علیرغم ورود 4 فیلم جدید به باکس آفیس و اکران عنوان مورد انتظار First Man ، رتبه اول و دوم جدول همچنان متعلق به دو فیلم Venom و A Star is Born است.
با نزدیک شدن به مراسم اسکار، هر هفته شاهد اکران چند فیلم ظاهراً هنری و اسکاری هستیم. اما حتی سفر به ماه هم نتوانست تام هاردی چغر و بدبدن را از رتبه اول تکان دهد و Venom همچنان صدرنشین جدول است. البته مردم از آهنگ های لیدی گاگا و بردلی کوپر هم بدشان نیامد و این دو ستاره در هفته دوم تولدشان جایگاه دوم را حفظ کردند.
اگر از طرفدارن یا دنبال کنندگان مراسم اسکار باشید، می توانید حدس بزنید که داستان عناوین اسکاری غالباً چه محتوایی دارند. یا فیلم در مورد یک شخصیت واقعی علمی، هنری، سیاسی است، یا در مورد تبعیض نژادی! اگر هم خیلی عزمش را برای نقش اول مرد جزم کرده باشد با کمی جسارت نگاهی به زندگی همجنسگرایانه خواهد داشت.
بعد از اکران فیلم A Star Is Born و هدف گرفتن مجسمه طلایی عمو اسکار در هفته گذشته، این بار سر و کله رایان گاسلینگ در نقش نیل آرمسترانگ فضانورد با سفینه فضا پیمایش در باکس آفیس پیدا شد. فیلم First Man که همکاری جدید دیمین شزل بعد از فیلم La La Land با رایان گاسلینگ محسوب میشود بر اساس کتاب نخستین انسان: زندگی نیل آرمسترانگ (First Man: The Life of Neil A. Armstrong) از جیمز آر. هانسن ساخته شده است. اکران این فیلم در جشنواره ونیز نقدهای مثبت منتقدان را به همراه داشت و احتمالا این نظرات شانس گاسلینگ را برای اسکار امسال افزایش خواهند داد. این فیلم در اولین هفته اکرانش توانست 5.16 میلیون دلار بفروشد و در جایگاه سوم باکس آفیس قرار بگیرد.
هالووین تا 15 روز دیگر از راه میرسد و سینمای هالیوود طبق رسم هر ساله خوش ندارد با سبد خالی از این مراسم عبور کند. نسخه دوم فیلم Goosebumps بعد از سه سال با عنوان Goosebumps 2: Haunted Halloween اکران شد و 2.16 میلیون دلار بلیط به فروش رساند. داستان فیلم جدید کمپانی Sony Pictures ریشه در مجموعه کتابهای دایره وحشت به قلم آر. ال. استاین دارد و در اولین هفته اکرانش به رتبه چهارمی باکس آفیس رضایت داد.
میتوان گفت اثر جدید درو گادرد با حضور بازیگرانی چون کریس همسورث، جان هم، جف بریجز و داکوتا جانسون انتظار جایگاه بهتری از رتبه هفتم در اولین هفته اکرانش را داشت. Bad Times at the El Royale دومین اثر گادرد بعد از فیلم The Cabin in the Woods در مقام کارگردانی است. این فیلم توانست بعد از اکرانش 2.7 میلیون دلار بفروشد و برخلاف عنوانش امید روزهای بهتری را داشته باشد.
The Hate U Give مهمان تازه ولی با تاخیر باکس آفیس است. این فیلم با اکرانش در هفته گذشته، توانسته بود خود را به رتبه 13 ام جدول برساند و با توجه به داستان و زمان اکران، صعودش به رتبههای بالاتر قابل پیشبینی بود. داستان فیلم که بر اساس کتاب پرفروشی با همین عنوان است نگاهی به زندگی یک نوجوان سیاهپوست دارد. فیلم The Hate U Give بعد از دو هفته اکران توانست 5.2 میلیون دلار بفروشد و با 4 پله صعود در جایگاه 9 جدول بایستد.
