بعضی از کتابها انگار راه و رسم ماندگار شدن در تاریخ را میدانند. کتاب گتسبی بزرگ یکی از این کتابها است. گتسبی بزرگ داستان عشق و آرزو را روایت میکند.
کتابها هم مثل آدمها شخصیتهای مختلف و گاه خیلی پیچیده دارند؛ اما ما نمیتوانیم به این بهانه دورشان بیندازیم. اتفاقاً خواندن کتابهایی با نگرش و نگارشهای گوناگون است که ما را به چالش میکشد و تبدیل به یک کتابخوان حرفهای میکند. خاصه اینکه دغدغه نوشتن هم داشته باشیم که دیگر ناگزیر از این نوع خواندنیم. جالب است بدانید که این کتابها هستند که ما را انتخاب میکنند، نه ما کتاب را. احتمالاً برای شما پیشآمده که کتابی را خوانده باشید و با خود بگویید که «چرا زودتر این کتاب را ندیده بودم». احتمالا چون شما در آن زمان آمادگی دریافت این اطلاعات را نداشتید.
کتابها همچون اتفاقات در زمان و مکان مشخصی برای ما پدیدار میشوند تا به ما درسهایی را که پشت گوش میانداختیم یادآوری کنند. رمان گتسبی بزرگ همانند هر رمان دیگری داستان زندگی است، همان زندگی مرسوم و معمولی که همه ما با آن آشنا هستیم.
این رمان در زمان خود محبوبیتی نداشته و بعد از مرگ نویسنده به شهرت رسیده است. کتاب گتسبی بزرگ در عین کلیشه بودن، برای بسیاری از افراد آن زمان که خط مطلق بر دین، خدا و ارزشهای انسانی در زندگیشان کشیده بودند، درس عبرت بزرگی بهحساب میآمد؛ افرادی که نهایت هدفشان در زندگی عیش و نوش و داشتن زندگی مرفه و بدون تعهد است. یکی از علتهای شهرت این کتاب نیز میتواند همین امر آموزندگی باشد. بسیاری از کتابها بیانگر حال نویسنده و مشکلاتی است که او آن زمان با آنها دستوپنجه نرم میکرده است. کتاب گتسبی بزرگ نیز از این امر مستثنا نیست. در ادامه به نقد و بررسی این کتاب ارزشمند میپردازیم.
آنچه در این مقاله میخوانید:
- اسکات فیتزجرالد نویسنده گتسبی بزرگ
- داستان رمان گتسبی بزرگ
- نقد کتاب گتسبی بزرگ
- تحلیل روانشناختی گتسبی بزرگ
- بخش هایی از کتاب گتسبی بزرگ
- کلام آخر
اسکات فیتزجرالد نویسنده گتسبی بزرگ
اسکات فیتزجرالد نویسنده کتاب گتسبی بزرگ سال 1896 در مینهسوتا آمریکا به دنیا آمد. او یکی از معروفترین نویسندگان قرن بیستم در آمریکا بوده که استعداد نویسندگیاش را از دوران کودکی شناخته و پرورش داده است. او پس از سه سال تحصیل در دانشگاه پرینستون، به دلایل متعددی، بدون مدرک دانشگاه را ترک میکند.
پسازآن بهعنوان سرباز به آلاباما میرود و در طی مرخصیهایش با زلدا دختری که بعدها بهعنوان نماد تمام زنهای داستانهایش ایفای نقش میکند آشنا میشود. زلدا دختر زیبا و فریبندهای بود که با مردهای زیادی ارتباط داشت.
او اوایل آشناییاش با جرالد به علت وضیعت مالی پایینش زیاد ابراز علاقه او را جدی نمیگرفت و گاهاً قضیه را عشق یکطرفه به جرالد نشان میداد. تا اینکه جرالد اولین رمانش به نام «آنسوی بهشت» را با موفقیت چاپ و به فروش رسانید. با فروش این رمان اسکات ثروت زیادی به دست آورد. بعدازاین اتفاق زلدا با ازدواج با او موافقت کرد.
