انیمیشن ماهی بزرگ و بگونیا (Big Fish and Begonia) داستانی تخیلی است که تصاویر روانشناختی را تحت عنوان تخیل برای مخاطب به تصویر میکشد. این انیمیشن تخیل را فراتر از چیزی که تصورش را می کنیم، به دیدن تصاویری غیرممکن دعوت میکند.
تخیل، ابزاری برای تصور کردن چیزهای غیرممکن است، اما در جامعه ای که فیلم هایی همچون «بازی تاج و تخت» (Game of Thrones) و «ارباب حلقه ها» (Lord of the Rings) به بازار میآیند، مدل به تصویر کشیدن تخیلات شما تغییر میکند و وارد دنیای قرون وسطا میشوید. انیمیشن ماهی بزرگ و بگونیا (Big Fish and Begonia) همچون رویایی است که می تواند هوای تازهای را به مشام شما برساند. تصورات روانشناختی که تحت عنوان تخیل شناخته می شوند، نوعی احساس واقعی را در مخاطب ایجاد میکنند.
طرفداران این نوع فیلم های سینمایی البته می دانند که تخیل چیزی فراتر از مردم سرزمین های بیگانه است که در جایی میان سرزمین میانه و وستروس به جان یکدیگر می افتند و با شمشیرهای خود به مبارزه با هم می پردازند. اما شاید لازم باشد که بگوییم این نوع شمشیر سایه اش را بر روی فیلم های این ژانر انداخته است. اقتباس تلویزیونی از داستان «بازی تاج و تخت» به خصوص به سختی تلاش کرد تا ضعف های مولفه های تخیلی خود را بپوشاند.
اما همیشه، چیزهایی برای نشان دادن عجیب و غریب بودن زیبایی وجود دارد و ماهی بزرگ و بگونیا (Big Fish and Begonia) از این موارد زیاد دارند. فیلم های انیمیشن چینی به ندرت با این تم ساخته می شوند، اما فیلم مورد نظر با ترکیب کردن داستان های باستانی چین و سبک شعرگونه ژاپنی استودیوی جیبلی (Studio Ghibli) توانسته به موفقیت های زیادی دست یابد. داستان این فیلم در عین حال به شکل عجیب و غریبی زیبا است. داستان راجع به یک دختر جوان به نام «چون» (Chun) است که در بازتاب شعرگونه ای از دنیای انسانی زندگی می کند. به عنوان بخشی از سنت های بلوغ، او به یک دلفین قرمز رنگ تبدیل می شود و اقیانوس ها را همچون یک ماهی می پیماید. به شکل اجتناب ناپذیری یک قانون و حکم مقدس را زیرپا می گذارد و با انسان ها ارتباط برقرار می کند.
درست از همین جاست که فیلم ما را به مسیری عجیب و غافلگیرکننده می برد که به واقع، غیرمنتظره و غیرقابل پیش بینی است و به شکل جالب توجهی به ندرت چنین موردی در فیلم های دیگر یافت می شود. این فیلم همچنین نشان می دهد که غیرقابل پیش بینی بودن لزوما به معنای نشان دادن حجم زیادی از اتفاقات تصادفی و عجیب و غریب نیست. این امر می تواند به سادگی چیزهایی باشد که دیگر فیلم ها فاقد آن هستند.
منظور ما این است که فیلم «ماهی بزرگ و بگونیا» (Big Fish and Begonia) در کل مجموعه ای از اتفاقات عجیب و غریب است. اما در عین حال، هیچ گاه این اتفاقات به صورت تصادفی رخ نمی دهند. به نظر می رسد که نوعی منطق در پسِ تمام اتفاقات وجود داشته باشد، حتی اگر منطق مورد نظر به ذهن فانی ما قد ندهد. سازندگان این فیلم به داستانگویی در دنیایی خیالی می پردازند. شخصیت های سرشار از احساسات و رنگ های بسیار زیبا که در پس زمینه فیلم قرار دارد، داستان آن را وارد زندگی می کند.
«چون» با بازگشت به خانه ی خود که همچون دنیایی دیگر است، یک دلفین جادویی را به فرزندی قبول می کند. اما، حرکات معصومانه او فاصله ای میان او و خانواده اش می اندازد و همچنین قلمرو آنها با یک فاجعه آخرالزمانی تهدید می شود. در این میان، او با یک غول نگهبان روبرو می شود که از ارواح گم شده محافظت می کند و همچنین یک موش ملکه دمدمی مزاج نیز سرراهش قرار می گیرد. هر دوی این شخصیت ها بهای حضور خود را در این داستان می پردازند. اما این شخصیت های کمیک و عجیب و غریب آن قدرها هم شرور نیستند و برنامه های خود را دارند. این فیلم سرشار از مولفه هایی همچون این مورد است که توضیحات ساده را به چالش می کشد و لایه هایی فراتر از فهم ما در دنیای کاملی از غافلگیری ها ارائه می دهد.
ارتباط «چون» با یک دلفین جادویی در فیلم Big Fish and Begonia ممکن است ساده باشد، اما سرشار از احساسات است و داستانی جهانی به شمار می رود که هر گونه بدبینی را از بین می برد. درست همان طور که قهرمانان ماهی بزرگ و بگونیا جهشی به دنیاهای جادویی جدید و آب های ناشناخته می کنند، این فیلم شما را به سفری هیجان انگیز به نوعی تخیل جالب توجه می برد که در آن عملا هر اتفاقی امکان پذیر است.