بهترین بازی های عاشقانه که توانستند یک داستان رمانتیک را به بهترین شکل ممکن برای مخاطب روایت کنند خیلی زیاد نیستند. اما بازی هایی هم هستند که توانستند که یک داستان عشقی را به گونهای روایت کند که قابل مقایسه با عاشقانه ترین فیلمها و کتابهای شناخته شده در جهان باشد.
بازیهای ویدیویی همواره یک تجربه جذاب و درگیرکننده را ارائه میدهند. خیلی اوقات با شخصیتها، داستان و دنیای یک بازی ارتباطی عمیق برقرار میکنیم و حتی به آن عشق میورزیم. بعضی از بازیها هم با تعریف کردن یک داستان احساسی و عاشقانه سعی میکنند تا این عشق را به ما بازگردانند. حتی برخی عناوین، پا را فراتر میگذارند و با روایت یک قصه رمانتیک بین دو شخصیت، پیوندی عمیق با مخاطبشان برقرار میکنند.
در این مقاله قصد داریم تا به مناسبت روز ولنتاین به معرفی همین بازی های عاشقانه و شخصیتهایی که شاهد عشق مثالزدنیشان در این بازیها بودهایم بپردازیم. با ما همراه باشید تا 10 بازی عاشقانه با زوجهای فراموشنشدنی را با هم مرور کنیم.
آنچه در این مقاله میخوانید
بهترین بازی های عاشقانه
همه بازیهایی که در ادامه معرفی میکنیم ممکن است جزو بازی های عشقی نباشند و داستان اصلی آنها چیز دیگری باشد اما، این عناوین توانستند همزمان با روایت اصلی، توجه ویژهای هم به عشق میان دو کاراکتر داشته و تبدیل به بهترین بازی های عاشقانه کامپیوتر و دیگر پلتفرمها شوند.
1. یونا و تایدوس (بازی Final Fantasy X)
شمارههای مختلف مجموعه فاینال فانتزی چند تا از بهترین داستانهای عاشقانه و رمانتیک در بازی های ویدیویی را روایت کردهاند. برای نمونه بازی Final Fantasy 8 درباره عشقی به گستردگی زمان و فضا بود. اما اگر بخواهیم از بین تمام بازیهای این سری فقط یکی را به عنوان بهترین بازی عاشقانه انتخاب کنیم، بدون شک شماره دهم آن یعنی Final Fantasy X را به عنوان عاشقانه ترین بازی جهان برمیگزینیم.
یونا و تایدوس دو شخصیت اصلی این بازی، نوجوانانی هستند که تمام الگوهای قهرمانان دنیاهای فانتزی را میتوانیم در ظاهر و رفتارشان ببینیم. این دو در ابتدا فقط به عنوان دوست در کنار یکدیگر هستند، اما لحظهای که شاهد جرقه عشق بین آنها در جهان این بازی هستیم، یکی از تاثیرگذار ترین و بهترین لحظات عاشقانه در تاریخ مجموعه فاینال فانتزی است.
2. مانکی و تریپ (بازی Enslaved)
در سالهای اخیر استفاده از فناوری موشن کپچر در بازیهای ویدیویی رواج پیدا کرده است، اما زمانی که بازی Enslaved: Odyssey to the West در سال 2010 منتشر شد، عناوین زیادی نبودند که حرکات شخصیتهای اصلی را تا این حد طبیعی بازسازی کنند. استودیوی نینجا تئوری به خوبی از این تکنولوژی بهره گرفته بود تا دو شخصیت اصلی بازیش را به واقعیترین شکل ممکن به گیمرها معرفی کند. در میانپردههای جذاب این بازی، شاهد ارتباط مانکی و تریپ بودیم که هر لحظه قویتر و عمیقتر میشد.
در ابتدای بازی، مانکی را به عنوان اسیر تریپ میدیدیم. اما تریپ به کسی نیاز داشت که در دنیای وحشی و پر از رباتهای خطرناک، او را راهنمایی کند. همین موضوع باعث شد تا این دو مجبور شوند با هم کنار بیایند و متحد باشند. در طول داستان بازی شاهد از خود گذشتگی هر کدام از این شخصیتها برای دیگری بودیم. این موارد باعث شدند تا مانکی و تریپ در این بازی عاشقانه به هم دل ببندند.