آنها در سال 1920 صاحب یک دختر شدند. زندگی جرالد تا لحظه مرگش دچار فراز و نشیبهای زیادی بود؛ ازجمله خیانت، ورشکستی، بستری شدن همسرش در بیمارستان روانی به علت شیزوفرنی تا اعتیاد به الکل و سکته قلبی. او در داستانهایش به این مشکلات در قالب شخصیتهای دیگر اشاره کرده است. فیتزجرالد در سال 1940 درحالیکه فقط 44 سال داشت بر اثر حمله قلبی فوت کرد.
داستان رمان گتسبی بزرگ
رمان گتسبی بزرگ نوشته اسکات فیتزجرالد داستان فرد خودساختهای به نام گتسبی است که از زبان نیک، همسایه و تنها دوست واقعی گتسبی روایت میشود. داستان بهطور خلاصه به جوان سیوچندسالهای در دهه 1920 در آمریکا میپردازد. جی گتسبی که در دهه 20 میلادی زندگی میکند، عاشق دختری به نام دیزی میشود که به دلیل بیپولی و جنگ از این عشق بازمیماند.
پس از اتمام جنگ برای جلبتوجه دیزی که حالا با فرد ثروتمندی ازدواج کرده است، نهایت تلاش خود را برای ثروتمند شدن میکند. این کار را بهصورت نامشروع و از طریق فروش غیرقانونی مشروبات الکلی انجام میدهد. طولی نمیکشد که به خواستهاش میرسد و در خانهاش در لانگ آیلند مهمانیهای بزرگی را برای نزدیک شدن به دیزی ترتیب میدهد. در پایان داستان هم به خاطر این عشق و سوءتفاهم، بیهوده کشته میشود.
تعداد صفحات این کتاب 218 صفحه است و تاکنون به بیش از 50 زبان در دنیا ترجمه شده است. رمان گتسبی بزرگ یکی از برترین رمانهای قرن محسوب میشود. از زمان چاپ رمان تاکنون چندین بار براساس آن فیلم ساخته و در سینما به نمایش درآمده است که معروفترین آن در سال 2013 با بازی لئوناردو دی کاپریو است. بسیاری بر این باورند که موفقیت فیلم در رساندن مفهوم کتاب، بهاندازه خود کتاب و گاهاً بیشتر از آن بوده و توانسته است که مخاطب را راضی کند.
نقد کتاب گتسبی بزرگ
ادبیات و فیلمهای آمریکایی تبحر خاصی در گنجاندن مقوله اقتصاد در درون داستانهایشان دارند. این کتاب در ظاهر ژانر رمانتیک، معمایی و ملودرام دارد، ولی درواقع میخواهد «رؤیای آمریکایی» را به تصویر بکشد؛ رؤیایی که افراد در آن نهایت هدفشان عیش و نوش و داشتن زندگی مرفه و بدون تعهد است. در پایان داستان به پوچ بودن این رؤیا و سبک زندگی میرسیم. اینکه ارزشهای انسانی هرچند در نگاه دیگران بیارزش و پیشپاافتاده هستند، ولی تنها راه نجات از این سراب وهمی به اسم زندگی است.
جذابیت کتاب از اواسط آن شروع و تا پایان ادامه دارد. راوی در متن کتاب گاه به زبان اولشخص صحبت میکند و گاه نیز به زبان سوم شخص؛ ولی این امر مانع روند منظم و قابلفهم کتاب نمیشود. علاوه بر آن نویسنده بیشتر بر محتوا و روند داستان تأکید دارد تا شخصیتپردازی و پرداختن جزئی به آنها؛ ولی بااینحال شخصیتها را طوری خلق کرده است که بتوانیم آنها را درک و با آنها همزادپنداری کنیم.
شخصیتها بهنوعی یادآور این واقعیت هستند که انسان مطلقاً خوب یا بد نیست و همه ما گورخرانی هستیم با راهراههای سیاهوسفید که نشانگر خوبیها و بدیهای ما در طول زندگی است.
