بازی های دویل می کرای (Devil May Cry) داستان و شخصیت های بسیار جذابی دارند و در فاصله چند روز مانده به عرضه Devil May Cry 5 قصد داریم مروری بر داستان این مجموعه داشته باشیم. با پلازا همراه باشید.
بازیهای دویل می کرای (Devil May Cry)، ساخته شرکت کپکام هستند که قبلا مروری بر تاریخچه این فرنچایز محبوب و نحوه رشد و تبدیل شدن آن به مجموعه محبوب کنونی را داشتهایم. در ادامه مقالات مربوط به Devil May Cry قصد داریم مروری بر داستان این بازیها داشته باشیم و وقایع هر قسمت را به صورت جداگانه بیان کنیم. البته داستان نسخه ریبوت Devil May Cry در این مطلب در نظر گرفته نشده است چرا که به نوعی مستقل از سری اصلی این مجموعه محسوب میشود. اگر هم قصد دارید اطلاعاتی از شماره 5 به دست بیاورید حتما مقاله قبلی ما در این خصوص را مطالعه کنید. قبل از شروع، بهتر است بگوییم که ترتیب زمانی داستان این مجموعه اخیرا تغییر کرده و وقایع دویل می کرای 4 بعد از دویل می کرای 2 رخ داده و دویل می کرای 5 نیز پس از دویل می کرای 4 رخ میدهد. اگر بخواهیم به ترتیب بیان کنیم، اول وقایع دویل می کرای 3 و بعد 1، 2، 4 و نهایتا 5 رخ میدهند. اما ما در این نوشته وقایع داستانی را بر اساس زمان عرضه هر بازی مرتب کردهایم که در صورت علاقه، میتوانید مطالب را به ترتیبی که در بالا ذکر کردیم، مطالعه کنید. قبل از شروع، میتوانید تریلر کوتاه جدیدی که کپکام اخیرا از داستان کل مجموعه Devil May Cry منتشر کرده را به همراه ویدیویی طولانیتر از داستان این مجموعه، تماشا کنید. با پلازا همراه باشید.
فهرست عناوین این مطلب:
- مقدمه داستانی دویل می کرای (Devil May Cry)
- داستان دویل می کرای (Devil May Cry)
- داستان دویل می کرای 2 (Devil May Cry 2)
- داستان دویل می کرای 3 (Devil May Cry 3)
- داستان دویل می کرای 4 (Devil May Cry 4)
مقدمه داستانی دویل می کرای (Devil May Cry)
داستان در زمانهای بسیار دور و حدود 2000 سال پیش آغاز میشود، زمانی که جنگی بین دنیای شیاطین و انسانها در حال وقوع بود. این نبرد با شورش یک شیطان به نام «اسپاردا» (Sparda) بر علیه فرمانروای دنیای شیاطین، یعنی «موندوس» (Mundus)، به پایان رسید و دنیای انسانها نجات پیدا کرد. اسپاردا دروازه بین این دو دنیا را که برجی به نام «تمن نی گرو» (Temen-ni-gru) بود طی انجام آیینی بست. او برای این کار، مجبور شد یک کشیش زن و همچنین قدرت شیطانی خود را فدا کند. اسپاردا قدرت خود را در شمشیری قرار داد. او همچنین گردنبند کاملی را که کلید رفتن به دنیای شیاطین بود برداشت. شمشیر نیز بدون داشتن گردنبند کامل، نیروی خود را از دست میداد.بعدها اسپاردا ناپدید شد و نام او به افسانهای میان مردم تبدیل شد. اما سپس او در قرن بیستم دوباره ظاهر شد و با یک زن انسان به نام «ایوا» (Eva) آشنا شده و این دو عاشق هم میشوند. اسپاردا گردنبند کامل را به عنوان هدیه، به ایوا میدهد. ایوا از اسپاردا دوقلوهایی به نامهای «دانته» و «ویرجیل» را به دنیا میآورد اما اسپاردا دوباره بنا به دلایلی نامشخص، ناپدید شده و همسر و فرزندانش را تنها میگذارد. ایوا نصف گردنبد کامل را به دانته و نصف دیگر را به ویرجیل میدهد. مدتی طول نمیکشد که موندوس برای انتقام از اسپاردا، شیاطین خود را به دنبال خانواده او میفرستد و در این راه، ایوا کشته میشود اما دانته و ویرجیل جان سالم به در میبرند.
