بازی The Medium یکی از عناوین انحصاری زمانی مایکروسافت برای نسل نهم است. در این مطلب ضمن مروری بر داستان و گیم پلی، به نقد و بررسی بازی مدیوم خواهیم پرداخت.
بازی The Medium یکی از عناوین سوم شخص در سبک وحشت روانشناختی (Psychological Horror) است و شما در نقش «ماریان» (Marianne) ، واسط بین این دنیا و دنیای ارواح ایفای نقش میکنید. با این قابلیت، قرار است معماهایی که در هر دو دنیا وجود دارد را حل کنید. تواناییهای روحی/روانی ماریان ممکن است در برابر نیروهای متخاصم مورد استفاده قرار گیرد و با تعامل با نقاط انرژی مخصوص در بازی که «چاههای روح» (Spirit Wells) نامیده میشود، توانایی او دوباره شارژ خواهد شد. تریلر بخش داستانی بازی The Medium را میتوانید در ادامه مشاهده کنید.
برگشت به سبکهای قدیمی همیشه طرفداران و البته منتقدان منفی خود را دارد. امروز با بازی روبهرو هستیم که بسیاری منتظر آن بودند و حال پس از مدتها توسعه در اوایل سال 2021 میلادی منتشر شده و دردسترس طرفداران قرار گرفته است. بازی The Medium حاصل تلاش تیم لهستانی Bloober Team توسعه دهنده نسخههای اول و دوم بازی Layers of Fear، Observer و البته بازی Blair Witch است.
باتوجه به عناوینی که پیشتر نام بردیم، متوجه میشویم که این استودیو لهستانی کارنامهای نسبتا درخشان در سبک وحشت داشته و بازی مدیوم بدون شک بزرگترین پروژه این استودیو تابدین لحظه قلمداد میشود. بازی The Medium در اصل یک بازی در سبک وحشت روانشناسیست که برای کنسولهای نسل نهمی مایکروسافت یعنی ایکس باکس سری ایکس، سری اس و سیستم عامل ویندوز منتشر شده است. بازی مدیوم در تاریخ 28 ژانویه سال 2021 برابر با 9 بهمن ماه سال 1399 منتشر شده است.
در ادامه با معرفی و نقد و بررسی بازی The Medium همراه ما باشید.
ساخت و توسعه بازی The Medium
ایده بازی مدیوم اولین بار در سال 2012 توسط طراح ارشد بازی آقای وویچیچ پیکو (Wojciech Piejko) و تهیه کننده جاسک زیبا (Jacek Zieba) کلید خورد. ایده اصلی بازی وجود یک مدیوم بود که قادر به دیدن هر دو دنیای بهصورت همزمان است. پیکو ادعا داشت که بازی حاوی پیام «یک حقیقت جهانی (واحد) وجود ندارد» است.
در ابتدا تیم Bloober قصد داشت تا بازی را برروی ایکس باکس 360، پلی استیشن 3 و Wii U منتشر کند، ولی ساختن دو جهان همزمان در یک بازی برای کنسولهای نسل هفتمی غیرممکن بود، پس Bloober Team از ایده خود عقب نشینی کرد. طی سالهای آینده، یعنی پس از سال 2012، شایعات زیادی حول ایده اصلی بازی The Medium شکل گرفت و بسیاری معتقد بودند که تیم سازنده منتظر پیشرفت تکنولوژی بوده تا ایده خود را عملی کند. پس از رونمایی کلی مایکروسافت از کنسولهای نسل نهمی خود یعنی ایکس باکس سری ایکس و سری اس، تیم Bloober متوجه شد که قادر به اجرای بازی برروی این کنسول است، پس شروع به توسعه کرد.
در ابتدا دید بازی اول شخص بود و صفحه بازیکن را به دو نیم تقسیم میکرد، ولی توسعه دهندگان متوجه شدند که کنترل دو جهان در دید اول شخص مشکل بوده و بازیکنان نمیتوانند تمرکز خود را بهطور همزمان برروی دو جهان گذاشته و ابتدای به سوی یک جهان و درادامه بهدنبال دیگر جهان بازی میروند.
آنها برای رفع این مشکل و به تصویر کشیدن همزمان دو جهان، از نسخههای قدیمی سری بازی Resident Evil و سری بازیهای Silent Hill الهام گرفته و از دوربینهای ثابت در بازی استفاده کردند و حال هر دوجهان مشخص بوده، حس و حال آن بازیهای قدیمی دوست داشتنی را منتقل کرده و بازیکنان را نیز بیشتر درگیر وجود دو جهان متفاوت میکند.
