فرقی نمی کند که یک رمان، سریال تلویزیونی، یا یک بازی کامپیوتری چقدر برای جلوه واقعی زندگی در دوران قدیم تلاش کند، نتیجه همیشه یک چیز ثابت است. در چنین موردی قرون وسطی سوژه ای فوق العاده محسوب می شود. امروزه هر بار که آن دوران را تصور می کنید، برایتان شوالیه های با شرافت، ندیمه های کمر باریک و پادشاهان فربه که یک تکه ران بره در دست دارند و با ولع در حال لمباندن هستند یاد آور می شود. خب واقعیت امر چیزی بسیار سیاه تر از این است (گرچه سریال هایی مانند بازی تاج و تخت و وایکینگ کمی جلوه گل و بلبل قرون وسطی را زیر سوال برده اند). در واقع قرون وسطی بیشتر به چاقو خوردن در یک خیابان خلوت توسط یک دزد، باج و خراج به داروغه و جان کندن برای ارباب در خانه مجللش به عنوان رعیت خلاصه می شد، درست چیزی که در Kingdom Come: Deliverance شاهدش هستیم.
Kingdom Come: Deliverance چرکین است. رو راست تر بگویم کثیف است. این نقش آفرینی عظیم که توسط استودیو مستقل Warhorse ساخته شده، از تمامی کلیشه ها برای به تصویر کشیدن چهره بی رحم قرون وسطی استفاده می کند و در چنین مسیری هر فرصتی را قدر می داند که نشان دهد، زندگی در اوایل قرن پانزده چقدر مشقت بار بود. توسط داستان سرای و تصویر پردازی از بیداد زمانه که سن هر انسان در آن دوران را به حداکثر 30 سال (تازه اگر خوش شانس بودید) محدود می کرد، این بازی شعله هر مفهوم عاشقانه ای را خاموش می کند. جنبه های بازی ممکن است به دلیل مکانیک بسیار دشوار و مشکلات ریز و درشتی که سیستم ذخیره زجر آور بازی (اگرچه با بروزرسان های بازی تا حدودی برطرف شده) را شامل می شد حتی برای قرون وسطی هم کمی بیش از حد بی رحم به نظر بیاید، اما Kingdom Come: Deliverance همچنان یک بازی کمیاب و دلچسب است که در این دوران چیزی بیش از غنیمت محسوب می شود.
یکی از نقاط مثبت Kingdom Come: Deliverance که باید همین اول کار به آن اشاره کنم این است که بازی شما را به بخشی از تاریخ منتقل می کند که احتمالاً کمتر راجع به آن شنیده اید. شما به عنوان Henry پا به دنیای بازی می گذارید، پسرکم تجربه یک آهنگر که با بدبختی در Skalit، بوهمیا در سال 1403 روزگار می گذراند، به این دلیل که با زندانی شدن پادشاه Wenceslaus چهارم توسط برادر تشنه قدرتش Sigismund تمامی مناطق مرزی در آتش خشونت و جنگ در حال سوختن هستند. پس از گذراندن چند روز قرون وسطایی، کتک زدن بچه آواز خان محله، کمی شیطنت، و کمک به پدر برای ساخت شمشیری برای ارباب محلی و زندگی به عنوان یک رعیت، دهکده شما بدون هیچ اخطاری مورد حمله قرار می گیرد. در مواجهه با غارت گران و متجاوزان وحشی تنها کاری که از دست Henry بر می آید این است که در نهایت وحشت نظاره گر باشد و برای نجات جانش از مهلکه بگریزد.
تمامی این موارد برای خلق یک فصل افتتاحیه وحشتناک برای بازی بسیار کار آمد هستند که هم به عنوان تصویری از دنیای مأیوس بازی خدمت می کنند (قبل از فرار از Skalitz انتظار داشته باشید که چندین بار بمیرید) هم به عنوان هشداری که به شما اعلام کند Kingdpm Come: Deliverance یک RPG معمولی فانتزی نیست. اینجا از قهرمان بازی با شمشیر، جادوگری با گوی های آتشین، احضار مردگان برای کمک، ارک و اژدها و الف خبری نیست. این داستان یک جنگ داخلی بر اساس واقعیت است که در اوایل قرن 15 سرتاسر بوهمیا را به آتش کشاند. شما بخشی از یک دنیای بی روح هستید و باید برای بقا بجنگید، دنیایی که پر است از اشراف زاده هایی که پشیزی برای زندگیتان ارزش قائل نیستند و برایشان مهم نیست که بمیرید یا زنده باشید و از طرفی رعیت هایی هم که دوستانتان هستند، مشتی بدبخت بیچاره اند که به خاطر یک تکه نان، تا پشت کنید خنجر را تا دسته در کمرتان فرو می کنند.
