بازی Evil Within 3 از جمله عناوینی است که مدتهاست خواهان منتشر شدنش هستیم. در این مقاله به انتظاراتمان از داستان بازی شیطان درون 3 خواهیم پرداخت. با ما همراه باشید.
دو نسخه اول سری شیطان درون (The Evil Within) از نظر فضاسازی و جنبههای دیگر مربوط به ایجاد اتمسفر وحشت، در ژانر خود بسیار موفق عمل کردهاند. علاوه بر اینها این دو بازی در زمینه خلق شخصیتهای جالب و در عین حال پیچیده نیز عملکرد خوبی از خود نشان دادهاند. روایتی که از نسخه اول سری شروع شد و با نسخه دوم ادامه یافت در جایی خاتمه یافت که سبب شد بسیاری از ما منتظر یک نقطه اوج کلیدی باشیم؛ نقطه اوجی که به احتمال زیاد در بازی Evil Within 3 شاهد آن خواهیم بود. با ما باشید تا با نیمنگاهی به سرگذشت این سری بازی منحصربهفرد، داستان نسخههای قبلی شیطان درون را بررسی کرده و نهایتا به انتظاراتی که از داستان بازی Evil Within 3 میتوانیم داشته باشیم بپردازیم.
آنچه در این مقاله میخوانید:
- سرگذشت سری بازی The Evil Within
- مرور داستان بازی The Evil Within
- نگاهی بر داستان بازی The Evil Within 2
- تریلر بازی شیطان درون
- انتظاراتی که از داستان بازی Evil Within 3 داریم
سرگذشت سری بازی The Evil Within
سری بازی Evil Within با بازگشت شینجی میکامی (Shinji Mikami) به ژانر ترس و بقا (Survival Horror) شروع شد و از آن موقع تاکنون دو بازی مختلف و چندین بسته الحاقی (DLC) از آن منتشر شده است. جا دارد اشاره کنیم که در طی انتشار این نسخهها، این سری بازی، طرفداران مختص خود را نیز پیدا کرده است. وظیفه کارگردانی و هدایت کلی نسخه اول بازی Evil Within بر عهده خود شینجی میکامی گذاشته شد و صرف همین قضیه باعث شد که این بازیساز خلاق، بسیاری از تغییرات مثبت و ارتقاهای گوناگون را وارد ژانر ترس و بقا کند؛ ژانری که تا آن موقع تمرکز اصلیاش بر روی مبحث اکشن بود که یکی از بزرگترین دلایل آن نقش خود میکامی در ساخت بازی رزیدت اویل 4 بود.
کارگردان دومین نسخه بازی Evil Within، جان جوهاناس (John Johanas) نام دارد که در این نسخه دستاوردهای میکامی را ادامه داده و به شکل قابلملاحظهای بر جنبههای مختلف بازی اول از نظر کیفی افزوده است. میتوان گفت تغییراتی که میکامی به همراه جوهاناس در این بازیها انجام دادهاند، سبب بازگشت ژانر ترس و بقا به ریشههای خود شده و در عین حال این ژانر را هر یک به نوبه خود مدرن کردهاند. داستان بازی Evil Within از هر لحاظ متقاعدکننده و در عین حال تراژیک محسوب میشود؛ اما شاید مهمترین نقطه ضعف آن، سرمایهگذاری کم پردازشگران داستان روی مبحث «تحول قهرمان» باشد.
داستان بازی Evil Within 2 تا حدود زیادی این مشکل را برطرف کرده است؛ اما از طرف دیگر، ماجرا کمی پیچیدهتر شده است؛ به ویژه در مورد تعداد ضدقهرمانهایی که برای مخاطبان خود معرفی میکند. در آنسوی ماجرا با وجود قضایای گفته شده میتوان گفت که روایت کلی سری تاکنون بسیار درگیرکننده و گیراست و از هر جهت ما را به سوی نقطه اوجی سوق میدهد که انتظار اتفاق افتادنش را در بازی Evil Within 3 میکشیم.
