در هفتهای که گذشت سه فیلم تازه اکران به باکس آفیس راه یافتند که از بین آنها The Meg توانست Mission: Impossible – Fallout را کنار زده و صدرنشین جدول شود.
با اکران فیلمهای جدید، در این هفته تام کروز مغلوب جنگ جیسون استاتهام و کوسه خونخوارش شد و از صدر جدول یک قدم عقب کشید. فیلم The Meg با بازی جیسون استاتهام اکران شد و رتبه اول جدول باکس آفیس را از آن خود کرد، داستان The Meg با اقتباس از کتاب استیو آلن ماجرایی آشنا را روایت میکند که پیش از این نمونههای زیادی از آن را دیدهایم. فیلم موفق The Jaws و دنبالههای ساخته شده از آن تنها چند مورد از نبرد انسان با کوسههای خونخوار هستند. اما این بار بخت خیلی با کوسه یار نیست، چون سرنوشتش با جیسون آقا استاتهام گره خورده و او هم با هیچ کس (در این مورد هیچ چیز) شوخی ندارد، چه مافیای چین باشد چه کوسه غول آسا! این فیلم در اولین هفته اکران توانست به فروش 44 میلیون دلار برسد و با بودجه 130 میلیون دلاری خود هنوز خیلی فاصله دارد.
Slender Man دیگر فیلم تازه اکران این هفته بود که بعد از حواشی فراوان و انتقادات زیاد، راهی سالن های سینما شد. شخصیت Slender man در سال 2009 در فضاهای مجازی اینترنت شکل گرفت و به مرور زمان توسط فرهنگ عامیانه هویت پیدا کرد. شاید بتوان این شخصیت را جزو اولین چهرههای دیجیتال ترسناکی دانست که بین آثار کالت جای گرفت. Slender man تا جایی در فرهنگ عامه نفوذ کرد که علاوه بر بازیهای ویدیویی، در سال 2017 مستندی با عنوان Beware the Slenderman با محوریت این شخصیت و وقایع مرتبط با آن از شبکه HBO پخش شد. تهیه کنندگان این فیلم که فکر میکردند میتوانند از این حمام آبشان را گرم کنند، دست به ساخت نسخه سینمایی زدند. این فیلم که با صحنههای نه چندان دلچسب سینمایی و با بودجه کمی ساخته شد، نتوانست نظر منقدان و مخاطبین را چندان جلب کند و با امتیازهای پایین و فروش 11 میلیونی هفته اول اکرانش را به اتمام رساند و به دلیل حواشی پیرامونش و هایپ شدن زیاد، رتبه چهارم جدول باکس آفیس را تجربه کرد. این دراز خوش پوش باید منتظر باشد و بینید که مردم دوست دارند برای هفته دوم هم در جدول نگهش دارند یا خیر.
وقتی یک سیاه پوست وارد یک فرقه نژادپرست میشود، راه برای فروش بلیط این داستان به سینه چاکان حمایت از ضدنژادپرستی باز خواهد شد. فیلم BlacKkKlansman داستان کارآگاهی سیاه پوست است که در سال 1970 در فرقه کو کلاکس کلان نفوذ میکند. این فیلم با داستان روان خود توانست نظر منتقدان را جلب و امتیاز فوقالعاده 97 را از سایت Rotten Tomatoes دریافت کند. ظاهرا تماشاگران هم از این فیلم بدشان نیامده و 10.8 میلیون دلار در یک هفته گواه خوبی برای این واقعیت است.
Dog Days دیگر تازه اکران این هفته بود، اما نتواسنت به جدول باکس آفیس راه یابد و به رتبه 12 بیرون از جدول رضایت داد. شاید سگ دوستان بتوانند در هفته های آینده راه ورود به انتهای باکس آفیس را برای این فیلم سگی باز کنند.