در حقیقت چنین دنیای بی رحمی، Kingdom Come: Deliverance را حسابی جذاب می کند و با توجه شگفت انگیزش به جزئیات عمیق تر می شود. دست پخت خوش طعم موتور CryEngine 3 که توانسته حال و هوای آن دوران را زنده نگه دارد، از خیابان های کثیف و گلی دهکده تا جنگل های سرسبز و انبوه که می توانید در آن ها به شکار گراز وحشی بپردازید یا زیر سایه درختی لم بدهید و با پر زدن پروانه های اطرافتان طعم زندگی را بچشید. شخصیت ها چهره و لباس های گوناگونی دارند و بر اساس کتاب های معتبر شخصیت پردازی شده اند، یک اشرافی شلوار تنگ و پیراهنی آستین پفی به تن دارد یا یک نگهبان کلاه فولادی به سر می گذارد و نیم تنه چرمی می پوشد. این لایه های پوششی و زره، هنگامی که ناگهان به یک NPC نزدیک می شوید ممکن است با قطعی ناگهانی جلوه های بصری و جزئیات مواجه شوند ، اما هنگامی که در اتفاقات اطرافتان غوطه ور می شوید این موارد جزئی به راحتی قابل چشم پوشی هستند.
صدا پیشگی و داستان نویسی به زیبایی هر چه تمام تر، دورانی که Kingdom Come: Deliverance در آن جریان دارد را زنده می کنند، مخصوصاً ارجاعات مذهبی که اهمیت مسیحیت در آن زمان را یاد آور می شود. اگرچه اشکالاتی در این بخش وجود دارد، مخصوصاً در زمان لودی که برای شروع هر مکالمه نیاز است و گزینه های تکراری مکالمات، اما دیالوگ های مهم به شکل هوشمندانه ای ارائه می شوند.
مراقب پاکیزگی لباس هایتان باشید، حمام کردن گاه و بی گاه هم ضروری است. نکنه می خواهید در ملک ارباب با لباسی که بوی اصطبل و پهن اسب می دهد حاضر شوید؟ خب، پس بیخیال درخواست چیزی شوید که مطمئناً جواب رد می شنوید. بر عکس در یک میخانه چرخیدن با لباسی که خونین و مالین است کاری می کند که دیگران حسابی از شما بترسند. تقریباً هر عملی نتیجه ای در بر دارد.
دیگر شاخصه دیالوگ شامل انواع فحش های جدید با گویش های مختلف می باشد که گویا از نقطه های مختلف جهان جمع آوری شده اند (برای صدا گذاری شخصیت های اصلی از صدا پیشگان بریتانیایی استفاده شده اما شما با کلی صدا پیشه آمریکایی و مناطق دیگر هم برای شخصیت های فرعی مواجه می شوید). با اینکه این ابتکار زبانی به کار رفته کمی تو ذوق می زند اما بیشتر مواقع گلیمش را از آب بیرون می کشد. حتی موسیقی به فضا سازی بازی به شدت کمک می کند، با نوای قدرتمند تار و فلوت شما هر لحظه انتظار دارید که لن اندرسون و بقیه برو بچه های Jethro Tull (گروه موسیقی) از لابه لای درختان جنگل بپرند بیرون و برایتان کنسرت برگزار کنند.
دفترچه یادداشت بازی تمامی ماجراجویی های Henry را ثبت می کند. پس از این که حسابی کامل شد تبدیل به یک دایره المعارف قرون وسطایی می شود که کلی اطلاعات تاریخی در اختیارتان می گذارد. بخش های طولانی جزئیات زیادی در مورد درگیری Wenxeslaus IV و Sgismund، نظام فئودالیسم، بهداشت، آداب مذهبی، فحشا، توالت ها و کلی چیز دیگر را برایتان آشکار می کند. پس اگر می خواهید راجع به اختلاف در کلیسا های کاتولیک رومانی بیشتر بدانید اما حوصله کتاب خواندن ندارید، این بازی حسابی به دردتان می خورد.