ما حالت وجود هردو جهان را در قسمتهای سینماتیک بازی نیز مشاهده میکنیم، ولی بااین حال زاویه دوربین گاهی تغییر میکند. وجود این دوربینها در بازی نیز کمک کرده تا تیم سازنده برخی جزئیات ناکارآمد در بازی را حذف کنند که در پیشرفت صحنههای اصلی بازی کمک شایانی کرده است و در کنار آن میتوانیم ماریان را مشاهده کنیم که در دنیای ارواح درحال صحبت کردن بوده و این درحالیست که در دنیای واقعی کسی دربرابر او نیست و همین دیدگاه احساس نا آرامی خاصی به بازیکن منتقل میکند.
پیشتر اشاره داشتیم که بازی در دهه 1990 در کشور لهستان رخ میدهد و این دوران، دوران تبدیل لهستان از کشوری کمونیستی به دموکرات است که به خودی خود، باعث وجود دوگانگی در جامعه شده و این دوگانگی نیز کاملا در بازی ما مشهود است. اگر توجه داشته باشید، فضای پس از جنگ و بخشهای مرتبط با کمونیسم درکنار موضوعات مرتبط با دموکراسی دیده میشوند که نمود کاملی از آن دوران کشور لهستان است.
بدون شک تیم سازنده یعنی Bloober پس از مشاهده موفقیت بازی Observer و مجموعههای تلویزیونی Chernobyl و Dark از علاقه مردم به داستانهای بلوک شرقی مطلع شده و این فضا را فضای مناسبی برای بازی The Medium یافته است. شما همچنین میتوانید تفریحگاه نیوا که بهطور دقیق از روی هتل کراکوفیا واقعا در شهر کراکوف کشور لهستان ساخته شده است را ببینید.
آپارتمانهایی که در ابتدای بازی مشاهده میکنیم نیز برگرفته از برخی آپارتمانهای شهر کراکوف و همچنین یک ایستر اگ مرتبط با بازی Observer: System Redux است. فضاهای ماوراالطبیعه بازی نیز از نقاشیها، عکسها و مجسمههای سورئال و پادآرمانی هنرمند معروف لهستانی آقای زجیسواف بکشینسکی (Zdzislaw Beksinski) برگرفته شدهاند.
تیم Bloober در بخش صداگذاری بازی نیز بسیار شگفت انگیز عمل کرده و در این راه نوازندگان موسیقی بازی Silent Hill به آنها کمک کردهاند که این تیم شامل آکیرا یامائوکا (Akira Yamaoka)، ماری الیزابت مکگلین (Mary Elizabeth McGlynn) و البته تروی بیکر (Troy Baker) صداگذار و بازیگر محبوب این سالهای صنعت بازی سازی میشود. لازم بهذکر است که یامائوکا تا پیش از تجربه نکردن قسمتی از بازی، آهنگ سازی برای آن را نپذیرفت.
زمانی که بازی را شروع میکنید، متوجه لهجه اروپای شرقی شخصیتهای بازی میشوید که حس قرار گرفتن در فضای شرقی را برای شما افزایش میدهد. توسعه دهندگان درنظر داشتند تا زبان لهستانی با زیرنویس انگلیسی را نیز به بازی اضافه کنند که شیوع ویروس کووید 19 این رویه را متوقف کرد.
پس از معرفی اولیه بازی در سال 2012 و عقب نشینی مقطعی از پروژه، تیم Bloober این بازی را از نو در ماه می سال 2020 برای ایکس سری ایکس/سری اس و ویندوز معرفی کرد و تاریخ انتشار نیز 10 دسامبر سال 2020 برابر با 20 آذر سال 1399 اعلام شد که بهدلیل شیوع ویروس کووید 19 با تاخیر مواجه و در آخر در تاریخ 28 ژانویه 2021 برابر با 9 بهمن ماه سال 1399 به انتشار رسید.
نکته بسیار حیرت انگیز درباره بازی The Medium، برگشت کامل هزینه ساخت بازی طی تنها چند روز ابتدایی انتشار بازیست. طبق خبر وبسایت GameSpot به نقل از وبسایت Money.pl، تیم Bloober تنها چند روز پس از عرضه بازی توانست تمام هزینههای ساخت و توسعه بازی را جبران کرده و به سود دهی برسد. لازم به ذکر است که این بازی تابدین لحظه پردرآمدترین بازی استودیو بوده و نکته قابل توجه دیگر، نبود این بازی برروی شبکه پلی استیشن است که میتوانست میزان سوددهی این بازی را بیش از پیش کند.