باکس آفیس هفته اخیر
در ادامه با هم مروری خواهیم داشت به سه فیلم تازه اکران این هفته:
The Meg
در عین حال که فیلمهای پرفروش مدرن تابستانی روی قدرتهای فرابشری و سفینههای فضاییشان تمرکز دارند، The Meg با آروارههای بزرگ یک کوسه 21 متری سراغ مخاطبانش میرود. کوسه غولپیکر؟ موجی سفید که روی آب مثل آینه سایه میاندازد؟ جیسون استاتهام در مقابل یک جانور دریایی ماقبل تاریخ که میتواند درسته یک قایق را قورت دهد؟ همه اینها چیزهایی هستند که یک فیلم هیجان انگیز تابستان باید داشته باشد و ظاهراً جان ترتلتاب، کارگردان فیلم هم این موضوع را خوب درک کرده است. فیلم بدون ضعف و صحنههای دراماتیک آبکی نیست، اما وقتی کار به بخش خطرناک و اکشن میکشد، بینهایت خونین و مفرح نشان میدهد.
استاتهام به عنوان یک غریق نجات (از نوع شکست خورده) به اسم «جوناس تایلر» نقشآفرینی میکند و خودش را به دور از هیاهو در تایوان پنهان کرده است. ماجرا از این جا شروع میشود: «جیمز مک کردیس» (کلیف کرتیس) و دکتر «ژنگ» (وینستون چائو) و «جک موریس» (رین ویلسون) که در حال کار روی یک تحقیق دریایی چند میلیارد دلاری هستند از او درخواست کمک میکنند. پس از یک کشف بزرگ ارتباط با زیردریایی حامل همسر سابق تایلر در اعماق ناشناخته گودال ماریانا قطع میشود. آخرین حرفش قبل از قطع ارتباط این است: «جوناس درست میگفت». تایلر با تلاش زیاد زیردریایی را نجات میدهد، اما طی این اقدام راه را برای موجودات ماقبل تاریخی باز میکند که تا قبل از آن توسط حصار شیمیایی اطرافشان حبس شده بودند. خوشبختانه تنها یکی از آنها از این حصار عبور میکند. بدبختانه این موجود چیزی نیست جز مگالادن؛ بزرگترین شکارچی دریایی که تاکنون در زمین میزیسته است.
اگر بخواهیم روراست باشیم، شما The Meg را به این خاطر تماشا میکنید، چون کسی که با یک هیولای دریایی به اندازه کوسه مواجه میشود کسی نیست جز استاتهام! باکس آفیس و بازار فروش این را میداند، کارگردان این را میداند و حتی خود شخصیت استاتهام یعنی جوناس تایلر نیز از موضوع مطلع است. با این حال در سکانسهای اولیه خیلی خبری از او نیست و ضرباهنگ فیلم یکنواخت و حوصله سربر به نظر میرسد. تایلر در گذشته دوستانش را ناخواسته برای مرگ رها کرده به خاطر عذاب وجدان تارک دنیا میشود، نجات سلستی، همسر سابقش و روابط دوستانهای که با دختر دکتر ژانگ (لی بینگ بینگ) دارد، تا حدودی به سری کتابهای استیو آلتن وفادار هست!
The Meg درون مایههای احساسی را زمانی به فیلم وارد میکند که هیچ نیازی به آنها نیستند و بیننده متوجه نمیشود که آیا ترتلتاب طنز را هدف قرار داده یا قصد دارد سکانسهایی تراژیک خلق کند. مثلاً در صحنهای که دکتر ژنگ غمگین رو به آسمان کرده و میگوید: «نه تنها خودمان شکست خوردیم، بلکه علم را هم ناامید کردیم» نمیدانیم که باید بخندیم یا بگرییم؛ مخصوصاً که پس از آن جیسون استاتهام تنها با یک اسلحه نیزهانداز به درون آب شیرجه میزند تا مگالادون را شکار کند. بازیگرانی چون رین ویلسون و کلیف کرتیس تا حدودی میدانند که در چه ژانر فیلمی بازی میکنند، اما کسانی مثل وینستون چائو طوری ظاهر شدهاند که گویا حرفهای ترتلتاب را درست متوجه نمیشوند. با تمام تصمیمات اشتباه و غیراخلاقی که تایلر در زندگی مرتکب شده، باید شخصیتی سرد و بی روح داشته باشد، به این جهت صحنهای که یک زن عزادار را دلداری میدهد یا هنگامی که میگوید: «من دیوونه نیستم بچهها، یک کوسه غول پیکر در اقیانوسه» برای بیننده به هیچ وجه ملموس نیست.