داستان دویل می کرای (Devil May Cry)
شماره اول دویل می کرای از جایی شروع می شود که دانته در دفتر خود توسط یک زن مرموز به نام «تریش» (Trish) مورد حمله قرار میگیرد. او پس از دفع حملات تریش، به او میگوید که او به دنبال قاتلان مادرش است و در این راه، به شکار شیاطین میپردازد. تریش نیز به دانته میگوید که حمله او، صرفا یک تست بوده و امپراتور شیاطین یعنی موندوس که دانته او را مسئول قتل خانوادهاش میداند، قرار است برگردد. تریش و دانته به دنبال موندوس، به یک قلعه بزرگ رفته و آنجا از همدیگر جدا میشوند.
دانته در جستجوی قلعه، با موجودات شیطانی این قلعه که شبیه عروسکهای خیمه شب بازی هستند، روبهرو میشود. او همچنین یک شمشیر جدید به نام Alastor را پیدا کرده و با یک عنکبوت شیطانی به نام «فانتوم» (Phantom)، روبهرو میشود. دانته از این مبارزه، پیروز بیرون میآید اما بعدا و در یک راهروی تنگ، دوباره با او درگیر میشود که این درگیری همواره در طول بازی ادامه دارد. پس از ادامه دادن به جستجوی قلعه، او با شیطانی به نام «نلو آنجلو» (Nelo Angelo) روبهرو میشود. این شیطان در مبارزه با دانته پیروز میشود اما پس از دیدن گردنبندی که دانته بر گردن دارد، فرار میکند. در ادامه، نلو آنجلو دو بار دیگر نیز در طول بازی به دانته حمله میکند و در نهایت مشخص میشود که نلو، همان برادر دوقلوی دانته، یعنی ویرجیل است که توسط موندوس تسخیر شده است. بعد از مغلوب شدن ویرجیل، دو گردنبند این دو برادر با هم ترکیب میشود و شمشیر فورس اج دانته (Force Edge) که متعلق به پدرش بود، به شمشیر اسپاردا تبدیل میشود.
دانته از این نبرد، پیروز بیرون آمده و با قرار دادن گردنبند و شمشیر پیش بدن بیحرکت تریش که درست مانند مادرش، جان خود را فدای دانته کرده بود، از آنجا دور میشود. بعدا موندوس، دوباره برگشته و با دانته که اکنون تضعیف شده است، روبهرو میشود. اما تریش از راه میرسد و با استفاده از قدرتهای خود، به دانته کمک میکند. این دو بالاخره موندوس را شکست میدهند اما او سوگند میخورد که دوباره بازگشته و به دنیای انسانها حکمرانی خواهد کرد. زمانی که تریش از دانته عذرخواهی میکند، شاهد گریههای او هستیم که دانته در واکنش به این امر، به تریش میگوید که او انسان شده و دیگر فقط شیطان نیست، چون «شیطانها هیچ وقت گریه نمیکنند.» دانته و تریش بعدا با هواپیمایی از آن جزیره که در حال نابود شدن است، فرار میکنند. بعد از مشاهده فهرست سازندگان، معلوم میشود که دانته و تریش با هم همکاری کرده و نام مغازه را به «Devil Never Cry» تغییر دادهاند.