3. نیتن دریک و النا فیشر (مجموعه Uncharted)
هیچ کدام از بازیهای سری Uncharted را نمیتوان جزو بهترین بازی های رمانتیک نامید. شخصیت اصلی این مجموعه یعنی نیتن دریک در واقع بیشتر به قهرمانان فیلمهای اکشن مانند جیمز باند و ایندیانا جونز شباهت دارد. اما شخصیت نیتن یک جنبه رمانتیک هم دارد. او در بازی اول عاشق النا فیشر که یک خبرنگار است میشود. سپس در شماره دوم مجموعه میبینیم که با یک دوست قدیمی به نام کلویی فریزر ملاقات میکند. اما از میانههای داستان، النا دوباره به زندگی نیتن پا میگذارد تا خاطرات شیرین گذشته برای آنها زنده شود.
النا مخالف جنگ و جنایت است و همین موضوع روی نیتن نیز اثر میگذارد. در پایان بازی میبینیم که نیتن بیش از اینکه بخواهد به دنبال جواهرات و گنجینههای باستانی باشد، به فکر نجات دادن مردم است. عشق به النا باعث شد تا نیتن به انسان بهتری تبدیل شود. در ادامه بازیهای این مجموعه شاهد ازدواج نیتن و النا هستیم.
4. جان و ابیگیل مارستون (بازی Red Dead Redemption)
یک بازی عاشقانه که قرار نیست فقط قصه آشنایی افراد را روایت کند. بعضی از داستانهای رمانتیک نشان میدهند که چگونه دو نفر میتوانند طی سالهای طولانی عاشق هم بمانند. جان مارستون و ابیگیل سالها قبل از اینکه داستان بازی Red Dead Redemption آغاز شود، با هم آشنا شده بودند؛ اما در طول ماجراهای این بازی میبینیم که همچنان به یکدیگر عشق میورزند.
جان در بازی Red Dead Redemption بیشتر زمان خود را به دستگیر کردن جنایتکارها میپردازد و دور از همسر و پسرش به سر میبرد. اما او در تمام طول ماجراجویی خود به ابیگیل وفادار میماند و وقتی که مجددا به خانه برمیگردد، عشقش را به گرمی به همسرش ابراز میکند.
5. گرالت و تریس (مجموعه The Witcher)
در بین تمام بازیهای نقشآفرینی فانتزی، مجموعه The Witcher جایگاه ویژهای دارد. شخصیت اصلی این سری یعنی گرالت، یک شکارچی هیولا است که به شهرهای مختلف سفر میکند و به شکار موجودات افسانهای میپردازد. تریس در این بازی یک زن جادوگر است که رابطهای عاشقانه و رمانتیک و تا حدودی عجیب با یکی از بهترین ویچرها یعنی گرالت دارد. نباید منتظر یک عشق معمولی از آنها باشید. به هر حال از دو نفر که صاحب قدرتهای جادویی هستند، نمیتوان انتظار داشت که حتی در عشقشان طبیعی رفتار کنند.
با اینکه گرالت مرد جذابی است و خیلی از دخترهایی که سر راهش قرار میگیرند آرزوی به دست آوردن او را دارند، اما او همیشه به تریس علاقهمند بوده و در بازی های این مجموعه نیز بارها شاهد روابط عشقی این دو بودهایم.
6. واندر و مونو (بازی Shadow of the Colossus)
یکی از بهترین بازی های عاشقانه در جهان بازی Shadow of the Colossus است، گاهی اوقات عشق باعث میشود تا افراد دیوانه ترین کارها را انجام دهند. حتی ممکن است آنها به انسان دیگری تبدیل شوند؛ اتفاقی که برای واندر، شخصیت اصلی بازی Shadow of the Colossus افتاد. او به سرزمین ممنوعه رفت و پیمان بست تا با 16 غول عظیمالجثه مبارزه کند و عشقش مونو را به زندگی بازگرداند.
اما نکته جالب این جا بود که واندر نمیدانست با کشتن هر کدام از غولهای بازی، خودش یک قدم به نابودی نزدیکتر میشود. داستان عشق واندر و مونو مثل خیلی از قصههای عاشقانه، پایان شادی ندارد و به همین دلیل هم یکی از عاشقانه ترین بازی های جهان است.
7. داستان عاشقانه بازی Florence
ساخت بازی های عاشقانه دونفره برای پلتفرمهای موبایل کاری است که ریسک زیادی دارد. چرا که برخلاف کنسول و کامپیوتر شما در یک بازی موبایلی نمیتوانید یک داستان چندین ساعته روایت کرده و در بطن آن به روابط میان شخصیتها هم بپردازید و در نهایت هم یک بازی به یادماندنی خلق کنید.