غیر از استاتهام، رین ویلسون و شویا سوفیا کای (دختر سویینگ) را میتوان دیگر قهرمانان فیلم دانست. این طور به نظر میرسد که ویلسون The Meg را از چشمان بیننده مشاهده میکند و همانند یک مخاطب معمولی هنگام شیرجه بیبرنامه استاتهام درون اقیانوس فریاد میزند «ایول!». کای به اندازه شخصیت «کسیش» در Ant-Man and The Wasp شیرین و بامزه است. انیمیشنها و طراحیهای گرافیکی در فیلمهای امروز هالیوودی حرف اول را میزنند، The Meg هم از این جلوهها برخوردار است اما از نوع پر ایرادش. حملههای کوسه در بسیاری از مواقع از مشکلات فیزیکی و دوربین آشفته رنج میبرند و در بخشهای خوبش هم از جذابیت کافی برخوردار نیستند. کامپیوتری بودن هیولای عظیم فیلم در مقایسه با پس زمینه اقیانوس شیشهای کمی توی ذوق میزند.
The Meg خالی از مشکلات جزئی (شخصیت چندش رابی رز به عنوان جکس هرد) نیست، اما در نهایت حق مطلب را برای نمایش یک فیلم هیجانی-ترسناک با موجودی عظیم الجثه ادا میکند. کمی از مشکلاتش را حذف کنید، یک فیلم درست و حسابی و متفاوت خواهید داشت. در ضمن نباید از صدای گرم و شخصیت بزن بهادر استاتهام هم غافل شد که بهترین گزینه برای یک شکارچی کوسه است. هالیوود خواهش میکنیم باز هم از این فیلمهای کوسه دار برایمان بساز!
Slender Man
اسلندرمن در فیلم Slender Man، موجودی شبحوار و مرموز است که از بعدی دیگر به دنیا وارد شده و اهدافش را به شکل مرگباری شکار میکند. او همانند «فردی کروگر» بیشتر نوجوانان را مورد هدفش قرار میدهد و به محض این که بی دفاع شوند، آنها را میرباید. Slender Man شبیه به نفرین Ringu است که بیننده را به محض تماشای فیلم سیاه و سفیدش گرفتار میکند، نام او هم همانند Candy Man از دو بخش تشکلیل شده و درست مثل «پنی وایز» از فیلم IT گروهی خاصی از دوستان نزدیک به هم را طعمه قرار میدهد.
و اما فیلم Slender Man! شخصیت اسلندر من (خاویر بوتت) در پس زمینه عکسها یا ویدیوهای غیرحرفهای و یا حتی از نزدیک به شکل یک شبح زنده ظاهر میشود؛ بلند و خشک، شبیه به یک عصای باریک در کت وشلواری سیاه و کراوات، با دستانی دراز که شبیه به شاخههای درخت و صورتی که هیچ جزئیاتی درونش ندارد. هیچ کس خبر ندارد که او کیست اما دیر یا زود شکارتان خواهد کرد. او یک روح متحرک است (مهم نیست که چند بار بکشیدش، هرگز نابود نخواهد شد).
Slender Man از یک سری اینترنتی به نام Creepypasta اقتباس شده و مشکل نبود هویت برای شخصیتهایش، صحنههای گنگ و بیمحتوایی را برای فیلم موجب میشود. چهار دختر دبیرستانی که خیر سرشان شخصیتهای اصلی فیلم هم هستند یک فایل ویدیویی غیرقانونی را باز میکنند که اسلندر من را شبیه به یک خلافکار با چهره شطرنجی نمایش میدهد؛ تمام داستان فیلم همین است. اگر قیافه خوفناک این شبح آدم کش را نادیده بگیریم، Slender Man اساساً عنوان ترسناکی بدون مغز و آبکی خواهد بود که هرچه بیشتر برای معرفی اسلندر و روش کارهایش تلاش میکند بیشتر به این نتیجه میرسید که چقدر صحنه مضاعف دارد و به این امید سروته داستان را گره میزند تا شاید در آخر به یک پایان منسجم منجر شود.