مرور داستان بازی The Evil Within
داستان بازی شیطان درون (Evil Within) در رابطه با سباستین کاستیانس (Sebastian Castellanos) است. سباستین یک کارآگاه الکلی است که بدون شک وضعیتش در گذشته بهتر از زمان حال بوده است. وقایع بازی از جایی شروع میشوند که سباستین، همکارش جوزف اودا (Joseph Oda) و کارآگاه دیگری به نام ژولی کیدمن (Juli Kidman)، دعوت میشوند تا به ناآرامی موجود در بیمارستان روانی بیکُن (Beacon) رسیدگی کنند. در راه این بیمارستان سه نفر گفته شده به شکلی غیرقابل پیشبینی به دنیایی مجازی کشیده میشوند که استم (STEM) نام دارد. این دنیای مجازی، آینهای از دنیای واقعی محسوب میشود؛ اما مشکل اصلی آن در این قضیه نهفته است که این دنیا پر از موجودات ترسناک سنگدل است.
در دنیای گفته شده، موجودات زشت و منفوری وجود دارند که ممکن است از خلا به شما حملهور شده، شما را شکار کرده و نهایتا نابودتان کنند. مهمتر از همه، این دنیا تحت کنترل یک مخترع و دانشمند نابغه دیوانه به نام روویک (Ruvik) قرار دارد که استم (STEM) را با همه موجودات درون آن خلق کرده است.
وظیفه اصلی سباستین در این میان، بازیابی و آزادکردن بیماری به نام لزلی ویترز (Leslie Withers) است که در بیمارستان روانی گفته شده بستری شده است. البته علاوه بر این سباستین باید راه روویک را نیز برای همیشه سد کند. جا دارد بگوییم روویک نیز برای یکی از اهداف شوم خود به دنبال لزلی است. با پیشروی در روند داستان بالاخره مشخص میشود که مغز روویک تنها عضو واقعی بازمانده از او پس از مشاجرهای است که با سازمان قدرتمند و تاریکی به نام موبیوس (Mobius) داشته است؛ سازمانی که در جستوجوی روویک برای خلق STEM نقش تهیهکننده را بازی کرده است.
هدف نهایی روویک انتقال آگاهیاش به درون بدن فیزیکی لزلی برای فرار از زندانی است که گرفتار آن شده و نهایتا انتقام گرفتن از دنیا است. در بخشهای پایانی داستان، سباستین بالاخره موفق میشود که ظاهرا با کشتن روویک از استم (STEM) فرار کند. در این قسمت سباستین را در حالی میبینیم که از بیمارستان روانی بیکون خارج میشود و لزلی را در حالی مشاهده میکند که همانند او در حال راه رفتن است؛ اما راه رفتنش شباهت زیادی به روویک دارد.
نکته جالب آنجاست که ماجرا در این نقطه تمام نمیشود و صدای جیغمانندی که در طول بازی همواره آن را به دخالتهای روویک مرتبط دانستهایم، به مغز سباستین رخنه کرده و لزلی ناپدید میشود. ماجرای گفته شده به شکل تلویحی به ما اشاره میکند که سباستین در ماموریت خود موفق عمل نکرده و روویک آزادتر از همیشه به دنیا بازگشته و آماده است تا آن را بار دیگر ویران کند.
نگاهی بر داستان بازی The Evil Within 2
وقایع بازی شیطان درون 2 (The Evil Within 2)، حدود سه سال پس از حادثه تیمارستان بیکون رخ میدهند. سباستین در حال انجام کاری است که در آن متخصص است و آن کار چیزی نیست جز نوشیدن مشروبات الکلی به شکل دیوانهوار جهت فرار از این فکر که (ظاهرا) دخترش مرده است. در این میان ژولی به عنوان مامور مخفی سازمان موبیوس به ما معرفی میشود. ژولی به سمت سباستین آمده و او را از توطئهای آگاه میکند که حول محور دخترش لیلی کاستیانس (Lily Castellanos) میچرخد.
لیلی براساس اظهارات ژولی زنده است و به عنوان هسته مرکزی یک پروژه استم (STEM) جدید در حال استفاده است. قصد سازمان موبیوس در راستای متحد کردن مردم جهت ساختن یک شهر مستقل مرتبط با این سازمان است. قضیه گفته شده زمانی مشخص میشود که اندکی در داستان پیش رفته و پی میبریم که واقعه در حال رخداد، کمی جدیتر بوده و هدف اصلی این سازمان، ایجاد یک آرمانشهر مجازی است.