داستان بازی The Medium
داستان بازی مدیوم در دنیای پس از کمونیسم کشور لهستان در دهه 1990 میلادی اتفاق میافتد. ماریان، شخصیت اصلی بازی ما شخصی مدیوم است. این اشخاص از قدرت بالای روحی بهرهمند بوده و توانایی برقراری ارتباط با دنیای ارواح را دارند. ماریان بااستفاده از این نیروی ماوراالطبیعه خود بهمنظور رها سازی ارواح گیر افتاده کرده و تاحد امکان آنها را از مخمصههای گوناگون نجات داده و به مقصد خود و آرامش میرساند.
ماریان در رویا و تخیلات خود با صحنه دختری که توسط یک مرد در نزدیکی دریاچهای به قتل میرسد، روبهرو شده و این رویا بارها و بارها تکرار خواهد شد. در ادامه ماریان در سوگ پدرخوانده خود تماسی از طرف مردی بانام توماس (Thomas) دریافت کرده و داستان ما از آنجایی جالب میشود که توماس از قدرت روح و تواناییهای ماریان مطلع است. توماس به ماریان پیشنهاد توضیح منبع نیروهای روحانی و ماورالطبیعه او و البته معنای رویای او را میدهد، ولی توماس یک شرط دارد.
شرط توماس حضور ماریان در تفریحگاه نیوا (Niwa) است. نیوا تفریحگاهی قدیمی از دوران کمونیسم لهستان است درمیان جنگلهای این کشور سالهای زیادیست دست نخورده باقی مانده و بهطور کامل متروک شده است. دلیل بسته شدن نیوا قتل عام بزرگیست که تلفات زیادی برجای گذاشت و کسانی که جان سالم به در بردند نیز بهطور کامل منطقه را خالی کرده و از آن محل فاصله گرفتهاند.
ماریان طی تحقیقات خود در نیوا متوجه رابطه بسیار قوی این مکان با دنیای ارواح شده و درهمین حال متوجه میشود که توماس مدیر تفریحگاه بوده و در زمان وقوع قتل عام او و دخترش لیلیان (Lilianne) در مرکز این رویداد تلخ قرار داشتهاند. ماریان در دنیای ارواح با «غم» روبهرو شده که درباره ماو (Maw) روحی منفی و بدخواه به او هشدار میدهد. ماو که روحی منفی بوده با تلاش فراوان توانسته خود را تاحد زیادی به دنیای انسانها وارد کرده و با تسخیر کالبد بسیاری از انسانها فاجعه نیوا را کنترل کند و افراد زیادی را بهوسیله تسخیر این انسانها به قتل برساند. او حالا بهدنبال تسخیر ماریان و فرار کردن از نیواست.
ماریان بارها و بارها پیشنهاد رها سازی «غم» و فرستادن او در مسیر آرامش را داده و درسوی دیگر این پیشنهاد هر مرتبه رد میشود. ماریان در ادامه بااستفاده از نیروهای خدا متوجه میشود که «غم» روح فرزند توماس یعنی لیلیان بوده که در زندگی خود توسط دوست قابل اعتماد توماس بانام ریچارد (Richard) مورد اذیت و آزار جنسی قرار گرفته است.
ماریان قطعات اطلاعات خود را به یکدیگر متصل کرده و متوجه میشود که توماس نیز خود یک مدیوم حاصل از آزمایشات قدیمی رژیم نازی و اتحاد جماهیر شوروی بوده، ولی تواناییهای او فقط برروی مغز افرادی خاص و از طریق بدنشان اثرگذار است. او نیز بهسمت کشور لهستان فرار کرده و در تفریحگاه نیوا قایم شده و تشکیل خانواده داده است. درادامه یکی از نیروهای وزارت امنیت ملی کشور لهستان بانام هنری (Henry) توماس را پیدا کرده و او را تحت اختیار خود درمیآورد و درحالی که خانه اصلی توماس را به آتش میکشد، او را مجبور به تماشا میکند و این درحالیست که فرزند و همسر توماس درخانه بهسر میبرند.