فیلم با نویسندگی دیوید برایک و کارگردانی سیلوین وایت، از Ringu و نسخه بازسازی شده و دنبالههای آمریکایش برداشتهای زیادی داشته و وحشت ماورالطبیعی را با فناوری امروزی تلفیق کرده است، به این معنی که با تبدیل اسلندرمن به یک موجود بیوالکتریکی، هر بار هنگام ظاهر شدنش صدای پارازیت میشنوید. او در بسیاری از سکانسهای فیلم در کنار یک درخت خشکیده در شب نمایش داده میشود، به این جهت که خودش هم یک جورایی درخت است، از دهان قربانیانش هم پس از مرگ برگهای سیاه رنگ فوران میکند. پشت همه این جلوهها و اتفاقات هیچ منطقی وجود ندارد و تمامی آنها تنها به این دلیل در فیلم گنجانده شدهاند چون به نظر کارگردان باحال به نظر میرسند و شما را خواهد ترساند.
دختران فیلم قصد دارند از یکدیگر محافظت کنند، به این ترتیب یکی پس از دیگری برای نجات دوستشان به تاریکی کشانده میشوند. اما واقعاً کجا میروند؟ هیچ جوابی جز «به تاریکی» برایش پیدا نمیکنید. و این همان دلیلی است که فیلم برای هویت بخشیدن به شخصیت شیطانیش هیچ تلاشی نکرده است. میتوان گفت حضور بازیگران جوان فیلم محسوس است، مخصوصاً جوی گینگ در نقش «رن» دختر پرشور داستان یا جزی سینکلیر در نقش «کلوئی» که پس از بازکردن فیلم Slender Man او را حین بالا آمدن از پلههای خانه خودش مشاهده میکند (که یک صحنه سرقت شده از فیلم Halloween است).
اما همانند فیلمهای Freddy شخصیتهای حاضر در Slender Man خالی از هرگونه وجه احساسی هستند و در سکانسهایی که عاجزانه برای زنده ماندن تلاش میکنند هیچ چیزی حسی در شما بر نمیانگیزند؛ چون فقط برای افزایش تجربه وحشت اضافه شدهاند و با چند کیسه سیبزمینی هیچ فرقی ندارند.
Blackkklansman
اگر شما یک سیاه پوست باشید که سعی دارد به یکی از شعب KKK (یک انجمن مخفی نژادپرستانه) نفوذ کند، چه کار میکنید؟
البته اگر سیاه پوست هستید که مطمئناً به دلایل منطقی میگویید: «نه قربون شکلت ما رو بیخیال». اما وقتی کمی به آن فکر کنید، میفهمید که چنین چیزی عملی است اما به طرحریزی دقیق و تمرین مداوم نیاز دارد. هر چه باشد Blackkklansman براساس اتفاقات واقعی ساخته شده است.
اما با فیلمی که اسپایک لی براساس کتابش در 2014 کارگردانی کرده، «ران استالورت» (جان دیوید واشینگتون)، کارآگاه جدید کلورادو اسپرینگ، برای موفقیت به هیچ یک از آنها نیاز ندارد. داستان در اوایل دهه هفتاد اتفاق میافتد، استالورت اولین پلیس سیاهپوستی است که برای خدمت در اداره پلیس کلورادو اسپرینگ فرستاده میشود و برای این که برای خودش اسم و رسمی دست و پا کند، نابودی کو کلاکس کلن را هدف اصلیش قرار میدهد. برای این کار از همکارش، فلیپ زیمرمن (آدام درایور) کمک میگیرد تا او نقش بدن و خودش نقش صدای یک آدم سفید پوست را بازی کنند.
