با وجود اکران یکی دو فیلم جدید از جمله The Happytime Murders، آسیایی های پول دار در دومین هفته حضورشان در باکس آفیس، خوب فروختند و موفق شدند باز هم در صدر جدول جای بگیرند.
در هفتهای که گذشت از میان تازه اکرانها فقط دو فیلم The Happytime Murders و A-X-L موفق شدند در باکس آفیس قدم بگذارند، اما با مجموع فروش آخر هفته خود نتوانستند روی سکوی اول و دوم جدول قرار بگیرند. ظاهراً Crazy Rich Asians و The Meg قصد ندارند به این راحتی جایشان را به فیلم دیگری بدهند.
فیلم The Happy Murders تازه اکرانی است که اولین هفتهاش روی پرده نقرهای را تجربه میکند. فیلمی با ترکیب عروسک و آدم که ظاهراً نه توانسته نظر طرفداران سری ماپت (Muppet) را جلب کند و نه به دل طنزدوستان نشسته است. این فیلم از جعبه Rotten Tomatoes فقط توانست 25% گوجه سالم پیدا کند و نمره 29 از Metascore نهایت تلاشش بود. پول فروش کل گوجههایش در این هفته فقط به 10 میلیون دلار رسید.
هنوز یک هفته از دیدن رفاقت انسان و گرگ ما قبل تاریخ در فیلم Alpha نگذشته که سینما دوستان یک نوجوان دیگر و این بار با سگی فوق پیشرفته را در سالن های سینما دیدند. فیلم A.X.L روایت رابطه یک انسان با سگ غول پیکر آهنی است. در هفتهای که چند غول پیکر در جدول باکس آفیس جولان میدهند، این هیولای فلزی چندان زور و بازویی از خودش رو نکرد و سکوهای پایین جدول را به جنگیدن ترجیح داد.
اما مهمترین عنوان اکران شده این هفته فیلم Papillon بود؛ یک ریبوت ضعیف از شاهکاری به نام پاپیون. فیلم Paplilion که بازسازی فیلم موفق و کلاسیک پاپیون است که خودش با اقتباس از کتاب پاپیون، نوشته هانری شاریر ساخته شده بود. مایکل نوئر کارگردان فیلم در این بازسازی نیم نگاهی به کتاب بانکو، ادامه رمان پاپیون، نیز داشته است. این رمان داستان پاپیون (راوی داستان) را بعد از فرار از جزیره متروک و ورود به ونزوئلا شرح میدهد. وقتی چالی هونام به جای استیو مک کوئئین خدا بیامرز و رامی مالک را به جای داستین هافمن دیده شود، آرزوی مردن پاپیون درآبهای خروشان، آرزوی بعیدی نیست.
باکس آفیس هفته اخیر
در هفته کم جان تازه اکرانیها، با معرفی سه عنوان مذکور با ما همراه باشید:
The Happytime Murders
اگر پایه یک کمدی بزرگسال با کلی حرف بیادبانه و المانهای جنایی هستید که در شهری بزرگ جریان دارد و با شخصیتهای عروسکی «ماپت» ترکیب شدهاند، فکر نمیکنم گزینهای بهتر از The Happytime Murders پیدا کنید.
The Happytime Murders شاید بامزهترین فیلم تابستان امسال نباشد، شاید خیلی هوشمندانه نباشد، حتی شاید اساس محکم و سروتهی نداشته باشد، اما بدون شک تنها فیلم تابستان امسال است که میتواند عروسکهای پاپت را به مستحجنترین شکل ممکن نمایش دهد. بنابراین اگر باز هم فیلمی مشاهده کردید که به داستان یک پاپت شهوت پرست میپردازد، باید کمکم نگران باشیم که اولیتهای سینما در حال تغییر هستند. برایان هنسون، کارگردان The Happytime Murders از میراث پدرش یعنی جیم هنسون استفاده کرد و آن را از قالب کودکانه به چیزی فرای بزرگسالانه تغییر داد.