پس از این اتفاق غم بار، توماس کنترل خود را ازدست داده و هنری را به قتل میرساند. در پیوست به این داستان، ماریان متوجه شده که خود نیز دختر توماس بوده و پس از آتش سوزی وارد کما شده است. توماس ماریان را تنها در بیمارستان رها کرده و برای نگه داری از خانواده جدید خود و لیلیان به نیوا برمیگردد.
ماریان در سنگری قدیمی زیر خانه سوخته خود رفته و با نیمه روحانی پدر واقعی خود یعنی توماس روبهرو میشود. او با ماریان صحبت کرده و به او میگوید که لیلیان در کنترل نیروهای خود مشکل داشته و به همین دلیل او را در این سنگر زندانی میکند. بااین حال قدرتهای لیلیان کاهش نیافته و پس از مورد آزار قرار گرفتن بهدست ریچارد، به ساختن روح بد بازی یعنی ماو بهمنظور روح آسیب دیده و شکنجه شده خود روی میآورد. درادامه ماو موفق به فرار از سنگر زیرزمینی شده و قتل عام نیوا رخ میدهد. گرچه نیمه روحانی توماس مطمئن است که توماس لیلیان را نمیکشد، از او هیچگونه خبری ندارد.
درهمان لحظات ماو وارد شده و نیمه روحانی توماس به ماریان اطمینان میدهد که تنها او میتواند به همه این داستانها پایان داده و در آخر برای عقب انداختن ماو آماده میشود تا خود را قربانی کند.
هنوز درگیر تقدیر لیلیان، ماریان خانه را ترک کرده و به دریاچهای که خواب دیده بود میرود. در نزدیکی دریاچه با لیلیان صحیح و سالم روبهرو میشود. لیلیان ادعا دارد که رویای او یک خاطره از گذشته نبوده، بلکه نیم نگاهی به آینده است. او تفنگ را به ماریان داده و خواهش میکند که او را به قتل برساند و دلیلش این است که تا زمان زنده ماندن لیلیان، ماو به مکان اصلی خود برنخواهد گشت و بههمین دلیل نیز او از فرستادن «غم» یا به بیان دیگر روح خود به سمت آرامش سر باز میزده است.
ماریان با تردید، به سخنان توماس فکر میکند و در ادامه قصد به فتل رساندن خودش را دارد. ماریان از رویی این حرف را میزند که با از بین رفتن روح خود، ماو برای همیشه در نیوا زندانی میشود. ماو سررسیده و ماریان را وادار به شلیک میکند، ولی در آخر متوجه نمیشویم چه کسی به قتل میرسد و به بخش پایانی بازی میرسیم، ولی پس از پایان بازی، مردی را قدم زنان در دنیای ارواح مییابیم که توقف کوتاهی کرده و ساعت توماس را از زمین برمیدارد.
گیم پلی بازی The Medium
دید اصلی بازی مدیوم سوم شخص بوده و میتوان به راحتی آن را یک بازی ماجراجویی نیز نامید. شما طی پیش بردن بازی به کاوش و یافتن آیتمهای متفاوت در مکانهای کوچک و البته مملو از جزئیات و درعین حال حل پازلهای متفاوت مشغول میشوید. اکثریت درها در این بازی قفل بوده و یا دستگیره آنها شکسته است و شما برای راه یابی به پشت آنها باید ابتدا آیتم مناسب را در بازی پیدا کنید.
بیشتر پازلهای بازی آسان بوده و مشکلی برای حل آنها نخواهید داشت و هر زمان که به یکی از پازلها میرسید، آیتمهای موجود در دست شما محدود است، یا به عبارت دیگر مسیر شما برای حل پازل مشخص است.
سرعت پیشروی شما در بازی کند بوده و اگر نسخههای اولیه سری بازی Resident Evil را تجربه کرده باشید، بهطور کامل یاد آنها افتاده و میتوان گفت همان حس و حال قدیمی را به شما منتقل میکند. بازی مدیوم برخلاف اکثریت بازیهای هم سبک خود از اکشن کمتری برخوردار است. گرچه شما در صحنههای مخاطره آمیز زیادی قرار میگیرید، هیچگونه تفنگ یا اسلحه سردی برای حفاظت از خود دردست نخواهید داشت.