سیستم های بازی توسط محیط پویایش تقویت می شوند که از نمای ظاهری، صداگذاری و جزئیات تاریخی بازی بهره می برد. وقتی که خورشید طلوع می کند شخصیت ها شروع به کار می کنند و وقتی که غروب کرد یک راست راهی تخت خواب می شوند. شما باید خودتان را با چنین برنامه ای سازگار کنید، که شامل جزئیاتی مثل غذا و خواب منظم برای سالم و سرحال ماندن است. جلو کشیدن زمان نیز در بازی ممکن است، اگرچه حتی وقتی این کار را می کنید باید یک دو دقیقه ای صبر داشته باشید تا زمان کم کم بگذرد. مراقب پاکیزگی لباس هایتان باشید، حمام کردن گاه و بی گاه هم ضروری است. نکنه می خواهید در ملک ارباب با لباسی که بوی اصطبل و پهن اسب می دهد حاضر شوید؟ خب، پس بیخیال درخواست چیزی شوید که مطمئناً جواب رد می شنوید. بر عکس در یک میخانه چرخیدن با لباسی که خونین و مالین است کاری می کند که دیگران حسابی از شما بترسند. تقریباً هر عملی نتیجه ای در بر دارد.
در حالی که سیستم گسترده مهارت Kingdom Come: Deliverance راه های بی شماری برای شخصی سازی Henry برای ماجراجویی در بوهمیای قرن پانزدهم در اختیار شما می گذارد، او فقط در حد و اندازه تجاربی که به دست آورده مهارت دارد. پس اگر دلتان می خواهد در تیراندازی با کمان پیشرفت کنید، باید به تمرین تیراندازی با سیبل بپردازید یا کمانتان را بردارید و راهی جنگل شوید و شروع کنید به شکار حیوانات وحشی. دوست دارید مهارتتان با شمشیر و گرز بهتر شود؟ باید وارد میدان تمرین شوید یا به حومه های شهر بروید و دنبال راهزن ها و سربازان دشمن بگردید.
با نکات گفته شده شما همچنان لول آپ می شوید، چهار سطح اولیه و همراه آن 17 مهارتی که روی یک فعالیت خاص تأثیر می گذارد را دنبال می کنید. چندین و چند perk قابل انتخاب به یک دسته مهارت ویژه متصل شده اند که نیازمند دقت و صرف زمانی بالاتری می باشند، در این موارد شما می توانید کلی مورد شخصی انتخاب کنید که مشخص می کند چقدر ظرفیت آب جو (100غیر الکی) خوردن دارید یا چقدر روی اسب کنترل دارید، این perk ها حتی قدرت استفاده از ادبیات مناسب را ارتقا می دهند و با افزایش جذابیت و چرب زبانی شخصیتی کاریزماتیک از شما می سازند. پس خیالتان راحت برای تبدیل Henry به یک اشراف زاده و ادیبی دوست داشتنی، گزینه انتخابی کم ندارید (البته برای تبدیلش به یک دزد سر گردنه هم همین طور است).
مبارزات و حرکات هم تا جایی که می توانند سعی داشته اند که با تکیه بر واقعیت باشند. به جای تبدیل یکباره به یک جنگجو با اولین چرخش شمشیر، Henry در ابتدا یک پسر دست پا چلفتی است. شما با استفاده از موس یا آنالوگ چپ مشت می زنید یا شمشیرتان را تاب می دهید تا مسیر حمله تان را مشخص کنید. با توجه به نبود نقطه هدف هنگام استفاده از کمان، نبردهای از راه دور نیز تقریباً به همین منوال است. افزایش سطح و مهارت به شما اجازه می دهد که قابلیت ها نبردتان را به مرور زمان بهبود بخشید. اما همانند بازی های معمول RPG به نظر نمی رسد بتوانید نزدیک مهارت های بروید که تلاش کافی برایشان انجام نداده اید. دیگر فعالیت های مانند اسب دوانی و قفل باز کردن می توانند بیش از حد ظریف باشند. به هر حال هر چقدر که این گونه فعالیت ها می توانند زجرآور باشند (مخصوصاً در ابتدای بازی)، این طراحی دقیق کنترل، ماهیت اصلی Kingdom Come: Deliverance را پررنگ می کنند که قرار نیست ماجراجویی با یک رعیت روستایی که هیچ تجربه هم از دنیای بیرون ندارد آسان باشد.
