چگونه یک رهبر فکری شویم ؟
رهبران فکری پیشگامانی هستند که با نوآوری و ایدههای جدید، مردم را به سمت کسب و کار خود ترغیب میکنند. تبدیل شدن به یک رهبر فکری مستلزم داشتن چند ویژگی است.
بیشتر افراد فکر میکنند که تنها مدیران اجرایی میتوانند رهبران فکری باشند یا اینکه برای تبدیل شدن به رهبر فکری حداقل باید مصاحبه و سخنرانیهای ویدئویی داشته باشند. البته سخنرانیهای عمومی تنها یک بُعد از رهبری فکری محسوب میشود. اگر با سخنرانی جلوی دوربین راحت نیستید، در عصر دیجیتال امروز راههای بسیار متنوعی برای نشان دادن مهارتهایتان وجود دارند.
هرکسی میتواند به یک رهبر فکری تبدیل شود و از مزایای بیشتر دیدهشدن برخوردار گردد. اشتیاق، مهارت و عقیده فاکتورهای مورد نیاز برای تبدیل شدن به یک رهبر فکری هستند؛ خصیصههایی که در ذات تمام انسانها وجود دارند. براساس پژوهشی که لینکداین و ادلمان انجام دادهاند، رهبری فکری اعتبار و شهرت برند را تقویت میکند، موجب اعتماد تصمیمگیرندگان میشود، فضا را برای گفتگو آماده و در رسیدن به نتیجه کمک میکند.
افراد مختلف از موسسان گرفته تا مهندسان و منابع انسانی و متخصصان فروش، هرکدام به نوبه خود هدف متفاوتی را در یک رهبر فکری شدن دنبال میکنند؛ از بدست آوردن یک شرکت دولتی گرفته تا ارتقای شغلی. در این مقاله پنج نکته برای شروع مسیر تبدیل شدن به یک رهبر فکری را مرور میکنیم.
۱. هدفتان را تعیین کنید و به دیگران آموزش دهید
همانند هر کاری، اولین سوالی که باید از خود بپرسید این است: «چرا». چرا میخواهید یک رهبر فکری شوید؟ بخاطر ترفیع شغلی، تغییر حرفه، افزایش سرمایه یا تقویت آگاهی برند در شرکتتان؟
وقتی میگوییم حرفهای هستیم یعنی در چیزی مهارت و تخصص داریم. مهارت ما میتواند در فروش، مهندسی، علوم کامپیوتر یا مالی باشد. هرکدام از ما علاقمندیهای غیرکاری داریم مثل گلف، چتربازی، آشپزی یا بزرگکردن فرزندان. بدینترتیب میتوانیم مهارت حرفهای و سرگرمیهایمان را با دنیا به اشتراک بگذاریم و به دیگران اجازه دهیم که از تجارب ما درس بگیرند.
۲. موقعیت خود را تثبیت کنید
تثبیت موقعیت شخصی تقریبا همانند تثبیت موقعیت شرکت است. چطور خود را در سه تا چهارکلمه برای دیگران معرفی میکنید؟ از خودتان بپرسید که میخواهید بقیه چه چیزی درموردتان بدانند و چطور میتوانید آن تصویر را ارائه دهید.
افراد در یک فرایند هفت مرحلهای میتوانند خود را بعنوان رهبران فکری تثبیت کرده و برندشان را تعریف کنند که شامل مواردی چون شناخت اهداف، اشتیاق، مهارت و حقایق پشتیبانی که فرد را درمقابل مخاطب هدف موثق میسازند، میشود.
