با توجه به این که بسیاری از بازیکنان از داستان قسمت اول و دوم سری Red Dead اطلاعی ندارند، یا به خاطر گذشت زمان فراموششان کردهاند، قصد داریم قبل از انتشار Red Dead Redemption 2 خلاصه داستان دو بازی قبلی را با هم مرور کنیم.
فرقی نمیکند ایکس باکس وان داشته باشید یا پلی استیشن 4، شکی نیست که بیصبرانه منتظرید تا 4 آبان شود و شاهکار جدید راکستار یعنی Red Dead Redemption 2 را تجربه کنید. حتی با وجود این که تا الأن بابت پورت کامپیوترهای شخصی بازی خبری نشده، دارندگان این پلتفرم نیز هیجان زیادی برای این عنوان جسورانه دارند. براساس تریلرهای مفصلی که از گیمپلی بازی به اشتراک گذاشته شد، شاهد دنیایی پویا و واقعگرایانه و پر از جزئیات ریز و درشت خواهیم بود. با این همه تاکنون اطلاعات زیادی از پیچشهای داستانی در اختیار نداریم. ظاهراً ماجرای آرتور مورگان قبل از داستان جان مارستون اتفاق میافتد و با آن ارتباطات پررنگی خواهد داشت، اما همانند باقی سریهای راکستار این گونه نیست که بدون تجربه قسمت گذشته از ته و توی ماجرا سر در نیاورید. بنابراین اگر Red Dead Redemption را بازی نکردهاید نگران نباشید که از قافله عقب نمیافتید!
با این حال آشنایی بیشتر با قسمتهای گذشته بازی به ارتباط با عنوان آینده سری کمک شایانی خواهد کرد. به این ترتیب تصمیم گرفتیم به 14 سال قبل برگردیم و داستان را از کنسولهای نسل ششم و بازی Red Dead Revolver آغاز کنیم. اما قبل از هر چیز بهتر است یادآور شویم که این مطلب حاوی اسپویلرهای شدید داستانی بوده و تمام ماجرا را برایتان لو خواهد داد. پس اگر قصد دارید در چند روز باقی مانده تا عرضه Red Dead Redemption 2 دو قسمت قبلی و محتواهای الحاقی را به شکل فشرده بازی کنید، همین الأن بیخیال باقی مطلب شوید و به بازیتان برسید، اما اگر میلتان به بازیهای قدیمیتر نمیکشد و از طرفی دوست دارید کل داستان را بدانید در ادامه با ما همراه باشید، چون لقمه آماده است؛ فقط باید دهان باز کنید و مطلب را بخوانید.
Red Dead Revolver
داستان بازی Revolver در سال 1880 و همان طور که میدانید در غرب وحشی جریان دارد. «نیت هارلو» (کرت رودز) و شریکش «گریف» در مکانی به نام «کوهستان خرس» یک معدن طلا پیدا میکنند. به مناسبت این موفقیت، دو هفتتیر منحصر بفرد با طرح عقرب میسازند که یک اسلحه نصیب نیت میشود و دیگری سهم گریف!
پس از مدتی گریف توسط ارتش مکزیک اسیر و به اعدام محکوم میشود. با این حال برای نجات جانش نیمی از طلاهای کوهستان خرس را به «ژنرال دیگو» (رابرت جیمنز) وعده میدهد. دیگو معامله را میپذیرد، اما پس از مدتی به مأمور دست راستش یعنی «کلنل دارن» (دنیس اوسترمایر) دستور میدهد تا به دنبال نیت رفته و او را بکشد. دارن همراه با دار و دستهاش به مزرعه هارلو هجوم میآورند و نیت و همسر سرخپوستش، فالینگ استار (مسرت استرومن) را وحشیانه به قتل میرسانند. با این حال «رد» (جیسون فاکس) اسلحه پدر را برداشته و قبل از فرارش به دست چپ دارن شلیک میکند.