تابدین جا ممکن است حس کنید که بازی مدیوم بسیار خشک و بی روح است، ولی المانهایی نیز در بازی وجود دارند که به این بازی قدرت بسیار بالایی میبخشند. از جمله آنها میتوان به دوگانگی دنیای بازی اشاره داشت. شما گاهی در دنیای زندگان و گاهی در دنیای ارواح بهسر میبرید، ولی در بهترین بخشهای بازی شما هر دو دنیا را در یک قاب میبینید که واقعا لذت بخش و البته ترسناک و دلهره آور است.
هر دو دنیای در اصل آینه یکدیگر هستند. به این ترتیب که ساختار اصلی مکان در هر دو دنیا یکسان بوده، ولی حسی کاملا متفاوت دارند. ممکن است لابی هتل در دنیای زندگان، تبدیل به فضایی مملو از شاخکهای ضربان دار در دنیای ارواح شده یا در چوبی تبدیل به دری از پوست انسان شود.
درحالی که مکانهای بازی در اکثر نقاط یکسان هستند، تغییراتی جزئی در آنها دیده میشود. این تغییرات در اصل راه ورود پازل به بازی ما خواهند بود و شما معمولا باید به گونهای از مانع استفاده کنید که راه کلی شما در هر دو دنیا باز شود و برای مثال شما در اوایل بازی باید به طبقه دوم هتل بروید، ولی برق آسانسور قطع شده و پلهها نیز فروریختهاند. در این لحظه هدف شما جمع آوری نیرو از دنیای ارواح و روشن کردن آسانسور برای رفتن به طبقههای بالاتر است.
گیم پلی بازی The Medium ساده آغاز شده، ولی به تدریج سختتر میشود. جلوتر که بروید، بین دو دنیا جابهجا شده و از وسایلی مانند آینههای جادویی و دیگر ابزار جادویی برای پیش روی استفاده میکنید. قابلیت دو صفحه شدن بازی مدیوم در بخشهای سینماتیک بازی نیز ادامه دارد و ماریان (Marianne)، شخصیت اصلی بازی، ممکن است با روحی صحبت کند که در دنیای زندگان وجود ندارد.
بازی مدیوم بهطور کلی این روند کند را پیش میگیرد. ساعتهای ابتدایی ممکن است گیج باشید و پازلها ساده بهنظر برسند، ولی با پیش روی در بازی به حقایق زیادی دست یافته و همه چیز برایتان روشنتر میشود. زمانی که بیشتر با دنیاهای موازی بازی آشنا شوید، پازلها سختتر شده و شما نیز به گذشته و آینده ماریان دست مییابید.
ورای پازلها و داستان بازی، فضای بازی مدیوم نیز مو را به تن شما سیخ میکند. ما با بازی اکشنی که هردم نیرویی شیطانی به شما حمله کند سروکار نداریم، بلکه تمام مدت در فضاهایی بسته و کوچک حضور دارید. ممکن است این فضا اسکلت سوخته یک خانه باشد و در دنیای ارواح ممکن است با اجساد چسبیده به دیوار و عروسکهای ترسناک روبهرو شوید.
کنکاش در دو دنیای متفاوت و رویارویی با بخشهای متفاوت آن میتواند زیبا و درعین حال غم انگیز باشد و اضافه بر این حس، وجود یک دشمن واقعی که در تمام بازی با شما کار دارد این حس را بیش از پیش میکند. یکی از ویژگیهای شگفت انگیز بازی، قدرت حبس کردن نفس و ساکت کردن ماریان است که میتوانید در این لحظات تپش قلب او را از طریق کنترلر ایکس باکس حس کنید.
بازی The Medium در حدود 10 ساعت بهطول میانجامد و در این زمان، داستان بازی به شکل عجیبی به ثمر مینشیند. بازی را اگر از نظر گیم پلی بررسی کنیم، به گونهای پایان باز دارد و میتوان گفت زمانی که تازه با بازی اخت میگیرید، بازی تمام میشود. ساعات پایانی بازی از نظر گیم پلی بسیار جذاب بوده و طولانیتر شدن آن میتوانست تجربهای خارق العاده رقم زند. شاید ایده چند دنیایی نقطه قوت اصلی بازی نباشد، ولی حس یک بازی ترسناک روانشناسی را به درستی منتقل میکند.
بررسی بازی The Medium
ابتدا باید از کیفیت فوقالعاده بازی The Medium سخن گفت که آن را میتوان نمودی تمام و کمال از گرافیک نسل نهم دانست که با استفاده از حالت Split-Screen ما را بهطور همزمان در دو دنیای متفاوت قرار میدهد. درسوی دیگر و از نظر سبک، باید گفت که این بازی سبک وحشت، بهقدر کافی وحشتناک نیست.