داستان دویل می کرای 2 (Devil May Cry 2)
داستان Devil May Cry 2 از جایی آغاز میشود که دانته و دختری به نام «لوسیا» (Lucia) به صورت جداگانه وارد موزهای میشوند که آیتم مهمی به نام «آرکانا مداگلیا» (Arcana Medaglia) آنجا قرار دارد. بعد از مبارزه با گروهی از شیاطین در موزه، لوسیا دانته را به جزیره «دوماری» (Dumary Island) دعوت میکند و او در آنجا با مادر لوسیا یعنی «ماتیر» (Matier) آشنا میشود. ماتیر به دانته میگوید که زمانی در کنار پدر دانته، یعنی اسپاردا از جزیره در برابر حمله شیاطین محافظت کرده است. او از دانته درخواست میکند که به آنها در مبارزه با «آریوس» (Arius) کمک کند. آریوس یک تاجر بینالمللی است که از نیروی شیطانی استفاده میکند و قصد حکمرانی بر دنیا را دارد. دانته یک سکه پرتاب میکند تا در صورت شیر بودن، به آنها کمک کند که اینگونه نیز شد. بعد از اینکه دانته آنها را ترک میکند، ماتیر و لوسیا درباره آرکانا، یعنی آیتمهایی که آریوس برای آزاد کردن شیطان بزرگ، «آرگوساکس» (Argosax) نیاز دارد، صحبت میکنند.لوسیا نهایتا با آریوس مواجه میشود و آریوس به او میگوید که لوسیا را خودش خلق کرده است. در اینجا لوسیا به آریوس حمله کرده اما او با استفاده از جادویش، لوسیا را به کنار پرتاب میکند. کمی بعد، شاهد ملاقات دانته با لوسیا هستیم و او آخرین قسمت آرکانا را قبل از رفتن، به دانته میدهد. دانته بعدا با ماتیر مواجه شده و میخواهد آرکانا را به او بدهد، اما ماتیر از دانته میخواهد از آرکانا برای نجات لوسیا که دوباره به مبارزه با آریوس رفته، استفاده کند. دانته دوباره سکه را برای اعلام جوابش پرتاب میکند و نتیجه دوباره شیر است و دانته به کمک لوسیا میرود. در همین حال لوسیا وارد ساختمان مقر آریوس، یعنی «اوروبوروس» (Uroboros) شده و به او حمله میکند، اما آریوس او را اسیر میکند. دانته از راه میرسد و آرکانا را در قبال لوسیا به آریوس میدهد و بعدا به وی حمله میکند. آریوس برای فرار کردن، دانته را مجبور به انتخاب بین نجات لوسیا یا کشتن او میکند.
بعد از جدایی دانته، آریوس دوباره با قدرتهای شیطانی زنده میشود. در نبرد بین او و لوسیا، در نهایت این لوسیا است که غالب میشود. در داخل پورتال نیز دانته آرگوساکس را شکست میدهد ولی پورتال بسته شده و دانته مجبور میشود با موتورسیکلتش به سمت دنیای شیاطین حرکت کند.
پس از این اتفاقات، ماتیر به لوسیا قوت قلب میدهد که در مورد سرنوشت دانته نگران نباشد، چرا که اسپاردا نیز در چنین وضعیتی قرار گرفته و بازگشته بود. سپس لوسیا سکهای که دانته به او داده بود را بررسی کرده و متوجه میشود که هر دو سمتش یکسان است. بعدها که لوسیا در مغازه دانته به فکر فرو رفته است، صدای یک موتورسیکلت از بیرون شنیده میشود و لوسیا بیرون میرود که ببیند چه کسی است …
داستان دویل می کرای 3 (Devil May Cry 3)
داستان Devil May Cry 3 در واقع پیش از وقایع همه قسمتهای دیگر دویل می کرای رخ میدهد. دانته در مغازهای بدون نام نشسته و شخصی به نام آرکام (Arkham)، دعوتنامهای از برادرش ورجیل برای او میآورد که چیزی نیست جز حمله شیاطین به مغازه او. پس از غلبه بر شیاطین، دانته از مغازه بیرون آمده و شاهد بیرون آمدن برجی بزرگ از درون زمین به نام «تمن نی گرو» (Temen-ni-gru) میشود. او اکنون متوجه دلیل دعوتنامه برادرش شده و به سمت برج حرکت میکند.