آنچه در این مقاله میخوانید:
نگاهی به جدول باکس آفیس
در ادامه با هم نگاهی به فیلمهای مذکور خواهیم داشت:
First Man
تعبیر دیمین شزل از نیل آرمسترانگ در فیلم First Man سکانسهایی جذاب و نقشآفرینی شگفتانگیزی از رایان گاسلینگ و کلیر فوی را خلق میکند، اما این ماجراجویی فضایی هرگز از زمین به پرواز در نمیآید. چه چیزی در مورد نیل آرمسترانگ میدانید؟ هیچ شکی نیست که اولین جواب به این سوال برای هر شخص نیمچه با سوادی این است: «او اولین مردی بود که پا روی ماه گذاشت.» اما واقعاً در مورد زندگیش چه میدانید؟ حین تماشای First Man متوجه شدم که تقریباً هیچ چیز از یکی از معروفترین مردان تاریخ نمیدانم و مطمئنم در این مقوله تنها نیستم. البته این موضوع برای بیوگرافی دیمین شزل از آرمسترانگ یک امتیاز مثبت محسوب میشود، داستانی را میشنوید که تا به حال چیزی از آن نمیدانستید.
از زندگی شخصی آرمسترانگ به شدت محافظت میشد و او تنها به مشارکت در یک کتاب براساس بیوگرافی زندگیش به اسم First Man: The Life of Neil A. Armstrong از جیمز آر هنسن موافقت کرد. کتاب هنسن به عنوان سکوی پرتابی برای فیلم چزل و نویسنده Spotlight یعنی جاش سینگر بود. براساس داستانی که در First Man روایت میشود، آرمسترانگ مردی در هم شکسته است که در اندوهی جانگداز به سر میبرد. فیلم با آرمسترانگ (رایان گاسلینگ) و همسرش جنت (کلیر فوی) آغاز میشود که به خاطر مرگ دختر دو سالهشان (به دلیل تومور مغزی) عزادار هستند. آرامسترانگ را میبینیم که به دنبال کور سوی امید، درگیر تحقیقات جهت معالجه سرطان دخترش است. در نهایت او را از دست میدهد و دخترش با تابوتی کوچک در سینه زمین دفن میشود. آرمسترانگ کتابهای تحقیقاتش را دور میانداز و بغزش را میشکاند. این آخرین جایی است که تا انتهای فیلم فوران احساسات واقعیش را شاهد هستیم.
آرمسترانگ به کلاسهای «جمینی» ملحق میشود و در نهایت راهش را به برنامه «آپولو» و فرود بر روی ماه باز میکند. اما قبل از رسیدن به سطح قمری باید یک سری مأموریتهای خطرناک و وحشتناک را از سر بگذارند که در هر مرحله از جو دورتر و دورتر شود. First Man قصد دارد تا به بیننده یادآوری کند که همه این موارد میتوانند چقدر خوفناک باشند، به این ترتیب شزل سکانسهای دلهرهآور را یکی پس از دیگری ردیف میکند. با این همه، افسردگی آرمسترانگ تنها از غم مرگ دخترش متأثر نیست، بلکه درد از دست دادن فضانوردان همقطارش را نیز به دوش میکشد. افرادی مختلف پش سر هم به زندگی او وارد میشوند و در نهایت به خاطر حوادث ناگوار میمیرند. «مرگ» یک جورایی بازیگر نقش مکمل فیلم است. First Man رویکردی زیبا به شخصیت آرمسترانگ است، او هرگز افکار و احساساتش از مرگ و اتفاقات اطرافش را بیان نکرد، اما شزل راهی یافته تا بتواند همه آنها را یکجا ترسیم کند. گاسلینگ در ابراز همه این عواطف و احساسات مثل همیشه فوقالعاده عمل میکند و با استفاده از سکوت و حرف زدن شمرده شمرده اندوهش را بروز میدهد.
