10- ارتش خیالی کاراستارک ها
راب استارک تعداد زیادی از ارتش خود را به دلیل کشتن لرد ریچارد کاراستارک به خاطر خیانت او، از دست داد. این موضوع در نمایش سریال بسیار قابل توجه تر از آن چیزی بود که در رمان ها بیان شده بود، همانطور که خود راب استارک نیز ادعا کرد که نیروهای کاراستارک، ارتش او را رها کردند. این موضوع برای راب استارک به این معنا بود که او نیمی از ارتش خود را از دست داده است.
با توجه به رمان هایی که داستان این سریال از روی آن ها طراحی شده بود، ارتش کاراستارک ها به آن بزرگی که در فیلم نمایش داده شد نبودند، اما با این حال با رفتن آن ها، راب استارک بخش قابل توجهی از ارتش خود را از دست داد. نکته دیگر این است که چه اتفاقی برای ارتش کاراستارک در این سریال افتاد. به نظر می رسید که به دلیل تصرف موت کیلین توسط آهن زادگان، آن ها قادر به بازگشت به خانه خود نبودند که این موضوع باعث می شد که آن ها در جنوب منطقه Neck گیر افتاده باشند. این موضوع بدان معنی است که نیمی از ارتش راب استارک هنوز در جایی از نقشه این فیلم، گیر افتاده اند.
«در صورتی که ارتش کاراستارک ها در جایی بودند که احتمال بازگشتشان وجود داشت، بنابراین آن ها می توانستند با نیروهای خود مانع بازگشت بولتون ها به شمال شده و خودشان را به عنوان خانواده حکم فرمای منطقه اعلام کنند.»
این موضوع بدان دلیل است که خون استارک ها در بدن آن ها جریان دارد و بنابراین قرارگیری آن ها در موقعیت حکم فرمایی در نبود سایر استارک ها قابل پذیرش بود. اما با این وجود آن ها اجاره دادند که خاندان بولتون بدون هیچ آسیبی به شمال برگردند و به هدفشان دست پیدا کنند.
11- نقاش نقشه سرزمین ها باید سایت Wikipedia را چک می کرد
در فصل هفتم سریال Game of Thrones شاهد این بودیم که سرسی دستور به طراحی یک نقشه بزرگ از سرزمین وستروس در کف یکی از تالارهای بزرگ قلعه رد کیپ را داده است. این تالار قلعه رد کیپ در فصل هفتم مکانی برای چندین ملاقات و جلسه، تعیین شده بود.
به نظر می رسد که ملکه سرسی، زمانی یک هنرمند را برای طراحی این نقشه استخدام کرده است که قیمت های بازار کاهش پیدا کرده بود؛ زیرا کسانی که کمی با جغرافیای جهان آشنایی داشتند نیز می توانستند سریعا متوجه چندین اشتباه در طراحی این نقشه شوند. نقشه سرسی در اپیزود «سنگ اژدها» برای نخستین بار نمایش داده شد اما هیچ نشانه ای از گال تاون در این نقشه وجود نداشت، در حالی که این شهر جزء یکی از بزرگترین شهرهای وستروس به شمار می رفت.
در این نقشه به اشتباه نام شهر Rock’s Rest در سرزمین پادشاهی به شکل Rock’s Nest نوشته شده بود و این در حالی است که نام Dyre Den در سرزمین ویل به صورت Dire Den بود. همچنین در این نقشه جزیره های اولد ویک و اورکمونت نیز نمایش داده نشده بودند، در حالی که این مناطق جزئی از جزیره آهن به حساب می آمدند.
12- تلپورت شدن تئون گریجوی
در اپیزودی از سریال Game of Thrones که «Home» نامیده می شد، تئون گریجوی تصمیم گرفت که از سانسا استارک و متحدانش جدا شود و به سرزمین مادری خود یعنی جزیره آهن بازگردد. تئون در این قسمت به خاطر حس گناهی که در قبال کارهای خود نسبت به خیانت به خانواده استارک دارد، تصمیم می گیرد به جای اینکه به همراه سانسا به قلعه سیاه برود، به خانه برگردد تا در قلعه سیاه با جان اسنو روبرو نشود.