پیشرفت شما در بازی به شکل خودکار، پس از خوابید و در نقاط مختلف بازی ذخیره می شود، اما شما نمی توانید هر جایی بخوابید و سیوهای بازی غالباً در طی مأموریت ها کافی نیستند. و از آنجایی که به راحتی می میرید، همیشه احساس می کنید که در ریسک از دست دادن زمان و تلاشتان هستید.
در نتیجه مبارزه یک منحنی یادگیری ثابت دارد. اما همین یکی از موارد با ارزش Kingdom Come: Deliverance محسوب می شود. هر جنگ در بازی یک جنگ اعصاب است. این حقیقت تلخ که شما یک جنگجوی فانتزی بزرگ نیستید به این معناست که هر لحظه ممکن است کشته شوید. مقابله با بیش از یک حریف حرکتی فوق العاده ریسکی است. و درگیری با سه نفر یا بیشتر به احتمال زیاد مساوی است با مرگ. زره نیز یک لایه جدید از پیچیدگی به Kingdom Come: Deliverance اضافه می کند. بازی طیفی وسیعی از پوشش ها و زره های قرون وسطایی را داراست که لباس های پارچه ای و زره های فلزی را شامل می شود، اما پوشیدنش وزنتان را بالا می برد و جلوی دیدتان را می گیرد (یک کلاه خود کامل را روی سرتان بگذارید تا دنیا را فقط از لای یک شکاف باریک ببینید). مبارزه با دشمنان زره پوش نیز چالش خودش را دارد. روبروی یک حریف تا دندان مسلح قرار بگیرید تا متوجه منظورم شوید در این حالت یا باید دنبال اندام بدون محافظ دشمن باشید که مورد هدف تیر کمانتان قرار دهید یا به جای یک سلاح لبه دار سلاحی سنگین انتخاب کنید تا کله و شانه آهن پوش شده را خرد و خمیر کند.
جدا از این پیچدگی ها جای افسوس دارد که مبارزات از فیزیک مناسبی برخوردار نیستند. به قدری بد دست ساخته شده اند که هرگز حس نمی کنید در کنترل شما قرار دارند (اگرچه بیشتر چنین مواردی عمدی بوده تا تازه کار بودن Henry را وقتی وارد نبرد های واقعی می شود احساس کنید) و در انیمیش مبارزات یک سری مکث های عجیب و غریب وجود دارد که شما را از حس و حال نبرد جدا می کند. مبارزات تن به تن اکثر مواقع خشن و چند لایه هستند که باید قبل از اینکه فرط خستگی یا زخم های بدنتان از پا بیافتید، کار دشمن را یکسره کنید. با این چنین مواردی شما از اینکه از مبارزه جان سالم به درد برده اید خوشحالید و برایتان فرقی نمی کند که این پیروزی را چگونه به دست آوردید.
با اینکه Kingdom Come: Deliverance با شباهت با نقش آفرینی های استاندارد مثل Skyrim ساخته شده به این شکل که شما یک مأموریت را قبول و سپس آیکون روی نقشه را برای تکمیلش دنبال می کنید، چند تفاوت کلیدی بین این دو وجود دارد. بزرگترین این تفاوت ها، شکلی است که این ماجراجویی ها در یک دنیای پویا پیاده سازی شده اند. اگر به شما گفته شده که سپیده دم با یک اشراف زاده ملاقات کنید، بهتر است سر موقع در مکان حاضر شوید وگرنه او بدون شما آن جا ار ترک می کند. چنین چیزی چند مزیت فوق العاده دارد. شما واقعاً حس می کنید جزو دنیایی هستید که بدون شما هم ادامه دارد. مأموریت ها به شکل زیبایی با وظایف قرون وسطایی اجین شده اند مثل شکار خرگوش برای غذا و گشت زنی به عنوان نگهبان و تحقیق در قضایای مرموزی مثل قتل، خوش گذارانی با یک کشیش، جوش خوردن با جادوگران و تعقیب آدم بدها برای انتقام و کسب اعتبار و شرافت که همگی را در فیلم ها و سریال های مربوط به آن دوره چندین بار شاهد بوده اید.