همه اینها به زیبایی در فیلم نمایش داده میشوند، کلیر فوی هم به عنوان همسر رنج کشیده آرمسترانگ کارش را خوب انجام میدهد؛ زنی که قصد دارد خودش را به همسرش نزدیکتر کرده تا او احساساتش را به اشتراک بگذارد. با این حال رویکرد First Man کمی عجیب است. شزل در اینجا از روش قصه گویی قدیمی استفاده کرده، اما این موضوع نتیجهای معکوس داشته و اکثر فیلم را بیاثر میکند. سفرهای مرگبار آرمسترانگ هرازگاهی یک تکان به فیلم میدهند، اما سکون نابجایی در تمام فیلم حکمفرما است که به انگیزه ادامه تماشایش لطمه میزند. کارگردانی محتاطانه شزل با فیلمبرداری کلوزآپ اغراق شدهاش هم کمک چندانی به رفع این مشکل نمیکند. احتمالاً شزل به دنبال خلق حسی اضطرابآور و وحشت از فضای بسته بوده، اما نتیجه با هدف خیلی فاصله دارد. به قدری به صورت گاسلینگ و فوی خیره میشویم که اصلاً نمیفهمیم خارج از قاب دوربین چه اتفاقی در حال رخ دادن است.
صحنههای اضافه شده به فیلم (نسخه Extended) خیرهکننده هستند و ارزش یک بلیط مجزا را دارند. با این که از انتهای فیلم مطلع هستیم باز هم ارزش تماشای بالایی دارد (خطر اسپویل: نیل آرمسترانگ در نهایت روی ماه قدم میگذارد!). شزل این صحنهها را از زاویه اول شخص روایت کرده و کاری میکند که ماجرا را از داخل کلاه آرمسترانگ شاهد باشیم. از آنجایی که فرود روی ماه در آخرین سکانس به عنوان حسن ختام فیلم نمایش داده میشود، احتمالاً تا مدتها در خاطر بینندگان بماند و First Man را به یک اثر کالت تبدیل کند. حیف که بسیاری از المانها اولیه آن طور که باید ظاهر نمیشوند.
Goosebumps 2: Haunted Halloween
به شخصه اگر فرزندی داشتم، همیشه درگیر این موضوع بودم که چه موقع او را با ژانر وحشت آشنا کنم! اگرچه این روزها با شبکههای ماهوارهای و اینترنتی بچهها در 9 سالگی The Shining استنلی کوبریک یا IT را تماشا میکنند و علاوه بر کارگردان به ریش بزرگترها هم میخندند. بنابراین چالش معرفی یک فیلم ترسناک دوستانه (از آن فیلمهایی که آخر و عاقبت خوشی دارند، نه مثل The Mist) چیزی نیست که آن را دست کم بگیرید. اولین فیلم Goosbumps با اقتباس از سری کتابهای محبوب آر.آل. استاین، به یک حقه جادویی کوچک شباهت داشت. فیلم با تلفیقی از طنز، سرعت و تخیل، انواع دیوانگی را با هیولاهای خلاقانهاش به بیننده ارائه میداد. با این حال Goosebumps 2: Haunted Halloween نمیتواند چنین ادعایی بکند. الگو و اتمسفر قسمت اول را دارد، اما از نبود خلاقیت و وجهههای احساسی رنج میبرد.
مواد لازم تهیه فیلم از همان ابتدا آماده هستند. محله واردن کلیف در نیویورک، مکان مناسبی برای طرح داستانی مرموز و ترسناک است. خانهها بزرگ و قدیمی، درختان خمیده و آزمایشگاه متروکه اولین مخترع الکتریسیته، نیکولا تسلا! به علاوه برج انتقال بیسیمی که هنوز در سرتاسر شهر سایه انداخته است (واقعاً در محله شورهم نیویورک برج واردن کلیف تسلا وجود دارد). ظاهراً خود آر ال استاین (یکی از شخصیتهای اصلی فیلم اول که توسط جک بلک بازی میشد) چندین سال پیش جزو ساکنین واردن کلیف بوده و رمان نیمهکارهاش را در یک صندوق بزرگ قدیمی رها کرده است. دو نوجوان دست و پاچلفتی، «سانی» (جرمی ری تایلر) و «سم» (خلیل هریس) هنگامی که در گوشه و کنار خانه متروکهای سرک میکشند، با یک صندوق قدیمی روبرو میشوند و به شکل تصادفی شخصیت شرور اصلی استاین یعنی «اسلپی»، عروسک خیمه شببازی بدذات را زنده میکنند.