همانطور که رفتار هر انسانی بیانگر گذشته اوست، کتاب هر نویسندهای نیز اثر ماندگاری از کیفیت زندگیاش تا به آن لحظه است. اوایل قرن بیستم یعنی در دوران زندگی جرالد، اتفاقات مهم زیادی افتاده بود. آمریکا برنده جنگ جهانی اول و در اوج شکوفایی اقتصادی شده و ریتم جاز حس و حال کلوپها را تغییر داده بود. همه این موارد ازجمله دوره ممنوعیت مشروبات الکلی بین سالهای 1919 تا 1933 و تنش جدال طبقاتی بر روند داستاننویسی او تأثیر داشته است.
تحلیل روانشناختی گتسبی بزرگ
در تحلیل این کتاب باید در نظر داشت که هر دو رمان قبلی فیتزجرالد، یعنی «آنسوی بهشت» و «زیبا و نفرینشده» روایت خطی دارند؛ به این معنی که از آغاز داستان شروع و طی یک توالی منظم زمانی و منطقی به پایان میرسند. اما طرح داستان گتسبی بزرگ در زمان و مکان به جلو و عقب تغییر مسیر میدهد. این رمان از 9 فصل تشکیل شده است. فصل اول و آخر رمان به ترتیب پیشدرآمد و سخن آخر نویسنده است. فصل پنجم، فصل میانی و نقطه تحول است و به توصیف تجدید دیدار دیزی و گتسبی میپردازد. بنابراین فصل اول تا چهارم به این تجدید دیدار منجر میشود و فصل ششم تا نهم به عواقب این تجدید دیدار میپردازد.
پیتر بروکس منتقد ادبی در کتاب خود به نام «بررسی طرح داستان» بر اهمیت محتوای داستان در رساندن پیام به مخاطب تأکید میکند. او متن کتاب گتسبی بزرگ را بهعنوان نمادی از امیال و خواستههای درونی انسان در نظر میگیرد. از نظر بروکس محتوای کلی این داستان، طرحی برای به دست آوردن یک هدف است. شخصیت اول داستان که گتسبی نام دارد به دنبال خواسته درونی خود که مغلوب و یا سرکوب شده است میدود. مفهوم خواسته در نگاه بروکس تلفیقی از نظریات دو روانشناس برجسته، فروید و لاکان است.
درونمایه گتسبی بزرگ، عشق است که با عشق جی گتسبی به دیزی آغاز میشود. این عشق استعارهای از تمام خواستههای گتسبی است. خواسته گتسبی برای موفقیت بهصورت عشقش برای دیزی نمایانگر شده است. از آغاز رمان، عشق استعارهای برای آرزوهای گتسبی است.
برخلاف عشق که احتمال تحققش وجود دارد (مانند دستیابی کوتاهمدت گتسبی به معشوقهاش دیزی)، خواسته هیچگاه بهطور کامل قابل دست یافتن نیست (مانند ناتوانی گتسبی در بازخرید گذشته)؛ زیرا خواسته میتواند در نگاه ما به شکلهای مختلفی ازجمله وابستگی و یا عشق نمایان شود و ازآنجاییکه خواسته شکل مشخصی ندارد، نمیتوان برای آن حدومرز قائل شد. هارولد بلوم، فیلسوف و منتقد معاصر آمریکایی میگوید:
گتسبی عشق دیزی را آرمانی کرده بود و این نماینده تمام آنچه آرزویش را داشت تجلی میکرد و به خواستهای دستنیافتنی تبدیل شده بود.
هارولد بلوم ارتباط بین رؤیای عشق کامل گتسبی و خواستههای ایدهآل وی را بیان میکند. وی معتقد است که در گتسبی بزرگ طرح داستان، شخصیتسازی و سبک نگارش بهصورت استادانهای بکار گرفته شده است تا به پایان منسجمی دست یابد. بلوم اینگونه مینویسد:
گتسبی بزرگ داستان عاشقانه نهایی از آرمان آمریکایی است؛ مفهوم یا تصویری که پیوسته در جامعه ما به چشم میخورد. منتقدین عقاید متفاوتی در مورد درونمایه این رمان دارند. ماریوس بیولی اظهار میکند که این رمان نمایانگر پژمردن آرمان آمریکایی یا تجلیلی از امیدی واهی به آمریکا با وجود تمام حقایق زشت آن است… رمان همچنان به رؤیای عشق کامل گتسبی ایمان دارد. عشقی که دستیابی به آن از پوچی دیزی نیز که بهسختی نماینده مناسبی برای تمایلات ایدهآل گتسبی است فراتر میرود.