شاید بسیاری از بینندگان فکر کنند که با این شخصیتها آشنایی دارند، اما پاپتهای فیلم برایان دیگر آن ماپتهای 30 سال پیش پدر نیستند: فحش میدهند، با شاتگان کله میترکانند و روابط منشوری از نوع … برقرار میکنند. البته تمام این کارها به روشی به مراتب کثیفتر و غیراخلاقیتر از فیلمهای بزرگسال معمولی نمایش داده میشوند، بهانه کارگردان لابد این بوده که شخصیتهای اصلیش عروسک هستند و نباید خط قرمزی داشته باشند. داستان کلیشه و سرراست فیلم تنها بستری برای پیادهسازی حرفهای کمر به پایین است. در یک لس آنجلس خیالی، که پاپتها به عنوان شهروندان طبقه دوم جامعه همراه با انسانهای معمولی زندگی میکنند، قاتلی زنجیرهای این عروسکهای پارچهای دوست داشتنی (البته نه چندان دوست داشتنی در این فیلم) را شکار میکند. «فیل فیلیپس» (بیل برتا)، پلیس اسبق آبی، پشمالو و دائم الخمر داستان، اولین کسی است که در صحنه جرم دیده شده و باید برای پاک کردن سوءظن نسبت به خودش از این توطئه پرده بردارد.
تحقیقات برای حل معمای این قتلهای پنبهای (مترادف خونین) مسیر فیل را با همکار سابقش یعنی «کانی ادوارد» (ملیسا مککارتی) گره میزند و این دو باید با همکاری یکدیگر یک بار برای همیشه به جنایات قاتل مرموز داستان پایان دهند. فیلم منطق چندانی ندارد و این طور به نظر میرسد که سازنده هم اصلاً برایش مهم نبوده که فیلمش عقلانی به نظر برسد یا خیر، (در بخشی یک اختاپوس را میبینیم که شیر گاوی را میدوشد، اما وقتی شیر بیرون میآید، گاو به چندین تکه منفجر میشود). یکی از عواملی که باعث میشود The Happytime Murders و تماشای کتککاری پاپتها با انسانها باورپذیر باشد، عملکرد خوب مککارتی است. او در این فیلم به هیچ وجه از چهارچوبش خارج نمیشود و با توجه به بازی قبلیش در The Heat، خیلی خوب میداند که چطور از زبان غیرمودبانه به طریقه درستش استفاده کند. میتوان گفت صحنههایی که هنرنمایی مککارتی و مایا رودولف (منشی فیل) را بدون هیچ پاپتی تماشا میکنیم، بهترین سکانسهای فیلم هستند. نقشآفرینی این دو در کنار هم خود به خود طنز را به همراه دارد، دیگر فرقی نمیکند که فیلمنامه و داستان در پیتی باشد یا نه!
از طرفی شخصیتهای پاپت، مثل خود فیلم خشک و بیجان هستند. البته این طور نیست که بارتا و دیگر عروسک گردانان در عملکردشان خوب ظاهر نشوند یا کوتاهی کرده باشند. مشکل اینجا است که فیل و دیگر شخصیتهای پاپت به اندازه کافی جذاب نیستند و راستش را بخواهید حتی تعداد بازیگران واقعی هم که توجه مخاطب را برمیانگیزند، انگشت شمارند. وقتی فیلمی را با ملیسا مککارتی، مایا رودولف، جوئل مکهیل و الیزابت بنکز میسازید و هراز چندگاهی یک لبخند کوچک (آن هم به زور) در گوشه لب بیننده سبز میشود، شک نکنید که یک جای کار میلنگد. The Happytime Murders شاید 20 سال پیش مثل نسخه تاریکتر، بزرگسالانهتر و مبتذلتر ماپت به نظر میرسید و چند نفری را جذب نواوریش میکرد، اما برای این دوره و زمانه اثری کهنه و به درد نخور است.