۳. اعتبارتان را ثابت کنید
همانند فرایند انتقال پیام محصول یا شرکت، سوالات سخت از خود بپرسید. بعنوان متخصص چه چیزی دارید و چرا باید برای دیگران مهم باشد؟ پس از آنکه حوزه تخصص و ارزش خودتان برای آن را پیدا کردید گام بعدی، اثبات مهارتتان است تا برای خود اعتبار بسازید. مثلا اگر میخواهید بعنوان یک کارشناس و متخصص هوش مصنوعی شناخته شوید، بدنبال راههایی برای بکارگیری هوش مصنوعی در زندگی باشید (آیا یک محصول یا راهکار هوش مصنوعی تولید کردهاید، نتیجهاش چه بود؟) از مثال و دلیل برای اثبات ادعاهایتان استفاده کنید. موقعیتتان هرگز بخاطر بیان مشکلات و چالشهایی که داشتید و اینکه چطور از پس مشکلات برآمدید به خطر نخواهد افتاد.
۴. داستانی برای شخصیتپردازی برندتان داشته باشید
داشتن یک داستان شخصی سروشکلی انسانی به شرکتتان می دهد. بیشتر مردم عاشق سرگذشت شخصی افراد هستند؛ داستانهایی که آنها را به ماجراجویی و سفر زندگی شما، چالشها و موفقیتتان وصل میکند؛ بجای اینکه صرفا درباره یک محصول و ویژگیها و کارکردهایش بشنوند. سرگذشت شخصی شما میتواند درباره دلیل تاسیس شرکت یا تاثیر تجارب شخصیتان در زندگی روی شکلگیری نقش و مقام فعلیتان و تاثیر شما روی شرکت باشد.
روزنامهنگاران نیز همانند مخاطبین از زاویه انسانی به ماجرا نگاه میکنند. قصههای خبری را تصور کنید بخصوص داستانهایی که در رسانهها منتشر میشوند؛ تقریبا همیشه یک بُعد انسانی در تمام این حوادث و داستانها از فجایع و مصیبتها گرفته تا ماجراهای سیاسی نهفته است. در اخبار تنها منطقهای که گرفتار گردباد شده را نمیبینیم بلکه هدف این ماجراها تاثیر گردباد روی مردم، مشقت و سختی آنها و همسایگانی است که به یاری سایرین میشتابند.
۵. منبع باشید
حال که دیگر میدانید که دوست دارید سایرین چه برداشتی از شما داشته باشند و داستان زندگی خودتان را دارید، نوبت به آن میرسد که بدنبال ابزار دیجیتال برای به اشتراکگذاری نکات، تدابیر و بهترین رویهها باشید. شاید پژوهش جدیدی در صنعت شما در جریان باشد؛ آن را بررسی کنید و دیدگاهتان نسبت به آن گزارش را ابراز کنید. ارزش قائل شوید و تجربهتان را به اشتراک بگذارید؛ صرفا به فکر فروش یک محصول یا خدمات نباشید.
اگر فقط روزی 15 دقیقه وقت خالی دارید ابتدا به سوالات پاسخ دهید و سعی کنید در شبکههای اجتماعی چون لینکداین، Quora و ردیت (Reddit) برای خود کسب اعتبار کنید. اگر میتوانید چند ساعت در ماه زمان بگذارید، یک تقویم محتوا با لیستی از مقالات یا ویدئوهایی بسازید که برای ایجاد جایگاه رهبری فکریتان به آن نیاز دارید. نکته مهم و کلیدی در این امر ثبات است؛ پس حضوری پررنگ و مستمر داشته باشید.
در پایان دوباره خاطرنشان میکنیم که برای آنکه یک رهبر فکری باشید لزومی ندارد که حتما یک شخصیت مشهور یا مدیرعامل اجرایی یک شرکت بزرگ باشید. نقاط مثبتتان را پیدا کنید، محتوا و بهترین روشها جهت ایجاد اعتماد و اقتدار را ارائه دهید و در تحقق اهداف شرکت یا پیشرفت شغلی خودتان مشارکت داشته باشید. از نظر شما چه ویژگیهای دیگری را میتوان برای شروع فرایند رهبری فکری به این پنج مورد اضافه کرد؟ نظرات خود را با پلازا درمیان بگذارید.