«این موضوع هیچ وقت توضیح داده نشد که چطور تئون گریجوی قادر به بازگشت به جزیره آهن بود. او در ابتدا یک اسب از افراد بولتون گرفت و در حالی که آن ها از وینترفل به دنبال او بودند، تئون موفق به فرار شد، اما او برای یک سفر طولانی مثل بازگشت به جزیره آهن، قضا و تدارکات کافی به همراه نداشت.»
تئون زمانی که از سانسا استارک جدا شد، وارد محدوده وولفس وود شد که یک ناحیه در اطراف وینترفل بود. این وضوع بدان معانست که تئون گریجوی به گونه ای از دستگیر شدن توسط افراد بولتون سر باز زد، آن هم درست در زمانی که در حال مسافرت در طول نیمی از سرزمین شمال بود.
همچنین موضوع دیگری که هرگز آشکار نشد این بود که چگونه تئون یک کشتی برای رفتن به جزیره آهن پیدا کرد. جالب است که این موضوع در زمان پخش اپیزودی اتفاق می افتاد که اعلام شده بود تمامی قلعه های شمالی که توسط آهن زادگان اشغال شده بود دوباره مورد تصرف قرار گرفته است. همچنین این دو کشور همچنان در حال جنگ بودند و به نظر نمی رسد که تئون می توانست یک بلیط برای مسافرتش به جزیره آهن به وسیله یک کشتی تجاری، خریداری کند.
13- کال دروگو قادر به ذوب کردن طلاست
ویسریس تارگارین شمشیر خود را در شهر وائس دوتراک بیرون کشید که به دلیل تقدس بیش از حد این شهر برای دوتراکی ها، این عمل او یک جرم بزرگ به حساب می آمد. وائس دوتراک، محلی بود که کال های قبایل مختلف دوتراکی ها به نشانه صلح و برای تجارت، در آنجا گرد هم می آمدند، بنابراین شمشیر کشیدن و درآوردن سلاح در این محل در واقع مثل امضای حکم مرگ فرد به شمار می رفت.
به منظور جبران و مجازات جرم ویسریس، کال دروگو کمربند طلای خود را ذوب کرد و تمام ماده مذاب آن را به روی سر ویسریس تارگارین ریخت. این صحنه یکی از با حال ترین صحنه های فصل اول سریال Game of Thrones بود، اما در عین حال غیر ممکن هم بود، زیرا که برای ذوب کردن طلا به آتش بزرگتری نسبت به آتش کوچک یک کمپ نیاز است و همچنین ذوب شدن طلا مدت زمان بیشتری نیز طول می کشد. قبل از این قضیه ما شاهد این موضوع بودیم که به وسیله همان آتش، دوتراکی ها مشغول پختن گوشت و کباب کردن بودند، بنابراین در صورتی که گرمای آتش کمپ باعث ذوب شدن طلا می شد، پس می توانست به طور کامل گوشت ها را بسوزاند و نابود کند.
14- پیاده روی طولانی تا قلعه سیاه
جان اسنو برنامه ریزی کرده بود که قبل از اینکه از دست وایت واکرها فرار کند، وحشی های مستقر در هاردهوم را نجات دهد. جان اسنو و وحشی ها تصمیم گرفتند که از طریق آب فرار کنند، در حالی که ارتش زامبی ها هیچ تمایلی به دنبال کردن آن ها در آب نداشتند.
دفعه بعدی که بینندگان سریال Game of Thrones، جان اسنو و وحشی ها را دیدند، آن ها به قلعه سیاه رسیده بودند. این صحنه از فیلم برای آن ها می تواند یک لحظه وخیم باشد، زیرا که پس از این همه تلاش ممکن است آلیسار ترون اجازه ورود آن ها را به قلعه سیاه ندهد.
«نکته ای با عقل جور در نمی آید این است که چرا جان اسنو تلاش کرد که به قلعه سیاه بازگردد، در حالی که کشتی او در ساحل شرقی قرار داشت و این بدان معناست که او به راحتی می توانست از طریق نگهبانان شرقی دیوار، که آن ها هم در ساحل شرقی بودند، وارد دیوار شود.»
سفر جان اسنو و وحشی های همراه او به قلعه سیاه بسیار بیشتر طول می کشید و خطرات بیشتری را نیز به همراه داشت، به طوری که گروگان های زامبی شکل ارتش واکرها پشت سر آن ها بودند و فرصت بیشتری برای رسیدن به آن ها داشتند.