Florence یکی از بهترین بازی های رمانتیک و عاشقانه برای موبایل است. این گیم توانسته یک داستان عاشقانه را با حفظ تعادل میان گیمپلی و ارائه قابلیتهای تعاملی روایت کند. شما در این بازی کنترل یک دختر بیست و چند ساله را برعهده دارید. هر روز باید کارهای تکراری و خسته کننده انجام دهید تا اینکه یک روز او عشق زندگیش را پیدا میکند.
اما آیا واقعا این مرد عشق زندگی او است؟ در این بازی شما شاهد عشق و عاشقی دو کاراکتر اصلی و روزهای خوب و بد آنها هستید. بدون اینکه هرکدام از آنها در طول بازی حتی یک کلمه صحبت کنند. بازی داستان را با کمک موسیقی، تصاویر و لحظات کوتاهی که میتوانید با کاراکترها تعامل کنید، روایت میکند. البته نمیخواهیم بیش از حد داستان را اسپویل کنیم، این بازی از آن دست بازی های عاشقانه دخترانه است که حتما باید خودتان تجربه کنید.
8. جانی و ریور (بازی To the Moon)
قصه عاشقانهای که در بازی To the Moon شاهدش هستیم یک بخش فرعی از داستان اصلی نیست، بلکه همه ماجراهای بازی را شامل میشود. در ابتدای بازی با مرد سالخوردهای به نام جانی آشنا میشویم که در حال مرگ است و تنها یک آرزو دارد: سفر به ماه. شما وظیفه دارید که با استفاده از یک دستگاه پیشرفته، مغز جانی و خاطرات او را دستکاری کنید و از این طریق آرزوی سفر به ماه را برایش برآورده سازید. اما وقتی وارد خاطرات جانی میشوید، به ارتباط عجیب میان او و همسرش ریور که چند سال پیش مرده است پی میبرید.
ریور به خاطر بیماری عجیبی که داشت نمیتوانست به خوبی با جانی ارتباط برقرار کند؛ به همین خاطر میبینیم که نوع تعامل آنها با یکدیگر بسیار نامانوس است. با مرور خاطرات جانی، درباره عشقش به بریور کنجکاوتر میشوید. در پایان وقتی میفهمید که چرا جانی میخواهد به ماه سفر کند، محال است بتوانید جلوی اشکهای خود را بگیرید.
9. لینک و زلدا (مجموعه The Legend of Zelda)
سابقه عشق میان لینک و زلدا به سالها پیش و دهه 1980 میلادی برمیگردد؛ زمانی که بازیهای ویدیویی به صورت پیکسلی و با جزئیات بسیار کم نمایش داده میشدند. وقتی لینک برای اولین بار زلدا را نجات داد، خیلی از گیمرهای امروزی حتی به دنیا هم نیامده بودند. در طول همه این سالها رابطه عشقی میان لینک و زلدا عمیقتر و محکمتر شده و در بازی های اخیر این مجموعه مانند Skyward Sword به طور آشکار شاهد عشق این دو نفر بودهایم.
10. ماریو و پیچ (مجموعه Super Mario) | بهترین بازی رمانتیک
برای خیلی از گیمرها، یکی از اولین بازی های عشقی که تجربه کردهاند، قارچخور یا همان ماریوی معروف است. این بازی یکی از بازی های عاشقانه ای است که کاربران ایرانی هم از سالهاست به آن علاقه دارند. ماریو و پیچ (شاهزاده خانم) همیشه عاشق یکدیگر بودند. جالب اینجاست که در تمام بازیهای این مجموعه، همیشه ماریو یک ماموریت ساده دارد و آن نجات دادن شاهزاده خانوم از دست باوزر خبیث است. برخلاف سایر زوجهایی که در این فهرست آنها را معرفی کردیم، روابط بین ماریو و پیچ در طول تمام این سالها هیچ تغییری نکرده است. همیشه در ابتدای بازی، ماریو از اسیر شدن پیچ به دست باوزر خبردار میشود و برای نجات دادن او تلاش میکند.
البته عشق ماریو و شاهزاده خانوم یک درس بزرگ نیز به ما میدهد؛ اینکه طبقه اجتماعی افراد نمیتواند مانع از علاقه آنها به یکدیگر شود و حتی یک لولهکش ساده هم میتواند شخصیت اصلی یکی از عاشقانه ترین بازی های جهان باشد.
سخن پایانی
نظر شما درباره زوجهایی که معرفی کردیم چیست؟ به نظر شما بهترین بازی های عاشقانه خارجی کدام عناوین هستند؟ جای کدام بازی عاشقانه در این فهرست خالی است؟ لطفاً نظرات خود را از طریق کامنت با ما در میان بگذارید.