مطالعه میتواند در عین حالی که به ما میآموزد و از ما انسان بهتری میسازد، فعالیتی لذتبخش هم باشد. با این حال ما معمولا برای مطالعه نکردن، بهانههای متعددی داریم. در ادامه با 5 راهکار ساده و در عین حال عملی و مؤثر برای اینکه بیشتر کتاب بخوانیم، آشنا میشویم.
هر وقت به مردم بگویید که در هفته یک یا دو کتاب میخوانید، شگفتزده میشوند و میپرسند که چطور میتوانید وقت کافی برای این میزان مطالعه پیدا کنید. آنها مدام میگویند که برای مطالعه وقت ندارند. در حقیقت شما وقت دارید، اما پاسخ ساده این است که مطالعه را در اولویت برنامههایتان قرار ندادهاید. اگر مطالعه را مهمتر از سایر فعالیتهای اختیاری مانند سرگرم شدن با رسانههای اجتماعی، تلویزیون، و چیزهای اینچنینی در نظر بگیرید، حتما برای آن وقت پیدا میکنید؛ به همین سادگی!
با این همه اگر بیشتر مطالعه کردن، اینقدر آسان بود و همین که تصمیم به انجامش میگرفتیم، محقق میشد، آنگاه معلوم است همه ما خوانندگان مشتاقی هستیم.این درست (مثل آن است که همه ما میخواهیم سالمتر و متناسبتر باشیم). بنابراین بگذارید کمی عمیقتر به این موضوع نگاه کنیم.موضوع فقط به خواستن ما بستگی ندارد و بهتر است راهکارهای عملی برای تحقق این خواسته داشته باشیم. در ادامه 5 راه ساده برای اینکه شما به خوانندهای مشتاق تبدیل شوید، ارائه میشود.
آنچه در این مقاله میخوانید:
5 راه برای افزایش کتابخوانی
۱. کتابی را بخوانید که از خواندن آن لذت میبرید
وقتی که من 20 ساله بودم، در خواندن آثار نویسندگان کلاسیک افراط میکردم؛ هرمان ملويل، ناتانيل هاتورن،تولستوی، پروست (آثار کسانی که برخی از آنها واقعا سخت و کسلکننده بودند) داستایوسکی، جان اشتاين بك، ويليام فاكنر و دیگران. من در آن زمان فکر میکردم، اینها کتابهایی است که «باید» بخوانم. فکر میکردم خواندن کلاسیکها باعث می شود که چیزهای زیادی گیرمان بیاید. در بیشتر موارد، خواندن این کتابها، مرا دلزده میکرد. سپس تصمیم گرفتم از یک استاد تاریخ چند توصیه بخواهم. به او گفتم: «من تاریخ را دوست دارم، اما نمیدانم از کجا شروع کنم. آیا میتوانید بعضی از کتابهایی را که بیشتر محبوب هستند، به من توصیه کنید؟»
خوشبختانه او مرا سرزنش نکرد و کتابهایی مانند«فرشتگان قاتل» مایکل شارا (Michael Shaara)، یکی از کتابهایی که میتوان آن را بارها خواند و «جنگ بزرگ و حافظه مدرن» پل فسول (Paul Fussell) را توصیه کرد. و من تازه به یادآوردم که مطالعه چقدر میتواند برایم لذتبخش باشد. سعی نکنید آنچه را که فکر میکنید باید بخوانید را بخوانید. چیزی را بخوانید که ازخواندن آن لذت میبرید و نگران این هم نباشید که خواندن آنچه که به شما لذت میدهد، اتلاف وقت است.بگویید با این کار سعی میکنید خودتان را بهبود ببخشید. وقتی شما از کتاب خواندن لذت ببرید، این شما را آگاهتر میکند یا به شما مهارتی را میآموزد یا انگیزه بیشتری به شما میدهد. در واقع شما کتاب خواندن را دوست دارید چراکه در زندگی شما را متفاوت میکند و این از همه چیز مهمتر است.
۲. وقتی که در نیمه راه دیگر از خواندن کتابی لذت نمیبرید، آن را رها کنید
آن استاد تاریخ به من توصیه دیگری هم کرد. او گفت:
به یاد داشته باشید، شما برای کسب لذت، کتاب میخوانید. اگر کتابی را شروع کردهاید و میبینید که آن را دوست ندارید، آن را زمین بگذارید. هرگز احساس ناشایستگی نکنید اگر آنچه را که از شما انتظار میرود، دوست داشته باشید، دوست ندارید. خواندن امری ” “>شخصی است و نظر شما در این باره، تنها نظری است که اهمیت دارد.
من به شنیدن چنین جملاتی نیاز داشتم. درست است؛ من به این «اجازه» نیاز داشتم. اغلب احساس میکردم مجبورم چیزی را که شروع میکنم به پایان برسانم و اگر این کار را نمیکردم، احساس بیلیاقتی و ضعف میکردم. گاهی اوقات «پایان دادن» بهترین کار ممکن است.