اسلپی (با صدای بلک)، که مسبب بیشتر ویرانیهای فیلم اول بوده، خانوادهای برای خودش میخواهد و برای این که به هدفش دست یابد، به بچهها وعده برآورده کردن تمام آرزوهایشان را میدهد (که اولینش کتک زدن بچه قلدر محله است). بیشتر فیلم حول شخصیت سانی، سم و «سارا»، خواهر سانی (میدسون آیسمن) و تلاششان برای متوقف کردن اعمال شرورانه عروسک نفرینی جریان دارد. اسلپی با داشتن قدرت جادویییش قصد دارد که شهر را به یک ویرانه با ارتشی از موجودات هالووینی تبدیل کند. او نه تنها خانواده خودش، بلکه شهر شخصی خودش را میخواهد. همه این ها میتوانند نویدبخش یک طنز بصری با کلی موجود چندشآور و مرموز باشند؛ کاری که نسخه اول انجام داد. در آن فیلم هیولاهای زنده شده شخصیتهایی از کتاب استاین بودند، این بار، راستش نمیدانیم از کجا آمدهاند، زمان چندانی هم با موجودات گمنام فیلم صرف نمیکنیم (شاید عنکبوت غولپیکری که از بادکنکهای بنفش ساخته میشود، باحال باشد، اما در کلیت فیلم تأثیری نمیگذارد). آشوب فیلم به اندازه کافی شلوغ نیست و هیولاها به معنای واقعی کلمه هیولا نیستند. باید گفت شرارت اسلپی این بار مثل گذشته جذاب و پرهیجان نبوده است.
فیلم در هر مرحله به شدت خام به نظر میرسد. درست است که قرار بوده فضایی صمیمی و دوستانه داشته باشد، اما مطمئناً راهی برای ارائه درست این مفاهیم وجود داشته و Goosebumps 2 تلاش زیادی برای یافتنش انجام نمیدهد. در سکانسهای آخر فیلم یک شخصیت انسانی توسط اسلپی به نسخه عروسکی خودش تبدیل میشود؛ سکانسی ترسناک و در عین حال فانتزی! در چنین لحظاتی Goosebumps 2 نشان میدهد که میتوانست چه فیلم مفرحی باشد و چقدر از پتانسیلش را هدر داده است. براساس انتهای فیلم باید انتظار یک دنباله را داشته باشیم، امیدواریم سازندگان در قسمت بعد اشتباهات گذشته را مرتکب نشوند.
Bad Times at the El Royale
Bad Times at the El Royale درو گودارد یک فیلم جنایی هیجانی تک لوکیشنه با خشونتی خونین است: یک اثر تئاتر مانند مثل فیلمهای تارانتینو که با کلی فلش بک و بازپخش و تغییر شخصیت تکمیل شده است. Bad Times at the El Royale همانند بسیاری از کارهای گودارد مثل Cabin in the Wood یا فیلمنامهاش برای Lost on TV یک معمای هوشمندانه است که در هر مرحله اسرار بیشتری از شخصیتها را فاش میکند، اما این فیلم طولانی، بیشتر از انتقال هر چیز، نویدش را میدهد. داستان در «ال رویال» جریان دارد، یک متل که روی مرز نوادا/کالیفرنیا در اواخر دهه 60 بنا شده و اکنون به دلیل کمبود مشتری و مسافر بیشتر فرم یک موزه را دارد. چهار مسافر وارد متل میشوند: کشیش پیری به اسم «دنیل فلین» (جف بریجز)، خوانندهای به اسم «دارلن سوییت» (سینتیا اریوو)، فروشندهای چرب زبان به اسم «سیمور سالیوان» (جان هم) و یک دختر دمدمی مزاج به اسم «امیلی سامراسپرینگ» (داکوتا جانسون)؛ با این حال فیلم ماجرای مرموز هفت نفر را روایت میکند.