در داخل برج، دانته با شیطانی به نام «جستر» (Jester) آشنا میشود که به نظر میرسد به خوبی برج را میشناسد و با نحوه کارکرد قسمتهای مختلف آن، آشنا است و به دانته کمک میکند. سپس دانته دوباره با آن دختر مرموز روبهرو شده و او را «لیدی» (Lady) خطاب میکند. لیدی دوباره از دانته دوری میکند و دانته به راه خود برای رسیدن به بالای برج ادامه میدهد. در بالای برج، او با برادرش ویرجیل روبهرو میشود و ویرجیل که قصد استفاده از گردنبند دانته برای باز کردن دروازه شیطانی را دارد، با دانته مبارزه کرده و پیروز میشود و گردنبند دانته را از او میگیرد و با فرو کردن شمشیر خود دانته به بدن او، وی را میکشد. شمشیر دانته که حالا خون خودش را چشیده، قدرتش آزاد میشود و به دانته قدرت حالت شیطانی «دویل تریگر» (Devil Trigger) را اعطا میکند. دانته از هوش میرود و پس از بیدار شدن، با قدرت جدیدش به دنبال برادرش میافتد که در این راه توسط موجود پرنده نهنگ مانندی به نام «لوایتان» (Leviathan) بلعیده میشود.
پس از فرار کردن از شکم لوایتان، دانته دوباره با لیدی ملاقات میکند و با هم آشنا میشوند. نام واقعی او «مری» (Mary) است که او دیگر از این نام استفاده نمیکند و دانته نیز مجبور میشود او را لیدی خطاب کند. هدف لیدی از حضورش در برج، کشتن پدرش آرکام است که مادرش را به قتل رسانده است. در همین حین، آرکام و ویرجیل به در اتاق کنترل برج میرسند. در اینجا پس از اینکه آرکام در را باز میکند، ویرجیل با بیان اینکه دیگر نیازی به او ندارد، با شمشیرش آرکام را میکشد و وارد اتاق کنترل میشود.
دانته دوباره به دنبال رسیدن به بالای برج است و در این راه، مجددا با لیدی مواجه میشود و پس از مبارزه با او، با توضیح دادن انگیزههای خود به لیدی، اعتماد او را جلب میکند. لیدی نیز سلاح خود را به دانته میدهد. دانته بالاخره با آرکام که ظاهر اسپاردا را دارد، روبهرو میشود. در میانه نبرد میان این دو، ویرجیل از راه میرسد. فرزندان اسپاردا اختلافات خود را کنار گذاشته و با همکاری هم، آرکام را شکست میدهند. پس از این کار، آرکام هم گردنبندها و هم شمشیر فورس اج را از دست داده و به دنیای انسانها سقوط میکند. در آنجا او با لیدی روبهرو میشود. لیدی التماس آرکام برای کمک را قبول نمیکند و او را میکشد.
در همین حین در دنیای شیاطین، دانته و ویرجیل هر کدام گردنبند خود را به دست آورده اما برای تصاحب فورس اج، به مبارزه میپردازند. دانته موفق به شکست ویرجیل میشود اما نمیتواند از سقوط او به اعماق دنیای شیاطین جلوگیری کند. دانته با فورس اج و گردنبند خود به دنیای انسانها بازگشته و دروازه ورود به دنیای شیاطین را میبندد. در آنجا دانته لیدی را بیرون برج ملاقات میکند. در گفتگوی بین آنها، لیدی متوجه اشکی میشود که از صورت دانته به خاطر از دست دادن برادرش جاری شد. در اینجا، لیدی میگوید که ممکن است جایی در دنیا، یک شیطان گریه کند که الهام بخش نام مغازه دانته میشود.