رد (رابرت بوگ) چند سال پس از مرگ والدینش به یک جایزه بگیر بیرحم تبدیل میشود. در ابتدای داستان با رهبر دار و دسته تبهکاری به اسم «بلادی تام» (کریستین تانو) دست و پنجه نرم میکند تا بتواند جایزه تعیین شده برای او و گروهش را به دست آورد. پس از کشتن تمامی قانونشکنان، جنازهشان را با خودش به شهر «ویندوز پچ» میبرد. در آنجا توسط یک باند شرور و رهبرشان «آگلی کریس» (اریک دیواین) مورد حمله قرار میگیرد. رد و کلانتر «اوگریدی» (استیون شنزر) آنها را شکست داده و از حمله جان سالم به در میبرند. اما کلانتر به شدت زخمی میشود و باید جهت معالجه به شهر برود. وقتی رد، اوگریدی را به مکان امنی میرساند، «بارتلت» (جین جونز)، کلانتر «بریمستون» از رد میخواهد تا برای از میان برداشتن چند خلافکار تحت تعقیب به او کمک کند. یکی از آنها گروه سیرک جهانگردی مرگباری است که در گذشته یک هفتتیرکش انگلیسی تردست به نام «جک سوییفت» (گرگ مارتین) را همراهش داشته، البته در پی مرگ رهبر اسبق گروه خود جان به هدف شماره یک سیرک تبدیل میشود، به علاوه چند جایزه دیگر مثل پیشخدمت اسبق یک کافه (هیثر سیمز) که به رهبر دار و دسته خلافکار تبدیل شده و یک قبرکن آدمکش (جفری آرند) که تابوتی را همراهش میکشاند، در فهرست هدفهای بارتلت قرار دارند.
پس از ناکار کردن همه افراد تحت تعقیب، رد برای جایزهاش نزد کلانتر بارتلت برمیگردد، اما کلانتر برای دریافت پاداش، او را به بانک میفرستد. رد از مکالمه بین مدیر بانک و «آنی استاکس» (کری کرنین) که در شرف از دست دادن مزرعهاش به دلیل بدهی است متوجه میشود که «فرماندار گریفون» (برت پنس) بخشی از کوهستان خرس را در اختیار دارد. او به سرعت ماجرای کشته شدن خانوادهاش به خاطر همین معدن را به خاطر میآورد و تصمیم میگیرد جریان را با آنی در میان بگذارد. پس از صحبت با او، رد به بریمستون باز میگردد تا از خلافکارهای شهر در مورد زمان و مکان واگون حمل طلا باخبر شود. هنگامی که آنها از پاسخ دادن سر باز میزنند، رد با آنها درگیر شده و در نهایت توسط کلانتر بارتلت دستگیر میشود. در این بین کلانتر به گوشش میرساند که «ژنرال دیگو» و «کلنل دارن» هنوز سالم و زنده هستند.
او پس از آزادی تصمیم میگیرد به یک کمپ که ظاهراً واگون محموله ژنرال دیگو را در خود جای داده حمله کند. پس از نابود کردن واگون توسط دارن دستگیر و زندانی میشود تا به عنوان برده در معدن طلا کار کند. در آنجا با یک سرباز اسیر سیاهپوست با لقب «بوفالو سولجر» (بنتون گرین) آشنا میشود. در نهایت بوفالو و رد، به کمک پسردایی سرخپوستش «شادو وولف» (چسکی اسپنسر)، آزاد شده و این فرصت را به دست میآورند تا به پایگاه دیگو حمله کرده و دارن را بکشند؛ با این حال شادو وولف در نیمه راه به خاطر زخمهای عمیق جانش را از دست میدهد. در این بین بوفالو سولجر تصمیم میگیرد که فرماندار گریفون را از تشکیلات ژنرال دیگو مطلع کند، اما متوجه میشود که گریفون خودش تمام مدت از موضوع اطلاع داشته است. به این ترتیب رد تنها به دل دشمن میزند تا قطار حمل طلاهای دیگو را از حرکت بیاندازد. در حین تیراندازی دیگو زخمی شده و علیرغم التماس برای جانش، رد با بیرحمی تمام او را میکشد.
کمی بعد طی یک سری مسابقه دوئل که آنی و جک سوییفت هم در آن شرکت دارند، رد اسلحه عقرب نشان را در دست فرماندار گریفون میبیند و متوجه میشود او بوده که خانوادهاش را به ژنرال دیگو فروخته است. فرماندار گریفون به آدمکشی به اسم «مستر کلی» (جوزف ملندز) دستور میدهد که رد را سر به نیست کند، اما در عوض خودش کشته میشود و رد با کمک آنی و جک، گریفون را تا قصرش تعقیب کرده و طی آخرین دوئل او را میکشد. کلانتر به خاطر کارهای خوبی که رد برای شهرش انجام داده از دستگیر کردنش منصرف میشود و به وی هشدار میدهد، طلاهایش را بردارد و از شهر بگریزد و گرنه به جرم کشتن مأموران دولتی اعدام خواهد شد. با این حال رد طلا را قبول نمیکند و به کلانتر میگوید که تمام سهمش را به آنی و بوفالو سولجر بسپارد. پس از این که متوجه میشود جک در راه کمک به او جانش را از دست داده متأثر شده، هفتتیر گریفون را برمیدارد و در انتها میگوید: «قضیه هرگز به خاطر پول نبود».
این مطلب ادامه دارد …