایر هاتاوی کرد و تا جایی که 39 درصد از کل این شرکت را خرید، متوقف نشد.
او بعد ها برآورد کرد که نگه داشتن این کسب و کار نساجی تا 20 سال دیگر، برای او میلیارد ها دلار هزینه فرصت دارد در حالی که او میتوانست سود بسیار معقولتری را با پول خود و در سرمایه گذاری های دیگر بدست آورد. بافت در نهایت برای بدست آوردن اندکی سود از این کارخانه نساجی تصمیم گرفت که به تدریج بخشی از سرمایه گذاری اصلی خود در این کارخانه را به جاهای دیگر، مثل سرمایه گذاری در بانک ایلینوی منتقل کند.
او وفاداری مشتری را دست کم گرفت!
هنگامی بافت 22 سال سن داشت، یک پمپ بنزین را در شهر اوماها به همراه یکی از دوستانش خرید. این پمپ بنزین دقیقا رو به روی یک پمپ بنزین دیگر متعلق به شرکت Texaco بود. این پمپ بنزین به گفته خود وارن بافت «یک پمپ بنزین معتبر و دوست داشتنی بود که مشتریانش بسیار به آن وفادار بودند و ما نمیتوانستیم با آن رقابت کنیم».
درس وارن بافت از این ماجرا این بود که سراغ صنایعی برود که مشتریان در آن جا به خدمت دهنده خود وفادارند. او این استراتژی را در دیگر شرکتهایی که سهامدار آنها است پیاده کرد. به طور مثال در شرکتی مثل کوکاکولا.
او بیش از حد بر معیارهای کمی تکیه میکرد
همان طور که میدانیم، بافت در اوایل زندگی حرفهای خود از عقاید بنجامین گراهام تاثیر پذیری زیادی داشت. در حالی که گراهام توجه خاصی به قدرت درآمد و عوامل کیفی چشم انداز کسب و کار، کیفیت مدیران و ثبات سازمانی داشت و این توجهات او کیفیت زیادی به نوع مدیریتی او میداد،بافت نیز نگاه مشابهی به سرمایه گذاری داشت. به همین دلیل است که شرکت برکشایر گاهی به بافت اعتراض کرده و در این موارد به او شکایت میکرد.
بافت، سرمایه گذاریهای زیادی را از دست داده، چرا که او به دنبال بهترین سرمایه گذاری میگشت. اما او توجه زیادی به عوامل کمی تاثیرگذار بر افزایش بازدهی سرمایه داشت. در شرکت هایی مثل والت دیزنی و امرکین اکسپرس در اواسط دهه 1960 این نحوه دید او بسیار تاثیر گذار بود. او بیشتر به دنبال سرمایه گذاری در شرکت هایی بود که از نظر عددی و کمی قابلیت سودآوری داشتند، گرچه این شرکت ها از نظر کیفی اصلا قابل قبول نبودند.
او آموخت که بیش از یک راه برای تبدیل شدن به یک سرمایه گذار موفق وجود دارد. اما این بدان معنا نیست که باید روشهای گراهام را رها کند. کاملا ممکن است که یک سرمایه گذاری با توجه به ایدههای گراهام و بافت جواب بدهد و به سود دهی زیادی منجر شود. وارن بافت در اکتبر 1967 در نامه ای به همکاران خود نوشت:
ارزیابی اوراق بهادار و کسب و کار برای اهداف سرمایه گذاری همیشه ترکیبی از عوامل کیفی و کمی است. اگر چه من خودم بیشتر بر روی عوامل کمی تکیه میکنم اما این بخاطر شور شوق های من در سال های اخیر بوده و نباید قدرت عوامل کیفی را در بازدهی سرمایه گذاری نادیده گرفت. با این حال این اشتباه یک اشتباه معمول و جبران شدنی است.
اما او در ادامه به مزایای استفاده از رویکرد کمی گرایی نیز اشاره کرد و گفت:
تصمیم گیری با معیار های کمی، مطالعه و دقت زیادی نمیخواهد. سود های کلان و ثروت های بزرگ مربوط به شرکت هایی میشود که تصمیمات آن ها از نظر کمی مناسب به نظر میآید.
امروزه، خود وارن بافت و مونگر، سرمایه گذاران خرد را از تصمیم گیری بر مبنای معیار های کمی منصرف میکنند. این گونه تصمیم گیری زمانی به کار میآید که میلیارد ها دلار سرمایه در اختیار دارید.
او برای کمینه کردن ضرر های خود، آهسته و محتاط حرکت میکرد
یک اشتباه که در سهم فروشگاه های زنجیرهای تسکو (Tesco) در انگلیس رخ داد در مورد همین موضوع بود. وارن بافت، در سال 2013، بخشی از سهام خود را در شرکت برکشایر فروخت (به علت اختلاف با مدیرعامل) اما بخش زیادی از سهام خود در این شرکت را نگه داشت. با فشارهایی که بر فروشگاه تسکو در زمینه تعیین دوباره میزان سود این شرکت وارد شد، سهام این فروشگاه زنجیره ای افت قیمت داشت. وارن بافت، در این جریان، ضرر 444 میلیون دلاری متحمل شد.
این 4 مورد، تنها بخشی از بزرگ ترین اشکالات و اشتباهات شخصی وارن بافت در زمینه خرید و فروش سهام بود که ما به عنوان سرمایه گذاران تازه وارد، میتوانیم با درس گرفتن از آن ها، این خطا ها را دوباره تکرار نکنیم.