در دنیای شیاطین، ویرجیل با دشمن پدرش و قاتل مادرش موندوس روبهرو میشود و به سمت او حمله میکند که بعدا در شماره اول، معلوم میشود که شکست خورده و به تسخیر او در آمده است.
داستان دویل می کرای 4 (Devil May Cry 4)
بازی Devil May Cry 4 از جایی آغاز میشود که شخصیت اصلی یعنی «نرو» (Nero) که شباهت زیادی به دانته و ویرجیل دارد، به سمت «خانه اپرا» (Opera House) که «محفل شمشیر» (Order of the Sword) در آنجا در حال برگزاری مراسمی است، حرکت میکند. «کریی» (Kyrie)، معشوقه نرو، در حال اجرای آهنگی است که در نهایت نرو قبل از اتمام اجرای او، به آنجا میرسد و به او هدیهای میدهد که یک گردنبند است. در طی این مراسم، وقتی کشیش اعظم این محفل که «سانکتوس» (Sanctus) نام دارد، در حال اجرای دعایی است، ناگهان دانته از سقف وارد شده و با شلیک به او، سانکتوس را میکشد. سپس دانته شروع به کشتن بقیه اعضای محفل میکند و وقتی به «کریدو» (Credo) برادر کریی میرسد، دانته به سمت کریی نگاه میکند که در این حین، نرو برای محافظت از کریی به او حمله کرده و مبارزه بین این دو آغاز میشود. در طی این نبرد، قدرت درون بازوی سمت راست نرو که «دویل برینگر» (Devil Bringer) نام دارد، آزاد میشود. نرو با کمک آن، دانته را با استفاده از شمشیر خود او به مجسمه اسپاردا میچسباند. دانته با بیان اینکه نرو را دست کم گرفته، خودش را از مجسمه رها کرده و به نرو نشان میدهد که کسانی که از محفل کشته است، توسط نیروهایی شیطانی تسخیر شده بودند. دانته با گفتن این که نرو نسبت به بقیه متفاوت است، قبل از رسیدن نیروهای کمکی فرار میکند.کریدو نرو را احضار کرده و از او میخواهد تا دانته را دستگیر کرده و به محفل بیاورد. پس از خروج از خانه اپرا، آنها متوجه میشوند که شهر توسط ارتشی از شیاطین، مورد حمله قرار گرفته است. نرو از کریی و کریدو جدا شده و به مبارزه با شیاطین میپردازد. نرو در راه «قصر فورتونا» (Fortuna Castle) با عضو جدید محفل با نام «گلوریا» (Gloria) روبهرو میشود. در همین حین در زیر قصر، کریدو با کمک دانشمندی به نام «آگنوس» (Agnus) که متخصص استفاده از نیروهای شیطانی است همکاری کرده و سانکتوس را به صورت شیطانی که میتواند شکل انسانی خود را حفظ کند، دوباره به زندگی برمیگردانند.
نرو بالاخره به محل کار آگنوس میرسد و در مبارزه با آگنوس که او نیز یک شیطان است، مغلوب میشود. اما در آنجا، شمشیر کاتانای ویرجیل یعنی «یاماتو» (Yamato) نیز به صورت شکسته نگهداری میشود. یاماتو به نرو واکنش نشان داده و تعمیر شده و در دست نرو قرار میگیرد. یک شیطان آبی، پشت او ظاهر شده و به او در مقابله با شیاطین آگنوس کمک میکند، اما آگنوس جان سالم به در میبرد. آگنوس که از وضعیت پیش آمده بسیار عصبانی است، پیش کریدو و سانکتوس آمده و آنها را از قدرت جدید نرو آگاه میکند. سانکتوس کریدو را برای دستگیری نرو میفرستد و گلوریا را که توانسته با آوردن شمشیر اسپاردا، اعتماد سانکتوس را جلب کند، برای دستگیری دانته ارسال میکند.