گتسبی در رسیدن به خواستهاش از طریق عشق دیزی شکست میخورد. مرگ او و از دست دادن عشق دیزی استعاره از فروپاشیده شدن است. در استعاره پایانی گتسبی بزرگ، عشق بهعنوان خواسته دستنیافتنی توصیف میشود. فروید و بروکس مطرح میکنند که ماهیت خواسته دستنیافتنی است. این ماهیت خواسته باعث میشود که تفاوت بین عشق و خواسته به حالت اولش بازگشته و قابلتشخیص شوند.
بخش هایی از کتاب گتسبی بزرگ
صدایش از آن صداها بود که گوش به دنبال آن فرازوفرود میکند، گویی که هر واژه چیدمانی از نتهای موسیقی است که هرگز دوباره نواخته نمیشود.
خوشحال شدم که بچه دختر است و آرزو کردم که یک دختر احمق بشود. این بهترین حالتی است که یک دختر میتواند در این دنیا داشته باشد. یک دختر کوچولوی خوشگل احمق!
لبخندی از سر همدرد، نه! کمی بیشتر از همدردی به من زد. لبخندش از آن دست لبخندهای ناب بود که موجی از آسایش خاطر پایدار در آن هویدا بود که ممکن است چهار، پنج بار بیشتر در طول زندگیات از آن دست لبخندها نبینی.
افسر طوری به او نگاه میکرد که هر دختر جوانی دوست دارد روزی آن طوری به او نگاه شود!
به خودم جرئت دادم و گفتم: «چیز زیادی از دیزی نمیشود انتظار داشت. نمیتوانید گذشته را تکرار کنید». ناباورانه فریاد زد: «نمیشود گذشته را تکرار کرد؟ چرا؟ البته که میشود!».
گتسبی گفت: «همسرت تو را دوست ندارد، هیچوقت دوست نداشته، من را دوست دارد». تام ناخودآگاه فریاد کشید: «برو بابا دیوانه!» گتسبی درحالیکه آثار هیجان درش هویدا بود از جایش پرید و فریاد زد: «هیچوقت دوستت نداشته، میشنوی؟ او فقط با تو ازدواج کرد چون من بیپول بودم و او هم از انتظار کشیدن برای من خسته شده بود. این اشتباه وحشتناکی بود، اما او هیچوقت قلباً هیچکس را جز من دوست نداشته!».
بعد از مرگ گتسبی آنقدر شرق در نظرم زشت و کجومعوج شد که دیگر چشمانم قدرت اصلاح آن را نداشت. بدین ترتیب یک روز وقتی دود کبود برگهای خشک آتشگرفته در هوا پیچیده بود و باد زیر لباسهای شسته خیس میچرخید و آنها را منجمد میکرد، تصمیم گرفتم به شهرم برگردم.
نمیتوانستم او را ببخشم یا کارش را قبول کنم، اما دیدم آنچه او انجام داده، به نظر خودش کاملاً عادلانه بوده است.
کلام آخر
ارتباط بین عشق و آرزو به بهترین شکل در آثار ادبی اسکات فیتزجرالد به تصویر کشیده شده است. داستانهای فیتزجرالد به بررسی شخصیتهای کمالگرایی میپردازد که در راه دستیابی به آرمان آمریکایی به دنبال آرزوها و سرنوشت خود هستند. شاید کتاب گتسبی بزرگ در دسته کتابهای «حال خوب کن» قرار نگیرد، ولی خواندن آن با چشمهای تحلیلگر، لذت وصفنشدنی به همراه خواهد داشت. نظر شما دراینباره چیست؟ اگر نظر یا دیدگاهی درباره کتاب گتسبی بزرگ دارید، لطفاً در قسمت کامنتها با ما به اشتراک بگذارید.