A-X-L
اگر برایتان سوال شده که اگر Air Bud را با Terminator تلفیق کنیم، نتیجه چه میشود تا حد زیادی به ایده اصلی A-X-L نزدیک شدهاید. A-X-L فیلمی خانوادگی در مورد یک پسر جوان و سگ رباتیکش است. البته این سگ فلزی مثل عروسکهای کوکی کنار خیابان نیست که بامزه راه بروند و واق واق کنند در عوض با چشمان سرخ و وحشتناک، دندانهای تا ابد تیز، یک اره برقی درون دهانش و ابروهایی که برای وضعیت عصبانیت طراحی شده است لرزه به تنه دشمنانش میاندازد. زور بازویش هم کم نیست، در بخشی از فیلم قصد دارد کسی را بکشد و با مشت طوری به ماشین میکوبد که انگار به کره مشت زده است، البته برای قاتل بودن این سگ رباتیک دلیل خاصی وجود دارد.
ماجرای اصلی A-X-L در مورد آزمایشی فوق مهرمانه دولتی برای خلق یک سگ جنگی پیشرفته است که میتواند آدم بکشد، بمب خنثی کند، خودش را بترکاند و به دلایلی که ما هم درست نمیدانیم، رقص نور راه بیاندازد (البته خود فیلم هم هیچ توضیحی بابت این ویژگی احمقانه ارائه نمیدهد و گویا فقط گنجانده شده تا شب عاشقانه قهرمان داستان را جور کند). با همین جزئیات کوتاه و تریلری که در پایین مشاهده میکنید، مطمئناً داستان A-X-L را حدس خواهید زد. این سگ کذایی از آزمایشگاه فرار میکند و با یک جوانک موتور سوار به اسم «مایلز» (آلکس نستا دلر) که تازه از شر دردسر «سم» (آلکس مک نیکول) رها شده، دوست میشود. سم را میتوان یکی از اولین شخصیتهای شرور داستان دانست که در ابتدای فیلم به دلایل نامعلومی قصد دارد مایلز را بکشد و او را در بیابان رها میکند.
در وسط ناکجا آباد وقتی که مایلز برای اولین بار با A-X-L (مخفف پروژه تحقیقاتی: Attack ،Exploration ،Logistics) رو در رو میشود، این هیولای فلزی در سکانسی هیجان انگیز به مایلز که سوار بر موتور در حال فرار است حمله میکند و تصمیم میگیرد، خودش و مایلز را همزمان منفجر کند؛ اما هنگامی که برخورد دوستانه مایلز را میبیند از حالت تهاجمیش بیرون آمده و به بهترین دوست او تبدیل میشود. در این حین دانشمندانی که A-X-L را از دست دادهاند، نصف وقتشان را صرف تماشای مانیتورهای کامپیوتر میکنند تا عملکرد A-X-L را مورد بررسی قرار دهند. نقطه عطف داستان هنگامی است که A-X-L درنهایت با مایلز ارتباطی دائمی و جدایی ناپذیر بر قرار میکند و سیستم اجراییش برای بقیه و حتی دانشمندانی که او را طراحی کردهاند غیرقابل دسترس میشود (و بله چنین چیزی برای ما هم غیرمنطقی است). اما ظاهرآً اگر صاحبش بمیرد اتصال به او دوباره در دسترس قرار خواهد گرفت.