نرو در مسیرش با حالت شیطانی کریدو مواجه میشود. در نبرد بین این دو، نرو پیروز میشود و در حالی که بالای سر کریدوی مغلوب ایستاده، کریی او و دست شیطانیش را میبیند. در این حین، آگنوس کریی را اسیر کرده و با خود میبرد. کریدو که از این کار او عصبانی شده، نرو را فراموش کرده و به دنبال آگنوس میافتد. در داخل قصر، نرو دوباره با دانته مواجه میشود. دانته از او میخواهد که شمشیر برادرش را به او بدهد که این درخواست با مخالفت نرو مواجه شده و نبردی بین این دو آغاز میشود. دانته در نهایت پیروز میشود و پس از بیان اینکه شمشیر باید در داخل خانواده بماند، اجازه میدهد نرو شمشیر را نگه دارد. پس از اینکه نرو محل را ترک میکند، گلوریا جلوی دانته ظاهر شده و چهره واقعی خود را نشان میدهد که در واقع، تریش است که به محفل شمشیر، نفوذ کرده است.
نرو بالاخره به سانکتوس در کنار مجسمه عظیم اسپاردا میرسد که سانکتوس و محفل، قصد دارند به آن جان بخشیده و «منجی» (Savior) را به وجود بیاورند. سانکتوس موفق میشود نرو را اسیر کرده و مشخص میشود که منجی، به خون اسپاردا برای رسیدن به حداکثر قدرت خود نیاز دارد. سانکتوس در ابتدا قصد داشت که خون دانته را به دست بیاورد اما اکنون ترجیح میدهد از خون نرو استفاده کند و معلوم میشود که نرو هم از نسل اسپاردا است. در همین حین، سانکتوس یاماتو را که کلیدی دیگر در ایجاد منجی است، از نرو میگیرد اما کریدو به او حمله کرده و سانکتوس با فرو کردن یاماتو به بدن کریدو، او را متوقف میکند. دانته از راه میرسد و با پرت کردن حواس سانکتوس، به نرو اجازه میدهد تا با دست شیطانی خود به سانکتوس حمله کند اما هم نرو و هم سانکتوس به داخل منجی جذب شده و به سمت آسمان حرکت میکنند. کریدو در نفسهای پایانی خود به دانته و تریش میگوید که محفل با استفاده از یاماتو، دروازه شیطانی که در زیر شهر قرار دارد را باز خواهد کرد و از آن دو درخواست میکند تا کریی و نرو را نجات دهند.دانته به خانه اپرا باز میگردد و در آنجا با آگنوس مواجه شده و او را میکشد. سپس یاماتو را پیدا کرده و با استفاده از آن، دروازه جهنمی را نابود میکند. دانته بعدا به مبارزه با سانکتوس و منجی میرود. او پس از اینکه میفهمد منجی از بیرون، آسیب ناپذیر است، یاماتو را به سینه منجی فرو میکند تا به دست نرو برسد. نرو با استفاده از یاماتو رها شده و در داخل منجی، سانکتوس را پیدا میکند. در نبرد او با سانکتوس که شمشیر اسپاردا را در اختیار دارد، نرو پیروز شده و کریی را نجات میدهد و در نهایت، منجی را به زانو در میآورد. نرو با کریی از داخل منجی فرار کرده و در بیرون با دانته روبهرو میشوند. نرو شمشیر اسپاردا را به دانته میدهد و در همین حین، منجی دوباره برمیخیزد اما نرو با استفاده از قدرت بازوی شیطانیش، آن را نابود میکند. پس از آن، دانته با سپردن یاماتو به نرو، از او جدا میشود و به مغازه خود که تریش و لیدی هم آنجا حضور دارند، برمیگردد و آنجا دوباره با زنگ تلفن و درخواست یک مشتری دیگر، به دنبال کشتن شیاطین میروند …