15- آهن زادگان هیچ اهمیتی به کشته شدن پادشاهشان نمی دهند
در رمان های A Song of Ice and Fire، به این نکته اشاره شده است که یورن گریجوی یک مرد بی چهره را استخدام کرده است تا برادر خودش را بکشد، اما در سریال Game of Thrones او این قتل را خودش، با پرت کردن برادرش بیلون گریجوی از بالای یک پل چوبی معلق، انجام داد.
یورن گریجوی بعدا در مراسم کینگزموت (مراسم انتخاب پادشاه پس از مرگش که بین آهن زادگان رواج داشت)، به جرم خودش یعنی قتل پادشاه اعتراف کرد، اما او خود را از این جرم، با تهمت زدن به بیلون گریجوی و ارتش شکست خورده اش در برابر شمال، تبرئه کرد. بیلون گریجوی علی رغم اینکه به قتل پادشاه آهن زادگان اعتراف کرد، توانست مقام پادشاهی آن ها را بدست آورد.
در سرزمین وستروس، کشتن یک پادشاه به منظور از بین بردن یک سلسله است و یکی از بدترین جرم هایی به حساب می آید که یک شخص می تواند به آن اعتراف کند. تصور می شد که قاتل پادشاه، توسط خود خدایان مورد جادو و طلسم قرار می گیرد و این بدان معناست که حتی شرورترین افراد یک منطقه نیز از تلاش برای کشتن یکی از اعضای خانواده شان، خودداری می کردند.
البته به نظر می رسد که این قانون به طور کامل توسط آهن زادگان فراموش شده باشد، زیرا که آن ها هیچ مشکلی با رای دادن به قاتل پادشاهشان نداشتند، در حالی که یورن گریجوی به این جرم خود اعتراف کرده بود و آهن زادگان می بایست از او دوری می کردند.
16- برون، سرباز بهشتی
در روند داستانی قسمت «The Spoils of War» از سریال Game of Thrones، جیمی لنیستر باید تصور کرده باشد که در یک بازی سیاهچاله و اژدها قرار دارد، زیرا تصمیم گرفته بود که به یک ملکه (منظور دنریس تارگرین)، آن هم در زمانی که در کنار اژدهای خود قرار گرفته است، حمله کند.
این اتفاق دقیقا شبیه یک بازی سیاهچاله و اژدها (D&D Games) بود و جیمی لنیستر نزدیک بود که توسط آتش دهان یک اژدها کاملا بسوزد.
«برون تصمیم گرفت تا جان جیمی لنیستر را با پرت کردن او به درون دریاچه نجات دهد. در این صحنه از فیلم بینندگان شاهد این بودند که جیمی لنیستر به خاطر زره فلزی سنگینی که پوشیده بود به اعماق آب فرو رفت. این نکته قابل توجه است که زره جیمی به قدری سنگین بود که از آمدن او به سطح آب جلوگیری می کرد.»
خوشبختانه، شانس با جیمی یار بود و جریان آب رودخانه به قدری او را به سمت پایین رود هل داد که هیچ کدام از افراد لشکر دنریس متوجه عدم حضور او نشدند و تلاشی برای پیدا کردنش نکردند، اگرچه جیمی لنیستر قبل از پرت شدنش به درون آب تلاش کرده بود که دنریس را به قتل برساند. این موضوع بدان معناست که جیمی هنوز هم می توانست به افراد دنریس نزدیک باشد و آن ها می توانستند او را که هنوز هم یک خطر برای ملکه شان به حساب می آمد، پیدا کرده و به قتل برسانند.
شانس دیگر جیمی در این قسمت از سریال، این بود که برون به اندازه کافی قوی بود تا بتواند یک مرد بالغ را، در حالی که یک زره سنگین به تن داشت از زیر آب، قبل از تمام شدن نفس جیمی، به سطح آب منتقل کند.