تیم لهستانی خالق این اثر زیبا، یعنی Bloober، طی مدت کوتاه سه ساله توانسته رشد بسیار خوبی داشته باشد و پس از انتشار سری بازی Layers of Fear، Observer و البته یک بازی برگرفته از سری فیلمهای Blair Witch، بازی مدیوم را میتوان گل سرسبد همه آنها و حاصل تجربه چندین سال فعالیت در این مسیر دانست. مدیوم بازی در سبک ترسناک ماجراجوییست که بسیاری را به دنیای بازی Silent Hill بست خواهد داد. گرچه این بازی را نمیتوان رقیبی مستقیم برای سری بازی حیرت انگیز Silent Hill دانست، ولی تاحد بسیار قابل قبولی دین خود را ادا کرده است.
همانطور که پیشتر و در بخش داستان بازی خواندید، شخصیت اصلی بازی ما یعنی ماریان با استفاده از نیروهای ماوراالطبیعه خود روحها آزار دیده را به مقصدشان برده و روح آنها را به آرامش میرساند و طی یک تماس تلفنی داستان اصلی بازی ما آغاز میشود. بهطور کلی اگر بخواهیم به بازی نگاهی بیندازیم، بازی مدیوم شامل گذشته اسرار آمیز، رویاهای مرموز و جلب نظر شخصیت اصلی بازیکن به دنیایی عجیب و مرده است.
بازیهای پیشین Bloober از دوربین اول شخص بهره میبردند و این درحالیست که بازی The Medium دارای دوربین سوم شخص بوده و از دوربین ثابت مانند بازیهای قدیمی Alone in the Dark، بازی سال Resident Evil 1996 و البته Silent Hill استفاده میکند و یکی از دلایل جلب نظر بازیکنان کهنه کار همین دید دوست داشتنی و قدیمی بوده است. این دوربین نهتنها تنهایی شخصیت بازی ما، ماریان، را در انجام کارهای خارق العاده او به تصویر میکشد، بلکه در زمانهای احساسی مناسب دوربین را نزدیک برده و شما را غرق میکند. درهمین حین تیم سازنده بااستفاده از این دوربین صحنههایی حیرت انگیز را خلق کرده است.
دوربین زیبای بازی و طرز نگاه عجیب ما در تفریحگاه نیوا که محلی حقیقی بوده و تلفیق آن با نقاشیهای بینظیر آقای بکشینسکی فضایی بسیار گیرا و چشم نواز را خلق کرده است. نیوای مملو از روحهای سرگردان و تلفیق دو دنیای رها شده و با رنگ و بوی نقاشیهای سورئال، همه و همه میتوانند حتی علاقه مندان به هنر را جذب این بازی کنند.
داستان شخصیت ما با اتفاقات نیوا درهم آمیخته شده است. ما در پایان بازی به پاسخ تمامی پرسشهای خود نمیرسیم، ولی اکثریت قطعات پازل به همان گونهای که انتظارش را دارید در مکان مختص به خود قرار میگیرند. میتوان گفت داستان بازی تا حدی میتوانست شاخ و برگ بیشتری داشته باشد و در برخی نقاط آنچنان اثربخش نبود.
ماریان بهطور همزمان با هر دو دنیا در ارتباط است و از روشهای زیادی برای بست دادن این دو استفاده میکند. در برخی نقاط برای فرستادن او به دنیای اصلی از نیروهایی استفاده شده که بسیار جالب بوده و راهش از دنیای ارواح جدا میشود، ولی در اکثریت نقاط بازی ما هر دو دنیا را درکنار یکدیگر داریم که صحنههایی ورای کلمه زیبا را در پیشروی بازیکن قرار میدهند.
با تماشای این تکنیک، دنبال کردن و نمایش دو دنیا بهصورت همزمان، میتوانیم از قدرت فوقالعاده تیم Bloober در امر ساختار فنی بازیها مطلع شویم که بدون شک جای تحسین فراوانی دارد. وجود دو دنیای درکنار و البته جدا از یکدیگر، چاشنی اصلی پازلهای بازی هستند که دنیای اصلی را به دنیای ارواح متصل میسازند. در نتیجه جابجایی از یک دنیا به دیگری، یکی از ارکان اصلی بازی محسوب میشود. گاهی شاهد جدا شدن روح ماریان از بدن و سفر به دنیای دیگر برای مدتی محدود هستیم. درهمین حین دو دنیای آینه یکدیگر هستند که بدون شک فک شما را برای مدتی باز نگه میدارد.