اگر کتابی نمیتواند توجه شما را به خود جلب کند، رهایش کنید. حتی اگر شما دو-سوم از راه هم طی کردهاید ولی نویسنده ارتباطش را با شما گم کرده است، اجازه دهید برود. آن را به عنوان هزینهای اجباری که بر گردن شما افتاده در نظر بگیرید. وقتتان را برای کتابی که از آن لذت نمیبرید، صرف نکنید؛ درحالیکه میتوانید کتابی را بخوانید که از آن لذت میبرید. به علاوه، خواندن یک کتاب خوب تقریبا همیشه شما را به خواندن کتابی دیگر تشویق میکند و خواندن یک کتاب بد باعث میشود هرگز دوباره سراغ کتاب نروید.
۳. زمان مطالعه را جزء جدول زمانبندی روزانهتان قرار دهید
این ایده به نظرتان عجیب است؟ در واقع چیز عجیبی نیست. افرادی هستند که زود بیدار میشوند و 30 دقیقه قبل از شروع روزشان را به مطالعه میپردازند و حتی تعداد بیشتری وجود دارند که 30 دقیق قبل از خواب را به خواندن اختصاص میدهند.
اگر چیزی به اندازه کافی مهم باشد که بخواهید انجامش دهید، به اندازه کافی هم مهم است که برایش برنامهریزی کنید. این راهکار را امتحان کنید؛ خواندن را به صورت یک اولویت ببینید. خواهید دید کهنه تنها به خواندن ادامه میدهید، بلکه در مورد آن احساس خوبی خواهید داشت. این واقعیت است که شما دارید چیزی برای وجود خودتان انجام میدهید.
۴. از زمانهای مرده، به نفع مطالعه استفاده کنید
شما هم مثل بسیاری از افراد، بزرگترین زمان فراغتتان در طول یک روز کاری را میتوانید هنگام رفتوآمدهای مکرر روزانه پیدا کنید. زمانی که در فرودگاه هستید یا زمانی که منتظر قرار ملاقات منتظر نشستهاید. به آن زمان به صورت «زمان مرده» فکر کنید. بعضی از افراد، مانند جیم وایتهورست (Jim Whitehurst)، مدیر عامل شرکت ردهت، کارهایش را متناسب با هر زمانی به گونهای خاص تنظیم میکند. او تماسهای تلفنیاش را برای زمان رانندگی به محل کار قرار میدهد و تماسهای دوستانهاش را برای وقتی در سواحل استراحت میکند، میگذارد.
شما هم میتوانید همین کار را برای خواندن، انجام دهید؛ به ویژه هنگامی که زمانهای مرده غیر منتظره پیش میآید. من دو ساعت در روز را در راه هستم و همیشه یک کتاب همراه دارم. اگر در ترافیک گیر افتادم، میتوانم بخوانم اگر تصمیم گرفتم غذا خوردن را متوقف کنم، میتوانم بخوانم. اگر قرار ملاقات داشتم و در سیاه چاله یک اتاق پذیرش گیر کرده بودم، میتوانم بخوانم.
همیشه یک کتاب همراه داشته باشید؛ زیرا شما هرگز نمیدانید زمانهای مرده کی پیش روی شما قرار میگیرند.
۵ . کتابهایی را بخوانید که بعدا بتوانید راجع به آنها صحبت کنید
خواندن عالی است، اما میتواند یک فعالیت تکنفره باشد. همه چیز در قلب شما، در تخیل شما و در احساسات شما اتفاق میافتد. خواندن یک فعالیت مشترک نیست، مگر اینکه شما آنرا به کاری گروهی و اشتراکی تبدیل کنید. از یک دوست برای انتخاب کتاب، توصیه بخواهید؛ از یک همکار توصیه بخواهید (اگر در تلاش برای پیدا کردن کتابهای خوب هستید، اینها گزینهها برای شروع، عالی هستند). پس از مطالعه دوباره به همان دوست برگردید و از او بپرسید که بیشترین چیزی که در این کتاب پسندیده، چه بوده است. از همکار خود بپرسید که چه چیزی از آن کتاب دستگیرش شده و چه دستاوردی برایش داشته است. کتاب را به سکوی پرشی برای یک فضای گفتوگوی زیبا تبدیل کنید.
برای ارتباط گرفتن با نویسنده هم راحت باشید و معذب نشوید.اعتماد به نفس داشته باشید؛ نویسندهها دوست دارد از بازخوردهای خوانندگانشان بشنوند. نوشتن هم یک فعالیت لذتبخش است. شما با نوشتن برای نویسنده، میتوانید وارد روابطی با او شوید که هرگز فکرش را هم نمیکردید.
حرف آخر
ازچیزهایی که لذت میبرید بخوانید؛ داستان تخیلی، داستان واقعی، کتابهای کودکان، کتابهای مصور؛ مهم نیست که دیگران چه میگویند. اگر شما به خواندنش علاقه دارید، این تمام چیزی است که اهمیت دارد. بیشتر اوقات نیاز داریم که عقاید و افکار دیگران را در زندگیمان در نظر بگیریم، اما نه آنقدر که ما را از آنچه واقعا دوست داریم و به ما لذت میدهد، دور کنند. این زندگی شما است، طوری زندگی کنید که دوست دارید و چیزهایی را بخوانید که دوست دارید!