17- استنیس در گیم اف ترونز به عنوان یک هدف جنگی
نبرد بلک واتر صحنه ای بود که سریال Game of Thrones در آن اثبات کرد که امکان طراحی نبردهای بزرگ با بودجه کم نیز در مقیاس سینمای هالیوود، امکان پذیر است. سازندگان سریال Game of Thrones برای مقدار پولی که می توانستند برای طراحی این نبرد در سریال گیم اف ترونز خرج کنند، محدودیت داشتند؛ بنابراین آن ها باید به نمایش چند صحنه که شامل نبرد به ارتش سربازان می شد، بسنده می کردند.
این صحنه ها شامل حضور استنیس باراتئون است که درحال رهبری کردن ارتش خود در برابر نیروهای ارتش لنیستر است. در نبردی که بین پادشاهان صورت گرفت، استنیس هدایت افرادش را از دور بدست گرفته بود. علت این کار استنیس آن بود که روحیه جنگی تمام ارتش او به زنده ماندن او در این جنگ و ادعای او برای تخت پادشاهی، وابسته بود. این واقعیت که استنیس به سرعت وارد این جنگ شده بود (آن هم بدون پوشیدن یک کلاه خود)، یک حرکت کاملا ریسکی و احمقانه به شمار می آمد و به نظر می رسید که مردی مانند استنیس این کار را انجام نمی داد.این کار برای استنیس خیلی خطرناک بود و یک تیر از طرف دشمنان و مرگ او می توانست به عنوان پایان کار برای ارتش او باشد.
18- لردهای سرزمین دورن از هیچ کس پیروی نمی کنند
خاندان مارتل برای سال های زیادی بر سرزمین دورن حکومت می کردند. این سلطنت توسط الاریا سند و دختران حرام زاده اش به پایان رسید. الاریا سند کسی بود که برنامه ریزی کرده بود که با کشتن تنها شخص باقی مانده از خاندان مارتل کنترل تمامی سرزمین دورن را به دست بگیرد، تا جایی که آن ها توانستند تمامی ارتش سرزمین دورن را به خاطر هدف دنریس تارگارین نابود کنند.
این ایده که الاریا و Sand Snakes توان این را داشتند که به این راحتی کنترل سرزمین دورن را بدست بگیرند، منطقی به نظر نمی رسد. خانواده های نجیب بی شماری در سرزمین دورن وجود داشتند که دارای قدرت های سیاسی و نظامی کافی برای برکنار کردن آن ها داشتند، زیرا که نه الاریا سند و نه دخترانش هیچ حق قانونی برای بدست آوردن حاکمیت دورن نداشتند.
«مطمئنا سایر خانواده های نجیب زاده دورن نیز علاقه داشتند تا برای رسیدن به قدرت تلاش کنند، زیرا آن ها با انجام این کار می توانستند از جنگ های پر هزینه ای که سرزمین وستروس را تهدید می کرد در امان بمانند.»
با این حال آن ها تصمیم گرفتند که در کنار قاتلان پادشاه که به زور قدرت را تصاحب کرده بودند، قرار بگیرند؛ اگرچه آن ها هیچ ارتشی برای حمایت از آن ها نداشتند.
19- بازنگری به کاراکتر پسر عموهای خاندان تایرل
خاندان تایرل در رمان ها بسیار بزرگتر از آن چیزی بودند که در نمایش های سریال Game of Thrones مشاهده شد. آن ها برنامه ریزی کرده بودند تا با ازدواج با هم پیمانان خود، موقعیت خود را در میان خانواده های نجیب حفظ کنند. این موضوع به خاندان تایرل کمک می کرد تا با ادعاهای سایر نجیب زادگان و خاندان های ثروتمند که ادعای بهتری برای بدست گرفتن حکمرانی داشتند، مقابله کنند.
در سریال گیم اف ترونز (بازی تاج و تخت) اولنا تایرل به الاریا سند گفت که او بیشتر مایل به انتقام است تا زنده ماندن و این موضوع نشان می دهد که او آخرین بازمانده از اعضای خاندان تایرل است. این حرف اولنا تایرل به الاریا سند به دلیل نابود کردن Sept of Baelor بود، زیرا در هنگام خرابی این محل، سه تن از وارثان خانواده تایرل در آن بودند.
مشکل این وضعیت این است که خود سریال Game of Thrones این موضوع را نمایش داده است که تعدادی از پسر عموهای خاندان تایرل هنوز زنده اند و این بدان معناست که آن ها می توانند دوباره قدرت را بدست بگیرند و خاندان تایرل را احیا کنند.