اگر دنیاهای دوگانه بهخوبی مورد استفاده قرار نگیرند، مانند بسیاری از المانهای بازیها فقط شعار بوده و جنبه فنی ندارند، ولی دنیاهای دوگانه بازی The Medium به شکلی زیبا طراحی شده که اثر مستقیم آنها را برروی گیم پلی خود احساس میکنید، بااین حال انتظار بیشتری از دنیاهای دوگانه بازی میرفت. دنیای دوگانه بازی بیشتر در فضای تفریحگاه نیوا مورد استفاده قرار میگیرد که داستانهای آن با گذشته ماریان پیوند میخورد و میتوان گفت فضای داستانی بازی بر گیم پلی بازی و حضور دنیای دوگانه کاملا غالب است.
بدون شک تیم Bloober پیشرفت شگرفی طی 5 ساله اخیر در زمینه توسعه بازیهای خود داشته است، ولی میتوان گفت مشکلات بازی کم نیستند. داستان بازی خطی بوده و پازلهای سادهای دربر دارد که از هیجان بازی و درگیری شما میکاهد. فضاهای بزرگتر نیز میتوانستند جای کار بیشتری به بازیکن بدهند، ولی باید توجه داشت که کوچک بودن فضاها خود از اهداف تیم سازنده بازی بودهاند.
خطرات زیادی زندگی و روح ماریان را تهدید میکنند که بااستفاده از نور وارد شده به دنیای ارواح، ماریان از آنها دور میشود. در بخشهایی دیگر او میتواند پشت موانع قایم شده و نفس خود را حبس کند تا دنبال کنندگان او را پیدا نکنند. این بخشها از بازی زیبا هستند، ولی ما انتظار تنش و درگیری بیشتری داشتیم و اعتقاد داریم که بازیهای ژاپنی هم سبک بهخوبی از این موضوع مطلع هستند.
بهطور کلی بازیهای سبک ترسناک پرتنشتر و مخاطره آمیزتر از بازی The Medium هستند. گرچه این بازی را نمیتوان یک عنوان ترسناک کامل دانست، ولی حضور بسیار المانهای جذاب در این عنوان توانسته آن را دربرابر بزرگانی مانند Resident Evil جای دهد.
نمرات بازی The Medium
TheGamer: امتیاز 100 از 100 برای نسخه ایکس باکس
بازی مدیوم هرگز یک خط مستقیم را درپیش نمیگیرد. من بازی را دو مرتبه با پایان رساندم و هرگز احساس نکردم که بازی چیزی کم دارد یا بخشی را بیش از حد کش داده است. این بازی تجربهای را در اختیار شما قرار میدهد که تا مدتها درگیر آن هستید. بازی مدیوم تصاویر، خطوط و ایدههایی را دربرابر من آورد که با خود بهگور برده و فراموش نخواهم کرد. این بازی تابدین میزان کامل و خوب طراحی شده است. شما را وادار میسازد که مغزتان را با منطق عجیب دنیای ارواح وفق دهید و آن را بخشی از شما میسازد. زندگی با درد ماریان و کمک به او بخش عظیمی از آن است. با تجربه زندگی ماریان، سعی نکنید که مدیوم به سادگی از ذهنتان خارج شود.
GameSpot: امتیاز 90 از 100 برای نسخه رایانههای شخصی و ایکس باکس
داستان بازی مدیوم به موقع همه چیز را به یکدیگر بست میدهد تا ریشههای زندگی ماریان را متوجه شوید. انتظار پیوستن غیر منتظره همه چیز به یکدیگر در تمام بازی شما را همراهی میکند. رابطه جهان بازی با تاریخ کشور لهستان رازهای زیادی را برای شما فاش میکند. گرچه بخشهای زیادی از بازی ساخته ذهن بوده و غیر واقعی هستند، باور نبود چنین جریانی را برای شما سخت میکند و در آخر، پایان بازی در ذهن شما ماندگار میشود و در آن لحظات تازه شما متوجه میشوید که زخمهای قدیمی شخصیت یک فرد را شکل نمیدهند، ولی آثاری بهجای میگذارند که شما انتظارش را ندارید. نمیتوانم بگویم از انتهای بازی مدیوم لذت بردم، بااین حال از پایان راضی بوده و حس ترس و پایانهای ترسناک را از آن گرفتم.