این چهار شخصیت اصلی، چهارچوب کلی فیلم را تشکیل میدهند و هر یک در مواجهه با پیشخدمت دست و پاچلفتی متل یعنی «مایلز میلر» (لوییس پولمن) از رازشان محافظت میکنند. خود میلر هم رازی پنهان دارد که نگران فاش شدنش است. ظاهر فیلم که با سبک و سیاق سیاستهای توهمی دهه 60 آمریکا ترکیب شده، جذاب به نظر میرسد. خود ال رویال با فضای مرموز رترو، حسی سرد و جذاب را منتقل میکند: مرز ایالتی که از بین پارکینگ و لابی هتل عبور کرده و میزهای قماری که در بخش (ایالت) قانونیشان قرار دارند. در عین حال با این همه پیچش غیرمنتظره، نتیجه کار نیاز بیننده را ارضا نمیکند.
بازی همه بازیگران فوقالعاده است اما بریجز حضوری قرص و محکم دارد و نقشی که ارائه میدهد تکیهگاه فیلم محسب میشود و چفت و بست فیلم را قدرتمندتر میکند؛ از طرفی آسیبپذیریهای شخصیتش به زیبایی ترسیم میشوند. بریجز با سن و سال بالایش ثابت میکند که هنوز هم از پس یک مشت جانانه برمیآید. شاید فیلم پایان بندی مناسبی نداشته باشد، اما ادویه لازم برای شیرین نگاه داشتن کام بیننده را دارد.
The Hate U Give
با پدیدهای روتین در فرهنگ آمریکا مثل شلیک پلیس به سیاهپوستان غیرمسلح، چندان عجیب نیست که فیلم این معضل را درک کرده و برداشت خودش را ارائه دهد. با این حال به ندرت پیش میآید که ابراز انزجار از نژادپرستی در فیلمهایی نظیر Fruitvale Station و Monster and Men در باکس آفیس خوش بدرخشند. هضم حقیقت تلخ پشت فیلم برای بسیاری از بینندگان دشوار است اما ظاهراً The Hate U Give جزو استثناعات این قانون محسوب میشود، این موضوع بیشتر به خاطر رویکرد بیپرده و سرراست کارگردان فیلم تیلمن جونیور (Soul Food، Notorious) از کتاب پرفروشی با همین نام از آنجی توماس است.
ارزش نهادن برای زندگی سیاهپوستان یک چیز است و زندگی کردن در آن چیز دیگر. این آزمایشی بود که «استار کارتر» (آماندا استنبرگ)، دختر 16 ساله سیاهپوست آمریکایی با آن روبرو میشود؛ کسی که به سادگی تصمیم گرفته زندگی کمدرآمد و پرخشونت همسایگیاش را نادیده بگیرد و به یک مدرسه خصوصی، سفیدپوستی آن طرف شهر برود. مادر استار (با بازی پرقدرت رجینا کینگ) مدرسه را جهت دهنده زندگی بچههایش میداند. اما استار به شکل غریزی میداند که در یک دروغ محض زندگی میکند. او دوست سفید پوستش، کریس (کی جی آپا) را مثل یک راز از خانوادهاش و خانوادهاش را از او پنهان میکند، در کلاسی که دانشآموزانش برای خفنتر جلوه کردن لهجه سیاهپوستی به زبانشان اضافه میکنند، استار گویش مادریش را تغییر میدهد.