20- بازنگری به کتاب سفید
اعمال هریک از اعضای گارد پادشاهی در یک کتاب برادری نوشته شده است که این کتاب را با نام کتاب سفید نیز می شناسند. این وظیفه لرد کنونی گارد پادشاهی است که نوشته های جدید را به این کتاب وارد کند. بینندگان می توانستند در زمانی که جافری داشت با جیمی لنیستر درباره دستاوردهای سر دانکن قد بلند صحبت می کرد، نگاه کوتاهی به کتاب سفید بیندازند. آن دسته از بینندگان سریال Game of Thrones که توانستند به بخشی از این کتاب نگاه دقیقی بیندازند می توانستند متوجه مقداری از جزئیات ورودی این کتاب شوند که جزئیات عملکرد تعدادی از اعضای گارد پادشاهی را بیان می کرد.
حوادثی که در فصل های بعدی سریال Game of Thrones اتفاق افتاد بازنگری کوچکی را به جزئیات نوشته شده در این کتاب درباره سر جرولد هایتاور دارد. این صفحه به این موضوع اشاره می کند که او در زمانی که همراه با یارانش، سر آرتور دین و سر آسول ونت، مشغول جنگ با لرد ادارد استارک و یارانش بود، کشته شد. این نبرد در مقابل قلعه جوی اتفاق افتاد.
سر آسول ونت در نمایش های سریال Game of Thrones به تصویر کشیده نشد و طبق صحنه های سریال گیم اف ترونز ، در نبردی که در محل قلعه جوی صورت گرفت، تنها دو عضو گارد پادشاهی حضور داشتند که با لرد ادارد استارک و همراهانش می جنگیدند. این احتمالا به دلیل ساده تر کرده صحنه نبرد در سریال Game of Thrones بوده است.
حضور پیدا نکردن سر آسول ونت در نبرد موجود در محل قلعه جوی، منجر به رد شدن موضوع نوشته شده در کتاب سفید شد که در فصل های قبلی این کتاب به نمایش گذاشته شد.
داداش دنریس مثل پدرش بود درسته درسته که دو تا از اژدها او کشته شد یکیشون که کلا مال وایت واکر ها بود دو یکی هم بدست یورون یورنجگوی کشته شد سوم هم اینه که دنریس وحشی شد و صد هزار انسان بی گناه رو کشت و باید میکرد البته جلد آخر سریال هیچ زمانی نوشته نشد و ضاهرا باید یک اسپین آف یا باید یکی دو فصل دیگه از سریال ساخته شود که هیچکس نمیدونه جی آر آر ت مارتین چه تو سرشه والا سریال بخوبی تموم شد و دنریس اگه کشته نمیشد کل وستروس رو به آتش میکشید مثل پدر دیوانه اش که تقریبا چهار تا از مهم ترین استارک هارو کشت و یک بار مثل دنریس کل شهر تخت آهنین رو نابود کرد همه رو به معنای واقعی گاییدن مهم اینه که اگه بری نگاه کنی رسم تارگین ها اینه که برادر با خواهر ازدواج کنه و اگه دو تا برادرش نمیمردن به کال دروگو ازدواج نمیکرد و بعد شوهر و پسر خودش رو کشت فک کن آدم پسر خودشو بکشه شخصیت شروری بود اما هیچکس نمیدونه دنریس مرده چون دروگون اون رو به شهر کهن والریا برد همون جای خاندان تارگین بود و یه چیز دیگر جان اسنو که تو خود قبول هم گفتن اون یک تارگین بوده و خاندان تارگین نابود نشده و حتما با یکی ازدواج میکنه بچه دار میشه و تارگین های دیگری به وجود میان ok پس باید مثل بچه ها ب سریال نگاه نکنی پ زر نزن دیگ باو بابا بدترین شخصی که بدم ازش میومد سانسا استارک جنده بود که یه کاری کرد دنریس مثل پدرش بشه شخصیت اصلی جان رو میخواست نشون بده چون بهش حسودی میکرد باو اصلا بخاطر همین بود که دنریس اینطوری شد مگه ندیدی رفتار اخر سریال نشون بدن