البته این جزئیات زیبا لحظات بسیار حساسی بوجود می آورند. Kingdom Come: Deliverance حس حفظ تعادل حرکتی را دارد که هر لحظه با یک تکان اشتباه ممکن است همه چیز به هم بریزد، مثل زمانی که شروع یک کوئست را فراموش کنید یا حتی بدتر برای انجامش با یک باگ بد ذات مواجه شوید. باگ ها بعضی اوقات سبب می شود که افراد سر موقع در یک مکان خاص حاضر نشوند، در چنین مواقعی باید بعد از مدتی دوباره به آن مکان سر بزنید تا مأموریت را فعال کنید یا از فایل ذخیره قبلی استفاده کنید تا دوباره همه چیز ردیف شود. شخصیت ها و مکان های کلیدی نیز جای مشخصی ندارند. چنین چیزی این حس را القا می کند که تنها یک گیمر که آیکونی را روی قطب نمایش برای تکمیل مأموریت دنبال می کند نیستید، بلکه یک آدم واقعی هستید که در یک دنیای وسیع قرون وسطایی برای بقا تلاش می کند، اما همین مورد باعث می شود برای پیدا کردن ملزومات دل به دریا بزنید و وارد خطرناک ترین مناطق شوید که هر لحظه ممکن است سر از کمپ دشمن در آورید یا با کمین مشتی راهزن غافلگیر شوید.
ذخیره بازی در مکانی که هستید و هر موقع که دوست داشتید خیلی به حل مشکلات بالا کمک می کرد. اما از این خبرها نیست. پیشرفت شما در بازی به شکل خودکار، پس از خوابیدن و در نقاط مختلف بازی ذخیره می شود، اما شما نمی توانید هر جایی بخوابید و سیوهای بازی غالباً در طی مأموریت ها کافی نیستند. و از آنجایی که به راحتی می میرید، همیشه احساس می کنید که در ریسک از دست دادن زمان و تلاشتان هستید. شما می توانید به شکل دستی با استفاده از Saviour Schnapps بازیتان را ذخیره کنید، اما این معجون بسیار گران قیمت است (در ابتدای بازی خیلی سخت است که از پس هزینه اش برآیید) یا خودتان به عملش بیاورید. گرچه هنوز طولی نگذشته ماد سازان دست بکار شده اند و قابلیتی به بازی اضافه کردن که هر موقع دوست داشتید می توانید بازی را در (PC) سیو کنید، به هر حال سازندگان باید به شکل رسمی این ویژگی را اضافه کنند (یا حداقل ویژگی ذخیره بازی هنگام خروج، که اگر یک موقع خواستید به زندگیتان در دنیای واقعی برسید و بازی را قطع کنید، مجبور نباشید از دو ساعت قبل شروع کنید). در کل بازی به یک پچ نیاز دارد که یک سیستم ذخیره سازی جدید و چند المان دیگر در طراحی برای درخشش کیفی بهتر را ارائه دهد.
حتی با در نظر داشتن این مشکلات، هرکسی که در مورد ماهیت کثیف و دون مایه تاریخی کنجکاو است، باید Kingdom Come: Deliverance را بازی کند. بازی نگاهی قدرتمند و باثبات بر قرون وسطا است و شما را به کالبد یک انسان واقعی منتقل می کند که میان یک جنگ داخلی گرفتار شده است. مطمئن باشید این از آن بازی های کمیاب و خاطره انگیزی است که پس از اینکه تمامش کردید مدت ها در ذهنتان باقی خواهد ماند. درست است که باگ ها و مشکلات بازی بعضی مواقع زجر آور می شوند، اما هیچ کدام از آن ها در ماهیت گیرا و منحصر بفرد تجربه کلی Kingdom Come: Deliverance دخالتی نمی کنند.