حتی تکلیف فیلم هم با خودش روشن نیست. کمی بعد دانشمند بد ذات داستان سیستم A-X-L را دستکاری میکند تا برای نامزد مایلز (بکی جی) تبدیل به تهدید شود. حالا چرا این کار را انجام میدهد؟ به این دلیل که به کمک مایلز برای اجرای هک A-X-L نیاز دارد. ولی هیچ از خدا بیخبری پیدا نشده که به فیلمنامه نویس بگوید، وقتی طرف میتواند سیستم سگ را دستکاری کند، چرا نمیتواند کنترلش را به دست بگیرد؟
تکلیف بازیگران بدبخت هم در فیلمی که آنها را از یک کلیشه به کلیشهای دیگر روانه میکند چندان مشخص نیست. شخصیتها با وجههای مهربان و خوش قلب نمایش داده میشوند، اما در نهایت به شکل بیمارگونهای تصمیم میگیرند A-X-L را با آتش افکنه نابود کنند. سگ رباتی در ابتدا ظاهری قهرمانانه دارد، اما سپس مثل یک ماشین کشتار عمل میکند. توماس جین نیز در نقش پدری از همه جا بیخبر ظاهر میشود که در ابتدا حتی برایش مهم نیست که پسرش 4-5 روزی مفقود شده، اما در آخر داستان، ماجرای یک ربات با تکنولوژی فوق پیشرفته را به سرعت باور میکند.
A-X-L را میتوان مثل زبالهدانی از موشن پیکچر دانست؛ پر از کلیشه و تکههای باقی مانده از فیلمهای خوب دیگر! اما حتی همین خردههای به درد نخور هم نتوانستهاند با یکدیگر ترکیب شوند و حداقل یک خزعبل یکپارچه تشکیل دهند.
Papillon
آخر چه کسی میتواند جای استیو مک کوئین یا داستین هافمن را بگیرد؟ باز شاید (البته با درصد خیلی کم) بشود با چارلی هونام کنار آمد اما رامی مالک؟ شوخیتان گرفته؟ بازیگر به درد نخور Mr. Robot که انگار همیشه چکش محکم به فرق سرش کوبیدهاند به جای داستین هافمن؟ من که از همین اول با شمشیر آخته به سوی فیلم میروم. اما سوالی که بیشتر از همه در ذهن مخاطب شکل میگیرد این است: تا کی بازسازی بد از فیلمهای خوب؟ وفتی یک فیلمنامه و کتاب به شاهکاری سینمایی تبدیل میشوند، کارگردان هر چقدر هم که جان بکند و تلاش کند، نتیجهای عکس خواهد داشت. در خوشبینانهترین حالت فیلمی ساخته میشود که قابل قبول است، اما با کلمه «شگفت انگیز» فرسنگها فاصله دارد.
مایکل نویر کارگردان جوان فیلم سعی داشته فیلم خوش سر و ریخت و جوان پسندتری از اثر 1973 (که خودش اقتباسی از خاطرات یک زندانی فرانسوی است) خلق کند. نتیجه کارش کالبدی بیروح شد که دائم در مقام قیاس با شاهکاری ابدی قرار میگیرد. فرمول کارگردان ساده بود: «یک سری بازیگر اسم و رسمدار استخدام میکنم، فیلمنامه قدیمی را برمیدارم و با کمی فاز مدرن میدهم دستشان تا بخوانند و بروند جلوی دوربین… فیلم مطمئناً جواب میدهد!» اما نه… جواب نداد. داستان شاید تغییر نکرده باشد، اما تأثیرات سیاسی دهه اخیر نسبت به زمان انتشار فیلم اصلی، دنیای فیلم را مطمئناً دستخوش تغییر کرده است.
پاپیون (Papillon) در زبان فرانسوی به معنای پروانه، نماد آزادی است. شخصیت اصلی داستان (چارلی هونام) با خالکوبی یک پروانه در پشتش نیز به این لقب شناخته میشود. او حین زندگی عاشقانه و عیش و نوش دوران جوانی، با یک توطئه به جرم قتل دستگیر و راهی زندانی در گینه فرانسه میشود. البته همانطور که خودتان هم میدانید، برنامه ندارد خیلی در این زندان بماند و پس از آشنا شدن با لوییس دگا (رمی مالک) به سرعت نقشه فرارش را طرح ریزی میکند. پاپی برای فرارش مستعد است و به هرگز انگیزهاش را در مسیر رستگاری از دست نمیدهد. حتی نگهبان روانی زندان با تحت فشار گذاشتن او و سالها حبسش در سلول انفرادی نمیتواند روح و عزم راسخ این پرنده آزاد را در هم بشکند.