با توجه به این که صدای ران و فلیپ هیچ شباهتی به هم ندارند، کل ماجرا کمی احمقانه و غیرمنطقی به نظر میرسد. حتی خود تحقیقات هم با عقل جور در نمیآید: ران هنگام صحبت با یکی از اعضای کلن به شکل اتفاقی از اسم اصلیش به جای مستعار استفاده میکند. در ضمن انجمن نژاد پرستی فیلم تأثیرات دراماتیک لازم را روی بیننده نمیگذارد و در دورانی که فناوری برای اجرای عملیت بسیار محدود بود، بعضی بخشهای فیلم با عقل جور در نمیآیند. البته این داستان نصفه ونیمه زیر چتر اسپایک لی به عنوان کارگردان به درستی جواب میدهد. اسپایک لی کلاً به خاطر تلفیق صحنههای واقعگرایانه با المانهای عجیب و غریب شناخته میشود، این المانها در Blackkklansman نسبت به کارهای گذشتهاش کاهش یافتهاند اما همچنان حضوری پررنگ دارند. مثلاً در سکانسی ران و پاتریک (لارا هریر) در مورد فیلمهای مورد علاقهشان صحبت میکنند و پوستر فیلم در وسط صفحه پدیدار میشود. این گونه صحنهها در فیلم کم نیستند و هر از گاهی یادآور میشوند که با داستان غیرعادی روبرو هستید.
متأسفانه پیامهای فیلم گاهی متعصبانه به نظر میرسند؛ برای کسی پوشیده نیست که لی شخصیتی ضد ترامپ است و در این زمینه با بازیگرش دیوید دوک (در نقش تافر گریس) که بارها ترامپ را طی انتخابات 2016 مورد انتقاد قرار داد، در یک جبهه قرار دارد. با این حال KKK همچنان فیلمی سرزنده و منسجم بوده و انعکاسی از جامعه و سیاستهای حال روز آمریکا را منعطف میکند. شاید یکی از مشکلات فیلم این باشد که برای مقیاس جهانی ساخته نشده است، یک مخاطب سیاه پوست احتمالاً از Blackkklansman لذت خواهد بود اما سیستم نژاد پرستی دهه هفتادی برای بسیاری از مخاطبان (مخصوصاً سفیدپوست) امروزی چندان ملموس نیست.
با وارد شدن تازه اکرانهای این هفته سه فیلم The Darkest Minds ،Incredibles 2 ،Teen Titans Go! To the Movies از جدول باکس آفیس خارج شدند و فشار بالای جدول، مرد مورچهای را هم به لبه پرتگاه رساند. از جدول باکس آفیس مشخص است که تعطیلات هیولاها نیز تمام شده و چمدان خود را برای خروج از هتل ترانسیلوانیا بستهاند.
با هم نگاهی داریم به جدول باکس آفیس و فروش آخر هفته فیلمها!
فیلم | رتبه فعلی | رتبه هفته گذشته | مدت زمان اکران (هفته) | فروش آخر هفته (میلیون دلار) | مجموع فروش تاکنون (میلیون دلار) | |
---|---|---|---|---|---|---|
The Meg | 1 | — | 1 | 44.5 | 44.5 | |
Mission: Impossible – Fallout | 2 | 1↓ | 3 | 20.0 | 162.0 | |
Christopher Robin | 3 | 2↓ | 2 | 12.4 | 50.0 | |
Slender Man | 4 | — | 1 | 11.1 | 11.1 | |
BlacKkKlansman | 5 | — | 1 | 10.8 | 10.8 | |
The Spy Who Dumped Me | 6↓ | 3 | 2 | 6.6 | 24.6 | |
Mamma Mia! Here We Go Again | 7↓ | 4 | 4 | 5.8 | 103 | |
The Equalizer 2 | 8↓ | 5 | 4 | 5.5 | 89.6 | |
Hotel Transylvania 3: Summer Vacation | 9↓ | 6 | 5 | 5.1 | 146.9 | |
Ant-Man and the Wasp | 10↓ | 7 | 6 | 4.0 | 203.5 | |
منبع: IMDB |
امیدواریم که از تریلرها و مطالب این هفته لذت برده باشید. شما دوستان میتوانید نظرات و پیشنهادات خود را جهت بهبود عملکرد این بخش با ما در میان بگذارید.