غیرممکن است که بازی درخشان استنبرگ را نادیده بگیرید، آرامش قبل از طوفان و در شرف فورانش را در هر سکانس احساس میکنید. استنبرگ از پس هر جزئیات چالش برانگیزی از نقشش برمیآید. دشوارترینش زمانی است که استار باید بین سفید و سیاه یک جناح را انتخاب کند. این شخصیت هنگامی از کاتالیزور داستان رد میشود که پلیسی سفید پوست (درو استارکی)، شانه موی «خلیل» (آلجی اسمیت)، دوست استار را با اسلحه اشتباه میگیرد و به او شلیک میکند. استار شاهد کل ماجرا است و خودش را بر سر دو راهی مییابد. در نقطه اوج فیلم تیلمن، فلش بکی از خانواده کارتر نمایش میدهد که در حال صحبت هستند و «ماوریک» (راسل هورنسبی)، پدر استار (که در گذشته قاچاقچی مواد مخدر بود) دختر و پسرانش را در مورد مقابله با پلیس نصیحت میکند: بهترین کار این است که همکاری کنید، آرام باشید و همیشه دستانتان را جایی بگذارید که بتوانند ببینند، یا به بیانی ساده انگشت در لانه زنبور نکنید. اما همین موضوع انگیزه استار برای فعالیتهای اعتراضیش میشود و محرک احساسی The Hate U Give را تشکیل میدهد.
سناریوی آدری ولز بعضی وقتها چند سویه و پر از بحث و جدل میشود: وکیلی (ایسا ری) که جهت شهادت دادن به استار فشار میآورد، یک قاچاقچی مواد (آنتونی مککی) که او را تهدید میکند تا دهنش را ببندد و عموی پلیسش (کامن) که در تلاش است تا قضیه را از نگاهی یک پلیس برای استار شرح دهد. The Hate U Give که عنوانش را از رپ «توپاک» گرفته (The Hate You Gave Little Infants F**k Everybody) باری بیشتر از توان دستانش بلند میکند، اما انرژی خالصش را در هر سکانس احساس خواهید کرد.
با ورود 4 تازه وارد به جدول، فیلمهای قدیمیتر به ترتیب از انتها خارج شدند. بعد از اکرانهای پایان هفته، The Nun ،Hell Fest ،Crazy Rich Asians و The Predator از محله خوش آبوهوای باکس آفیس اسبابکشی کردند البته ناگفته نماند که کلی از تازه اکرانها در خارج از جدول حضور داشتند و احتمال دارد در آینده نزدیک خودشان را بین 10 فیلم پرفروش جای بدهند. در پایان نگاهی به باکس آفیس خواهیم داشت.
فیلم | رتبه فعلی | رتبه هفته گذشته | مدت زمان اکران (هفته) | فروش آخر هفته (میلیون دلار) | مجموع فروش تاکنون (میلیون دلار) | |
---|---|---|---|---|---|---|
Venom | 1 | 1 | 2 | 35.7 | 142.8 | |
A Star Is Born | 2 | 2 | 2 | 28.0 | 94.2 | |
First Man | 3 | — | 1 | 16.5 | 16.5 | |
Goosebumps 2: Haunted Halloween | 4 | — | 1 | 16.2 | 16.2 | |
Smallfoot | 5↓ | 3 | 3 | 9.3 | 57.6 | |
Night School | 6↓ | 4 | 3 | 8.0 | 59.8 | |
Bad Times at the El Royale | 7 | — | 1 | 7.2 | 7.2 | |
The House with a Clock in Its Walls | 8↓ | 5 | 4 | 4.0 | 62.3 | |
The Hate U Give | 9↑ | 13 | 2 | 1.8 | 2.5 | |
A Simple Favor | 10↓ | 6 | 5 | 1.4 | 52.0 | |
منبع: IMDB |
امیدواریم که از تریلرها و مطالب این هفته لذت برده باشید. شما دوستان میتوانید نظرات و پیشنهادات خود را جهت بهبود عملکرد این بخش با ما در میان بگذارید.