صمیمیت پاپیون و لوییس در فیلم به آرامی شکل میگیرد. در عین حال که هونام، استیو مککوئین نیست و مالک به هیچ وجه به گرد پای داستین هافمن نمیرسد، هر دو نهایت تلاششان را کردهاند که شبیه به شخصیتهای فیلم اصلی نباشند و این امر تا حدودی به ساختار فیلم کمک کرده و باعث شکلگیری روابطی جدید شده است. نگهبان بیرحم داستان با توجه به دورافتاده بودن زندان و عدم نظارت از هیچ آزار و اذیتی فروگذار نیست و زندانیان مجبورند که هر روز این تحقیر و آزار را تحمل کنند. در بازسازی فیلم خشونت بیشتری احساس میشود و حال و هوای زندان به عصر امروز شباهت بیشتری دارد. البته با همه اینها روایت فیلم مثل راه رفتن روی ترید میل است. داستان جلو میرود، اما حسش نمیکنید چون نهایت احساستان را برای فیلم اصلی صرف کردهاید، Papillon جدید برایتان حکم غذای دوباره گرم شدهای را دارد که اولین بار ازش لذت بردید، اما اکنون مدت زیادی در یخچال مانده و طعم اولیهاش را کاملاً از دست داده است.
فیلم شاید اگر اسم دیگری داشت با بازی هونام و مالک میتوانست یک عنوان کلیشهای قابل قبول در ژانر فرار از زندان باشد. اما نوئر هیچ تلاشی برای ابتکار به خرج نداده، در عوض دیالوگهای بازیگران را به حداقل رسانده و تمام تمرکزش را روی اکشن معطوف کرده است. لابد نمیدانسته که ملت پاپیون را به خاطر استیو مککوئنش دوست دارند، وگرنه فیلم با محوریت زندان که کم نداریم!
بعد از فروش پایان هفته فیلمها، دو فیلم Hotel Transylvania 3: Summer Vacation و Mamma Mia! Here We Go Again از جدول خارج شدند و جا برای دو تازه اکران باز شد. فضایی که فیلم Papillon نتوانست از آن استفاده کند و با رتبه شانزدهم جدول را از دور نگاه کرد.
فیلم | رتبه فعلی | رتبه هفته گذشته | مدت زمان اکران (هفته) | فروش آخر هفته (میلیون دلار) | مجموع فروش تاکنون (میلیون دلار) | |
---|---|---|---|---|---|---|
Crazy Rich Asians | 1 | 1 | 2 | 25.0 | 76.8 | |
The Meg | 2 | 1 | 3 | 13.0 | 105.3 | |
The Happytime Murders | 3 | — | 1 | 10.0 | 10.0 | |
Mission: Impossible – Fallout | 4↑ | 5 | 5 | 8.0 | 193.9 | |
Christopher Robin | 5↑ | 6 | 4 | 6.3 | 77.6 | |
Mile 22 | 6↓ | 3 | 2 | 6.0 | 25.2 | |
Alpha | 7↓ | 4 | 2 | 5.6 | 20.2 | |
BlacKkKlansman | 8↓ | 7 | 3 | 5.3 | 32.0 | |
A-X-L | 9 | — | 1 | 2.9 | 2.9 | |
Slender Man | 10↓ | 8 | 3 | 2.8 | 25.4 | |
منبع: IMDB |
امیدواریم که از تریلرها و مطالب این هفته لذت برده باشید. شما دوستان میتوانید نظرات و پیشنهادات خود را جهت بهبود عملکرد این بخش با ما در میان بگذارید.