تئودور والاس (Theodore Wallace) که رئیس قبلی برنامه استخدامی شرکت موبیوس محسوب میشد، به دنبال کسب قدرت است و در ادامه داستان موفق میشود برنامه گفته شده را تحت کنترل خود درآورد و لیلی را تصاحب کند. از سوی دیگر میرا (Myra) که مادر لیلی و همسر دلسرد سباستین محسوب میشود، به شکلی ناگهانی از اعضای مخفی موبیوس از آب در میآید و به لیلی کمک میکند تا از دست تئودور فرار کند. در این میان استرسی که لیلی دچار آن میگردد، سبب سقوط اتحادیه میشود. در پی این حادثه، تیمی از مامورین موبیوس جهت نجات دادن لیلی و بیرون کشیدن او از استم (STEM) دست به عمل میزنند؛ اما در نهایت به علت تلاشهای تئودور ناکام میمانند. در این نقطه سباستین (Sebastian) توسط شرکت موبیوس خوانده میشود تا مانع تئودور شود و لیلی را نجات دهد.
جا دارد اشاره کنیم که علاوه بر تئودور، سباستین در این نسخه باید راه یک دشمن دیگر را نیز سد کند و او کسی نیست جز استفانو ولنتینی (Stefano Valentini). استفانو عکاسی دیوانه است که همانند تئودور به دنبال گروگان گرفتن لیلی و تحت کنترل درآوردن اتحادیه است. جا دارد اشاره کنیم که استفانو در گذشته شهروندی بوده است که توسط تئودور استخدام شده بود؛ اما با پیشنهاد تئودور مبنی بر قدرت در ازای به دست آوردن لیلی، به سرعت قدرتطلب میشود. استفانو پیشنهاد گفته شده را در ابتدا میپذیرد؛ اما بعدها، پس از دیدن قابلیتهای لیلی، تصمیم میگیرد که او را برای خود نگه دارد. در آن سوی ماجرا سباستین را داریم که باید با هر دو این مریضهای روانی و همچنین میرا (Myra) که توسط استم (STEM) تحت کنترل درآورده شده است مقابله کند.
پس از آنکه سباستین با تمامی تهدیدهای گفته شده مقابله میکند، میرا که حواس خود را بازمییابد، خود را برای آزادکردن لیلی و سباستین فدا میکند و در عین حال ژولی نیز نمود بیرونی سازمان موبیوس را در دنیای خارجی از بین میبرد. در صحنهای پس از تیتراژهای پایانی نسخه دوم، شاهد صفحهنمایشی هستیم که با خطوط کُد (Code) در جایی که احتمالا اتاق استم بیمارستان روانی قدیمی بیکون است روشن میشود. به احتمال زیاد این صحنه بازگشت روویک (Ruvik) و تصمیمش برای عملی کردن انتقامش را برایمان نوید میدهد.
تریلر بازی شیطان درون
در قسمت زیر، تریلر بازی شیطان درون را میبینیم. با ما باشید.
انتظاراتی که از داستان بازی Evil Within 3 داریم
شاید بتوان گفت اولین انتظارمان از بازی Evil Within 3، به هم گره خوردن رگههای سستی است که در مورد داستان بازی تاکنون با آنها مواجه هستیم. از جمله این رگههای سست میتوان به وضعیت مکانی جوزف (Joseph) و همچنین زنده بودن یا نبودن او اشاره کرد. علاوه بر آن از موقعیت ژولی (Juli) نیز پس از نابودشدن سازمان موبیوس بیاطلاع هستیم. به غیر از موارد گفته شده، هنوز در مورد زنده بودن یا نبودن میرا (Myra) هم شک داریم. نهایتا شاید انتظار مهمتری که از بازی Evil Within 3 میتوانیم داشته باشیم، بازگشت روویک (Ruvik) باشد.
روویک از جمله ضدقهرمانهای منحصربهفردی است که به خوبی حس وحشت را به مخاطب خود القا میکند. او دانشمندی با نبوغ بسیار بالاست؛ آنقدر بالا که سازمان موبیوس این ضرورت را حس کرد که او را به قتل رسانده و از مغزش به عنوان هسته اولین دنیای استم (STEM) استفاده کند. این سازمان با انجام دادن کار گفته شده گمان میکرد قدرت روویک را خنثی کرده و در عین حال هستهای مناسب برای میزبانی از تیمارستان بیکون (Beacon) پیدا کرده است؛ اما روویک نقشه به مراتب متفاوتتری داشته است؛ چراکه در ادامه داستان شاهد بودیم که به جای میزبانی از بیکون، این نابغه تبدیل به خدای بیکون شد.