IGN Spain: امتیاز 85 از 100 برای نسخه ایکس باکس
بازی مدیوم بهترین بازی ترسناک روانشناختی نیست، ولی مانند بسیاری دیگر درگیر کننده است. تیم سازنده بار دیگر انتظارات را با این بازی از خود بالا برد و درکنار سادگی، تلفیقی از دو بازی پیشین خود و البته چیزی فراتر از آنها را در اختیار ما گذاشت.
PC Invasion: امتیاز 75 از 100 برای نسخه رایانههای شخصی
گرچه این بازی سیستم مورد نیاز قوی را نیازمند است، بازی مدیوم گیم پلی و جلوههای بصری خارقالعادهای دارد. مکانهای بازی شما را جذب کرده و به وحشت میاندازد و وجود دو جهان راههای تازهای برای پیشرفت دربرابر شما قرار میدهد. متاسفانه این بازی از مشکلات فنی زیادی رنج برده که انتظارشان را نداشتیم.
GamingBolt: امتیاز 70 از 100 برای نسخه ایکس باکس
بازی مدیوم یک بازی ترسناک عالیست که ایدههای بسیار خوبی را در اختیار دارد، ولی در امر اجرای آنها ضعیف واقع شده است.
Game Informer: امتیاز 68 از 100 برای نسخه رایانههای شخصی
برخی از بهترین بازیهای ترسناک دهه اخیر عاری از هرگونه جنگ و ستیز بوده و ساختمانهای متروک با حضور سایههایی که قدرت مبارزه دربرابرشان را ندارید ترسناکتر هستند. بااین حال نبود مبارزه در بازی مدیوم جای خالی بزرگیست که از تجربه زیبای جو، پازلها و ترس بازی کاسته است. ایده جابجایی در دو دنیا بسیار زیباست، ولی تیم توسعه دهنده نیاز به المانی دیگر برای کامل ساختن بازی داشت. این بازی تاحدی خام و کم عمق بهنظر میرسد.
سیستم مورد نیاز بازی مدیوم
در این قسمت به بررسی سیستم مورد نیاز بازی The Medium خواهیم پرداخت.
حداقل سیستم مورد نیاز بازی بدین شرح است:
سیستم عامل (OS): ویندوز 10 ورژن 64 بیت
پردازنده سیستم عامل (CPU): پردازنده Intel® Core™ i5-6600 یا AMD Ryzen™ 5 2500X
رم: 8GB
پردازنده کارت گرافیک برای خروجی 1080p: کارت گرافیک NVIDIA GeForce® GTX 1060 6GB یا AMD Radeon™ R9 390X (یا هر کارت گرافیک دیگری با ظرفیت 4 گیگابایت)
دایرکت ایکس 11
حداقل فضای مورد نیاز برای نصب: 30 گیگابایت
و اما سیستم پیشنهادی برای دریافت بهترین عملکرد از بازی:
سیستم عامل (OS): ویندوز 10 ورژن 64 بیت
پردازنده سیستم عامل (CPU): پردازنده ntel® Core™ i5-9600 یا AMD Ryzen™ 7 3700X
رم: 16GB
پردازنده کارت گرافیک برای خروجی 1080p: کارت گرافیک NVIDIA GeForce® GTX 1660 Ti یا Radeon™ RX Vega 56
پردازنده کارت گرافیک برای خروجی 4K: کارت گرافیک NVIDIA GeForce® RTX 2070 یا Radeon™ RX 5700 XT
دایرکت ایکس 12
حداقل فضای مورد نیاز برای نصب: 30 گیگابایت
سخن پایانی
امسال سال خوبی برای سبک بازیهای ترسناک بوده و انتشار بازی Resident Evil Village در آینده نزدیک تهدید بزرگی برای بازی The Medium است. بااین حال استودیو Bloober تجربه بسیار کمتری داشته، ولی توانسته نظرات مثبت فراوانی را به خود جلب کند و خود را در میان بزرگان دنیای بازی سازی جا دهد. ایدهای زیبا که با شکوه و جلال چشم نواز نسل نهم درآمیخته شده، چیزی نیست که گیمرها بخواهند از آن چشم پوشی کنند.
شما بازی The Medium را چگونه ارزیابی میکنید؟ اگر شما بودید چه چیزی به بازی میافزودید تا از این شاهکار نیز فراتر رود؟ منتظر نظرات و ایدههای شما هستیم.