در نتیجه این کار، روویک بیکون را تبدیل به انعکاسی از دید تحریفشده خود از دنیای پیرامونش کرد. از جمله مصداقهای این تبدیل، میتوان به ایجاد موجودات شرور برای تعقیب و از بین بردن دشمنان خود و همچنین در دست گرفتن کنترل بدن لزلی (Leslie) اشاره کرد. نکته جالب ماجرا آنجا است که تمامی قضایای گفته شده، درست زمانی اتفاق میافتند که فکر میکردیم سباستین از خلال ماجرای بازی، به عنوان پیروز میدان خارج شده است؛ اما درست در لحظههای آخر از سمت روویک با اشارههایی مواجه شدیم که تمامی پیشفرضهایمان را زیرورو کرد.
شاید بتوان گمان برد هنگامی که روویک به وقایع بازی بازگردد، دنیای اطراف خود را بدون اخطار قبلی تبدیل به واقعیت ایدهآلی از جهان استم (STEM) کند. دلیلمان برای این تخمین، روند تکاملی است که روویک در طی دو نسخه قبلی طی کرده است. در ابتدای بازی اول، روویک موفق شده بود که به نسخه محدودی از قدرت مورد نیاز برای این کار دست یابد. بهترین نمود این قدرت را هنگامی میبینیم که سباستین، جوزف و ژولی در حال رفتن به بیمارستان روانی بیکون هستند و از بلندگوی ماشین پلیسی که سوار آن هستند، صدای جیغمانند روویک شنیده میشود.
جا دارد اشاره کنیم که انگیزه اصلی روویک برای ایجاد استم (STEM)، تا حد زیادی زنده کردن خواهرش لارا (Laura) است که در بچگی، زندهزنده سوزانده شده بود؛ البته پس از خلق استم توسط او، انگیزههایش نیز به مرور عوض شدند. سرعت این تغییر با زندانی شدن او در دنیای آفریده خودش توسط سازمان موبیوس بیشتر هم شد. به عبارت دیگر روویک که به خودی خود یک کودک پریشان و آسیبدیده محسوب میشد (کشتن والدین خود و استفاده از ثروت آنها برای تحقیقاتش پس از مرگ اسفناک خواهرش لارا)، به شکل عجیبوغریبی عقدههایش را در استم خالی کرده و به مرور آن را تبدیل به یک کابوس زنده کرد.
شاید بهترین تعبیر برای توصیف او واژه خدا (God) باشد؛ چراکه روویک دنیایی را که خلق کرده است صرفا همانند یک اسباببازی میبیند که میتواند هر لحظه با آن بازی کند. ساکنان این دنیا نیز به دو دسته تقسیم میشوند: افرادی که باید بیچونوچرا از او اطاعت کنند و افرادی که باید نابود شوند.
میتوان گفت انتقام از سازمان موبیوس در یک مقطع، انگیزه مهمی برای روویک محسوب میشد؛ اما از سوی دیگر گمان میرود سقوط این سازمان، چندان هم نفرت کلی او را کمرنگ نکند. هدفهای فعلی روویک احتمالا سباستین، جوزف و ژولی باشند؛ آن هم به دلیل تهدید آشکاری که برای روویک دارند. احتمال دارد در شروع بازی Evil Within 3، روویک به مستحکم کردن دنیای جهنمی خود پرداخته و به تدریج برای زجردادن و نهایتا کشتن سه قهرمانی که نام بردیم تلاش کند. هنگامی که اتفاق گفته شده افتاد، احتمالا روویک به دنبال انتقام از کل بشریت برود و شمار زیادی از افراد جهان را نابود کند. در این میان فراموش نکنیم که ممکن است روویک برای لیلی نیز (به خاطر سازگارپذیریاش با STEM)، برنامههای خاص خود را داشته باشد.
در ابتدا با بررسی سرگذشت سری Evil Within، داستانهای نسخه اول و دوم شیطان درون را مورد مطالعه قرار داده و سپس به انتظاراتی پرداختیم که میتوانیم از داستان بازی Evil Within 3 داشته باشیم. امیدواریم خواندن این مقاله برای طرفداران این سری بازی منحصربهفرد مفید واقع شود.
نظر شما درباره مجموعه بازیهای The Evil Within چیست؟ آیا شما هم در انتظار بازی Evil Within 3 هستید؟ نظرات خود را میتوانید از طریق بخش کامنتهای سایت با ما در میان بگذارید.